نویسندگان جهان

چند نکته‌ی جالب دربار‌ه‌ی لئو تولستوی

چند نکته‌ی جالب دربار‌ه‌ی لئو تولستوی

 لئو تولستوی، نویسنده، فیلسوف و فعال سیاسی و اجتماعی روس به عنوان یکی از تاثیرگذارترین افراد جهان شناخته می‌شود. او که با رمان‌های معروف جنگ و صلح و آنا کارنینا شهرتی ابدی یافته است، سرگذشت جالبی دارد.

تولستوی به عنوان فردی اشرافی و ثروتمند می‌توانست همچون سایرین بی‌دغدغه و راحت روزگار بگذراند. اما بر خلاف سایر افراد قشر مرفه او دغدغه مردم را داشت. تولستوی با نگاه ویژه‌ای که به آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان داشت، پس از سفر به اروپای غربی و بازگشت به کشورش، بر اساس تجارب نوآموخته، دست به نوآوری‌های آموزشی زد و در همین راستا به پیروی از ژان ژاک روسو، به پایه‌ریزی دبستان در روستاها پرداخت. او با انتشار کتاب‌های سرگرم‌کننده با ترکیبی از علوم طبیعی و انسانی و همچنین داستان‌های آموزشی، کودکان را با ارزش‌های اخلاقی، اجتماعی و معنوی آشنا کرد. به عنوان یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان تمام دوران، عجیب به نظر می‌رسد که تولستوی حتی برای جایزه نوبل ادبیات در نظر گرفته نشده باشد. البته او چندین بار نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات و جایزه صلح نوبل شد ولی هرگز به آنها دست نیافت. اگرچه داستانی وجود دارد که آنچه را واقعا اتفاق افتاده روشن می‌کند. نام تولستوی توسط آکادمی علوم روسیه در سال۱۹۰۶ مطرح شد، با این حال تولستوی این جایزه را نمی‌خواست و مجبور شد برای خارج‌کردن نام خود از فهرست نامزدها تلاش کند.

 

زبان‌شناسی برجسته

مانند بسیاری از اشراف آن زمان، تولستوی در طول زندگی خود به بسیاری از زبان‌ها تسلط داشت. او نه‌تنها به انگلیسی، فرانسوی و آلمانی مسلط بود بلکه می‌توانست به زبان‌های یونانی، لاتین، اسپانیایی، ایتالیایی، ترکی، بلغاری و بسیاری زبان‌های دیگر نیز بخواند. کتابخانه منزل او شامل ۲۳هزار جلد کتاب به ۳۹زبان بود! در کنار چنین توانایی ارزشمندی، دستخط تولستوی بسیار بد و تشخیص آن سخت بود. تا آنجا که ویراستاران همیشه دچار مشکل می‌شدند. برای حل این مشکل سرانجام همسرش، سوفیا، به کمک آمد و با وجود حاملگی‌های متعدد و رسیدگی به ۱۳ فرزندشان، تقریبا تمام آثار اصلی او را قبل از ارائه به سردبیر بازنویسی کرد. در اواخر عمر تولستوی، سوفیا همچنین دفتر خاطرات او را برای نسل‌های آینده بازنویسی کرد.

 

نویسنده‌ای گیاهخوار

تولستوی عادت‌های عجیبی داشت. او تمام کارهایی را که در طول روز انجام می‌داد به صورت یادداشت‌های روزانه می‌نوشت و برنامه‌های روز بعد را مکتوب می‌کرد. سعی می‌کرد با این کار در مقابل وسوسه‌های نفسش مقاومت کند و اگر موفق نمی‌شد خود را سرزنش می‌کرد. او در جوانی همچون سایر اشراف‌زادگان به هوسرانی و قمار مشغول بود اما توانست با مقاومت و تزکیه سیگار، الکل، قمار و حتی خوشگذرانی‌هایی چون شکار را کنار بگذارد. تولستوی در نیمه دوم زندگی و در حدود ۵۰ سالگی، تصمیم گرفت گیاهخوار شود. نظر او این بود که در آینده، همه مردم در نهایت به گیاهخواری روی می‌آورند. ناگفته نماند که در آن روزگار گیاهخواری مرسوم نبود. بار دیگر، مانند بسیاری جهات، تولستوی از زمان خود جلوتر بود.

 

در ستایش فقر

تولستوی در خانواده‌ای اشرافی به دنیا آمد. پدرش کنت و مادرش شاهزاده بودند. اما علی‌رغم پرورش در چنین خانواده ثروتمندی، تولستوی لذت‌های ساده زندگی را ترجیح می‌داد. او بیشتر وقت خود را در املاک روستایی خود، یاسنایا پولیانا می‌گذراند؛ جایی که می‌توانست با پای برهنه راه برود و به کارهای دهقانی بپردازد. عشق او به روستا در برخی شخصیت‌هایش مانند کنستانتین لوین در آنا کارنینا منعکس شده است. علی‌رغم آنچه مقام و عنوانش ایجاب می‌کرد او در نهایت راه درست زندگی را در فقر می‌دانست. تولستوی حتی تصمیم گرفت تمام حقوق نویسنده را در مورد کتاب‌هایش رد کند. در نهایت همسرش که نگران سلامت خانواده و آینده فرزندان‌شان بود، توانست به‌درستی او را از این کار منصرف کند.

 

تنفر از شکسپیر

بسیاری از نویسندگان مشهور بیزاری خود را از شکسپیر ابراز کرده‌اند اما هیچ‌یک به اندازه تولستوی این کار را با حرارت انجام ندادند. به گفته او، شکسپیر نمایشنامه‌نویس بی‌استعدادی است که تنها به‌ خاطر گروهی از روشنفکران بدخواه آلمانی که به آثار او طمع داشتند، به شهرت رسید. تولستوی به سبب سبک زندگی اعیانی، از کودکی در معرض هملت و مکبث قرار گرفت و زمانی که معلوم شد تنها کسی در میان دوستان و اعضای خانواده‌اش است که آنها را شاهکار واقعی نمی‌دانست، عصبانی شد. او شوخی‌های شکسپیر را توهین به شعورش می‌دانست. تولستوی تصور می‌کرد که ممکن است در سنین پیری از شکسپیر خوشش بیاید اما وقتی در ۷۵سالگی و در نهمین بار خواندنش همان تنفر را احساس کرد، تصمیم گرفت انتقاداتش را روی کاغذ بیاورد!

منبع: جام جم

چند نکته‌ی جالب دربار‌ه‌ی لئو تولستوی

مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

1 روز ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

4 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

5 روز ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

1 هفته ago

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگ‌ها برای حضور فیزیکی بدن‌ها…

1 هفته ago

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آب‌هایِ اعماق

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آب‌هایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…

2 هفته ago