نگاهی به رمان «زنبقِ دره» نوشتۀ انوره دو بالزاک
عشق همیشه ستوده شده و تجربهی آن یکی از زیباترین تجربههای زندگی است. داستانهای بسیاری دربارهی شکلگیری این حس عجیب نوشته شدهاند و چگونگی وصال دو دلداده به هم را شرح دادهاند. داستانهایی که استقبال شمار زیادی خواننده را به همراه دارند و به تیراژهای افسانهای میرسند. اما عشق هم محدودیتهایی دارد و در هر دوره و زمانهای، جامعه معیارهایی برای پذیرش رابطهی عاشقانه در نظر میگیرد. فاصلهی سنی و معشوق متاهل حتی امروز هم از تابوهای اجتماعی به حساب میآیند. بالزاک نویسندهای است که به همهی جنبههای اجتماعی علاقه دارد و با نگاهی ژرف این نوع رابطهی عاشقانه را در داستان زنبق دره شرح میدهد.
فلیکس شخصیت اصلی داستان در شروع کتاب پسری نوجوان از خانوادهای ضعیف، سرد و بیمحبت است. ویژگیهای ظاهری او مثل اندام نحیف، قد کوتاه و چهرهی رنگپریده با اخلاق و روحیهی او در تناسب است. او که به تازگی از مدرسهی نظامی فارغ شده به یک مهمانی اشرافی دعوت میشود. چنین مهمانیهایی در قرن نوزدهم بهمنزلهی ورود به جامعه و تعاملات رسمی شناخته میشدند.
فلیکس برای اولینبار خانم دوموسورف را در این مهمانی ملاقات میکند. دست سرنوشت با فلیکس همراه است و او اتفاقی در سفری به یکی از مکانهای خوش آبوهوا با درهای سرسبز خانم دوموسورف را دوباره میبیند. آشنایی فلیکس با خانم دوموسورف مرحله به مرحله پیشرفت میکند و با وجود فاصلهی سنی بین آندو، به عشقی سوزان برای فلیکس منتهی میشود. فلیکس برای نزدیک ماندن به خانم دوموسورف تلاش میکند تا با همسر و فرزندانش رابطهی دوستانه برقرار کند و بهاینترتیب مرتب به خانهی آنها در رفتوآمد است.
آیا اصرار فلیکس بر ایجاد رابطهای پرسوز بین او و خانم دوموسورف به نتیجه میرسد؟ فلیکس خیلی زود میفهمد که رابطهی بین خانم دوموسورف و همسرش شکراب است. تحولات اجتماعی در سیاست نیز فرصتی به فلیکس دست میدهد تا جایگاه اجتماعی خود را ارتقا دهد. فلیکس با استفاده از این پتانسیلها بیشتر به وصال خود به دلدادهاش امیدوار میشود.
انوره دو بالزاک (1799_1850) در شهر «تور» در فرانسه به دنیا آمد. پدرش، کارمند دولت و مادرش از خانوادهای مرفه و مغازهدار بود. بالزاک از دوران کودکی فرصت تحصیل مناسب را داشت ولی دانشآموز پردردسری بود و رفتارهایش او را با مشکل روبهرو میکرد. از آنجایی که او در مدرسهی شبانهروزی درس میخواند، از خانوادهاش دور بود و به همین دلیل همیشه احساس سردی و دوری از خانوادهاش داشت.
بعد از جابهجایی خانواده به پاریس، بالزاک از طریق معلمان خصوصی تحصیلش را ادامه داد و به دانشگاه «سوربن» رفت و به درخواست پدرش در رشتهی حقوق درس خواند. او خیلی زود فهمید که علاقهای به این رشته ندارد و دوست دارد نویسنده باشد. با وجود مخالفت خانواده و بازگشت آنها به زادگاهشان، بالزاک در پاریس ماند و تلاش کرد تا از طریق نویسندگی معاش خود را تامین کند و روزگار بگذراند. روزنامهنگاری، نمایشنامهنویسی، داستان کوتاه و رمان از مجموعه کارهای بالزاک در این دوره است.
بالزاک همیشه نویسندهای پرکار بود که بیشتر وقتش را بیتوجه به وضعیت جسمانیاش به نوشتن میگذراند. با این وجود همیشه بدهی داشت و درآمدش برای مخارجش کافی نبود. تولد دختر نامشروع بالزاک از زنی متاهل و نامهنگاریهای عاشقانهی او با زنی لهستانی نشاندهنده زندگی عاشقانهی بالزاک هستند. زن لهستانی که با خواندن رمانهای بالزاک به او علاقهمند شده بود و پس از فوت همسرش، با بالزاک ازدواج کرد. اما این ازدواج عمری نداشت و پنج ماه بعد، بالزاک فوت کرد. پس از مراسم خاکسپاری با حضور نویسندگان سرشناس، پیکر بالزاک در قبرستان مشهور پاریس «پرلاشز» دفن شد.
بخشهای قابل توجهی از تجربیات زندگی خصوصی بالزاک در رمان زنبق دره قابل مشاهده است. عشق به زنی متاهل، چگونگی ارتقای جایگاه اجتماعی با دسترنج شخصی، روابط خانوادگی و نامهنگاری از جملهی این تاثیرات در این کتاب است.
بالزاک نویسندهای پرکار بود و بیش از 80 عنوان رمان و داستان کوتاه نوشت که با عنوان کمدی انسانی نامگذاری شدند. از بین این آثار میتوان به «زن سی ساله»، «اوژنی گرانده»،«فراز و نشیب زندگی بدکاران»، «آرزوهای بر باد رفته»، «چرم ساغری»، «عشای ربانی ملحدان» و «پزشک دهکده» اشاره کرد.
«باباگوریو» یکی از آثار مشهور بالزاک است که زندگی پیرمردی را روایت میکند که فرزندانش از مهر و محبت بیپایان او سوءاستفاده میکنند و فقط دنبال خرج کردن تکتک سکههای پدرشان هستند. در این کتاب هم مثل اغلب آثار بالزاک، بر طبقهی اجتماعی توجه زیادی شده است. در کنار شخصیتپردازیهای ماهرانهی بالزاک، وضعیت اجتماعی فرانسه در قرن نوزدهم نیز با جزییات خواندنی توصیف میشود.
شخصیتهای بالزاک در کمدی انسانی، مفتون پول و ثروت هستند. آنها به انواع بدکاریها و زشتیها تن میدهند تا جایگاه اجتماعی خود را بالا ببرند. جامعهی فرانسه در قرن نوزدهم دورانی پرشور و خواستنی داشت. مهمانیها و محافل جورواجور هنری و ادبی هر کسی را جذب خود میکرد. زنان یکی از کانونهای توجه بالزاک هستند و او آنها را در موقعیتهای گوناگونی به تصویر میکشد و تحول شخصیتی آنها را با دقت نقد میکند.
بالزاک به عنوان پایهگذار سبک رئالیسم یا واقعگرایی در ادبیات شناخته میشود. در طول عمرش، او برنامهای برای نگارش مجموعهای گسترده از رمان ریخت که با عنوان کمدی انسانی از آن یاد میشود. نام کمدی انسانی با نگاهی به اثر مشهور نویسندهی ایتالیایی «دانته» با عنوان «کمدی الهی» انتخاب شده است. «کمدی الهی» شامل سه بخش برزخ، دوزخ و بهشت است و با کمک از اساطیر، متون دینی و باورهای قرن چهاردهم نوشته شده است. این کتاب درمورد حیات آدمی بعد از مرگش است و فرجام انسانها را بر اساس رفتارهای دنیویشان شرح میدهد. «کمدی الهی» اثری ماندگار و تاثیرگذار است و بالزاک را به این فکر انداخت که چنین رویکردی را در نگارش و توصیف زندگی دنیایی آدمی به کار بگیرد.
بالزاک با نگارش کمدی انسانی قدمی تازه در عالم ادبیات برمیدارد و مکتبی جدید معرفی میکند. او با دوری از احساساتگرایی مرسوم آن دوره، مثل مشاهدهگری دقیق با پرهیز از تخیل و حسرت اجتماع خود را با همهی مشخصاتش نشان میدهد. تاثیر پول بر زندگی یکی از نوآوریهای بالزاک است و پاریس را با تمام طبقات آن و صفات و عادات هر طبقه توصیف میکند. از این لحاظ نویسندهی سبک رئالیسم شباهت زیادی به مورخ دارد که عادات و اخلاق مردم را در داستانهایش ثبت میکند. بالزاک یکی از اولین نویسندههایی است که در کنار شخصیتپردازیهای واقعی به روانکاوی آنها نیز روی میآورد و از این نظر تاثیر بسیاری بر نویسندگان بعدی خود از جمله «فیودور داستایفسکی» و «مارسل پروست» میگذارد.
زنبق دره ( The Lily of the Valley) در قالب دو نامه نوشته شده است. نامهی اول با عنوان بلند « اعترافنامه کنت فلیکس دو واندنس خطاب به کنتس ناتالی دو مانرویل» تقریبا کل حجم کتاب را به خود اختصاص میدهد. این رمان بهخوبی دیدگاههای بالزاک دربارهی زنان و مسائل اجتماعی طبقهی متوسط و اشراف را نشان میدهد. خانهی معشوق فلیکس در نزدیکی یک دره قرار دارد. زنبق نیز به عنوان نمادی از شخصیت پاکدامن خانم دوموسورف است که ترجیح میدهد با تمرکز به وظایف مادرانهاش از عشق فلیکس دوری کند. بالزاک در این کتاب اشارههای گذرایی به وضعیت تاریخی فرانسه میکند و نسبت به آثار دیگرش بیشتر احساسات شخصیتهایش را شرح میدهد.
این کتاب با ترجمههای مختلفی به فارسی برگردانده شده است. انتشارات فردوس در سال 1385 این کتاب را با ترجمهی م.ا.به آذین منتشر کرد. «محمود اعتمادزاده» مشهور به م.ا.به آذین در فرانسه زبان فرانسوی آموخت. او سهم بزرگی در شناسایی نویسندگان سرشناس به جامعهی ادبی ایران دارد. «مهدی سجودی مقدم» و «سکینه نصرتی» از دیگر مترجمان این کتاب هستند.
«صبر شما بسیار عالی است، ولی آیا شما را به سوی خرفی نمیبرد؟ این است که محض خاطر خود و بچههایتان رفتارتان با کنت را عوض کنید. تحمل قابل ستایش شما به خودخواهی او میدان داده است، رفتار شما با او شبیه رفتار مادری با فرزند دردانه خود بوده است. ولی امروز، اگر میخواهید زنده بمانید… نگاهش کردم و تاکید نمودم و شما البته این را میخواهید! پس، از تسلطی که بر او دارید استفاده کنید. خودتان میدانید که دوستتان دارد و از شما میترسد؛ بگذراید بیش از این از شما بترسد، در مقابل خواستهای پراکندهاش یک اراده رکوراست بگذارید. همچنانکه دیوانگان را در حجرهای زندگی میکنند، شما هم بیماری او را در یک محیط معنوی محصور کنید.
در حالی که به تلخی لبخند میزد، گفت:
فرزند عزیزم، تنها یک زن بیعاطفه میتواند چنین نقشی بازی کند. من مادرم، بنابراین نمیتوانم جلاد خوبی باشم. آری، من میتوان رنج بکشم، اما اینکه دیگران را رنج بدهم، هرگز! حتی برای بدست آوردن یک نتیجه بزرگ و شرافتمندانه. از آن گذشته، مگر در اینصورت نباید قلبم را به دروغ گفتن وادارم، لحن دیگری به صدایم بدهم، قیافهای آهنین بگیرم، رفتار و کردارم را دگرگون سازم؟ توقع چنین دروغهایی از من نداشته باشید.»
منبع: fidibo
نگاهی به رمان «زنبقِ دره» نوشتۀ انوره دو بالزاک
نگاهی به رمان «زنبقِ دره» نوشتۀ انوره دو بالزاک
نگاهی به رمان «زنبقِ دره» نوشتۀ انوره دو بالزاک
مطالب بیشتر
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…