وضعیت کتاب‌های احمد محمود

مدیر انتشارات معین با بیان اینکه کتاب‌های احمد محمود هنوز چاپ می‌شود، از وضعیت چاپ‌ کتاب‌های این نویسنده گفت.

 احمد محمود (اعطا) در ۴ دی ۱۳۱۰ در شهر اهواز به دنیا آمد. امروز تولد ۹۱ سالگی‌اوست؛ هرچند  ۱۲ مهرماه ۱۳۸۱ به دنبال یک دوره بیماری ریوی در تهران از دنیا رفت.  

محمود پس از سپری کردن دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش، به دانشکده افسری ارتش راه یافت. گفته می‌شود او از جمله دانشجویان دانشکده افسری بود که پس از کودتای ۲۸ مردادماه سال ۱۳۳۲ بازداشت شد. احمد اعطا یکی از این دانشجویانی بود که توبه‌نامه‌ای امضا نکرد و به همکاری با حکومت پهلوی تن نداد. به همین دلیل مدت زیادی را در زندان به‌سر برد و گویا مشکل ریوی او که در نهایت به مرگش منجر شد، باقی‌مانده همان دوران بوده‌ است. هرچند سیگار هم بسیار می‌کشید.

او در سال ۱۳۳۳ نخستین داستان کوتاهش را با نام «صب می‌شه»  در مجله امید ایران منتشر شد، و در سال ۱۳۳۸ توانست اولین مجموعه داستانش را به نام مول با سرمایه شخصی به چاپ رساند. مشهورترین رمانش «همسایه‌ها» را هشت سال پس از نوشتن در سال ۱۳۵۳ منتشر کرد؛ این رمان سرنوشت عجیبی دارد، هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب جزو کتاب‌های ممنوعه بوده و در عین ممنوعیت به صورت زیرزمین چاپ و عرضه می‌شود.

صالح رامسری- مدیر انتشارات «معین» که کتاب‌های احمد محمود را به چاپ می‌رساند، با بیان این‌که کتاب‌های احمود محمود  همچنان چاپ می‌شود گفت: «درخت انجیر معابد» در چاپ پانزدهم، «مدار صفر درجه» در چاپ شانزدهم، «زمین سوخته» در چاپ بیستم، «غریبه‌ها» و «پسرک بومی»  در چاپ دهم، «قصه آشنا» در چاپ پنجم، «از مسافر تا تبخال» در چاپ هشتم، «دیدار» در چاپ سیزدهم و «داستان یک‌شهر » در چاپ بیستم قرار داند. همچنین ترجمه محمود از «آدم زنده» نوشته ممدوح بن عاطل ابونزال به چاپ چهاردهم رسیده است.

او با بیان این‌که «سه کتاب» نیز به چاپ ششم رسیده است، عنوان کرد: این کتاب در واقع  اولین داستان‌های احمد محمود با نام‌های «مول»، «دریا هنوز آرام است» و «بیهودگی» است که با هزینه شخصی یا هزینه دوستانش منتشر شده بود. خود او راضی به انتشار این داستان‌ها نبود و می‌گفت این‌ها داستان‌های خوبی نبوده و خام بودند اما با توجه به تماس‌هایی که از سوی دانشجویان و کسانی که می‌خواستند داستان‌های محمود را بررسی کند، داشتیم، گفتیم ما همه نوشته‌های را چاپ کرده‌ایم، این‌ها هم چاپ شود، که با استقبال روبه‌رو شد.

با توجه به سخنان این ناشر، کتاب «همسایه‌ها» تنها کتاب ممنوعه احمد محمود نیست؛ «زائری در شهر باران» نیز توقیف شده است. ارشاد به پنج سطر از کتاب ایراد گرفته و خواسته‌اند حذف شود. من به آن‌ها گفته‌ام «تا زمانی که محمود زنده بود باید می‌گفتید، من نویسنده‌ی مرده را کجا بیاورم که اجازه بدهد این چند سطر حذف شود یا نشود!»

«همسایه‌ها» رمان معروف احمد محمود یکی از کتاب‌هایی است که همواره در «لیست‌های پیشنهاد کتاب برای خواندن» قرار دارد، اما سال‌هاست مجوز چاپ ندارد و فقط نسخه‌های افستش در بساط دست‌فروشی‌های کنار خیابان انقلاب پیدا می‌شود. حتی برخی کتاب‌فروش‌ها به افرادی که دنبال کتاب هستند می‌گویند می‌توانند نسخه افستش را از دست‌فروشی‌های کنار خیابان بخرند. پسر احمد محمود پیش‌تر دربار این کتاب گفته بود: «چاپ کتاب همسایه‌ها عملا ممنوع است، اما چاپ غیرقانونی فراوان دارد. الان بروید خیابان انقلاب روبه‌روی دانشگاه، هرچند تا از کتاب را که بخواهید، می‌توانید بخرید. چطور نمی‌توانند جلو چاپ‌های غیرقانونی را بگیرند؟ مایه تأسف است که به این‌ اندازه چاپ غیرقانونی می‌شود اما کسی نیست جلو آن را بگیرد.» و توضیح داده بود: پیگیر  رفع ممنوعیت کتاب بوده‌ایم اما جواب خاصی به ما نمی‌دهند. اگر جوابی هم بدهند این‌طور نیست که بتوان آن را منتقل کرد. البته این موضوع برای خیلی وقت پیش بوده است.»  رامسری هم درباره این‌که‌آیا او به عنوان ناشر برای رفع ممنوعیت کتاب «همسایه‌ها» یا چاپ مجدد آن اقدامی انجام نداده است، گفت: «در زمان وزارت عطاءالله مهاجرانی کتاب را برای ارشاد فرستادیم، گفتند چند مسئله  دارد که باید حذف شود. بعد هم اجازه نداند. آن زمان مجوز نداند، فکر می‌کنید در این دوره مجوز بدهند؟»

 او سپس گفت: کتابی درباره جاده ابریشم به وزارت ارشاد سپرده‌ایم. ایرادی که به کتاب گرفته‌اند این است که نویسنده غربی می‌خواهد، شرقی‌ها را وحشی نشان دهد. در زمان جاده ابریشم آمریکا و اروپا  وجود نداشت. نمی‌توانیم به یک نویسنده غربی بگوییم با توجه به معیارهای بررس وزارت ارشاد کتاب بنویسید. او بر اساس نگاه خود نوشته و ما وظیفه داریم جوابش را بدهیم. مثلا فلان مورد اشکال دارد. با این‌کارها مردم از دانسته‌های جدید محروم می‌ماند و یک نسل کم‌سواد می‌شود.

منبع: isna

وضعیت کتاب‌های احمد محمود

مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

چگونه از «دادگاه بیست‌وچهار ساعتی ذهن» و «محکومیت‌های مداوم» رها بشویم؟

چگونه از «دادگاه بیست‌وچهار ساعتی ذهن» و «محکومیت‌های مداوم» رها بشویم؟

16 ساعت ago

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

3 روز ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

6 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

1 هفته ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

1 هفته ago

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگ‌ها برای حضور فیزیکی بدن‌ها…

2 هفته ago