تحلیل نقاشی
یادداشتی بر «لاس منیناس» اثرِ «دیهگو ولاسکز»

این اثر «لاس منیاس» اثر دیهگو ولاسکز(Diego Velazquez) نقاش اسپانیایی است. در این تصویر شاهزاده خانمی را با ندیمهها و خدم و حشم وی میبینیم.
در نگاه اول آنچه ممکن است دل آدم را در این نقاشی بزند غرور حاصل از خوشبختی و تفاخر دربار است. شاید این اسباب تجمل، اولین بازدارندهای باشد که اجازه ندهد با این نوع نقاشیها ارتباط برقرار کنیم. در اینجا باید به یک نکتهی اساسی_که در روابط انسانی نیز بسیار مهم است_ توجه کنیم: جبهه نگرفتن.
توانایی تحملِ تفاوتها و پایداری بر این نکته که قطعا هر اثر هنری یا هر انسانی پیامی برای من است. اگر ما از هر نقاشی که با افکارمان نمیخواند سریع روبرگردانیم قطعا از هر انسانی که مثل ما فکر نمیکند، درون خود رمنده یا متنفریم. پس اولین پیام این نقاشی دعوتِ به گسترش خود و پایداری و سعهی صدر و کمی ملایمت است. اما مسئلهی بعدی نگاهِ نقاش است. او به شاهزاده خانم نمینگرد. او کجا را نگاه میکند؟ در دور تصویر پادشاه و ملکه در آیینهای دیده میشود که به ما القا میکند نقاش دارد به آنها نگاه میکند.
اما نکتهی مهم اینجاست نقاش درباری با زیرکی دارد به بیرون از این فضای ایدهآل نگاه میکند.
او دارد آیندگان و مخاطبان و دیگران را مینگرد. او نگاهش را از سوژههای نقاشی برداشته است و برای اولین بار دارد بر مخاطب متمرکز میشود.
شاید بتوان گفت این همان ریشهای است که پس از گسترش به نظریههای مخاطب محور میرسد.(مانند مرگ مؤلف)
یعنی هنرمند پس از خلق اثر میمیرد و این مخاطب است که باید با متن گفتگو کند و معنای آن را دریابد و به متن وجوه تازهای دهد.
شاید نقاش با نگاه به بیرونِ نقاشی از ما خواسته اجبار او را در کشیدن نقاشیهای درباری احساس کنیم و دریابیم چه بسیار افراد مجبورند چیزی باشند که نیستند و کاری کنند که از آن کراهت دارند.
شاید نقاش با آن نگاه خواسته همدلی انسانهای آینده را از آنِ خود کند و بگوید بسیاری اوقات ما زادهی شرایط و محیط هستیم پس به جای قضاوت ما را درک کنید! این نقاشی را بعدا پابلو پیکاسو به حالت طنز کشیده است.
این نقاشی و نگاه نقاش آن به بیرون، من را یاد این جملات برتولت برشت میاندازد:
آهای آیندگان
شما که از دل طوفانی بیرون میجهید
که ما را بلعیده است
وقتی از ضعفهای ما حرف میزنید
یادتان باشد
از زمانهی سخت ما هم چیزی بگویید.
مطالب مرتبط
-
اختصاصی کافه کاتارسیس1 ماه پیش
برشی از رمان «خداحافظ آنا گاوالدا» نوشتۀ آیدا گلنسایی
-
ادبیات و راه و رسم زندگی1 ماه پیش
آدم خوشبخت در نگاه جورج الیوت
-
هر 3 روز یک کتاب1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «دربارۀ عشق» نوشتۀ استاندال
-
موسیقی بی کلام1 ماه پیش
من پر از نورم و شن، و پر از دار و درخت…
-
موسیقی محلی1 ماه پیش
قطعۀ شنیدنی و گوشنواز «والس نوروزی»
-
معرفی کتاب1 ماه پیش
مارسل پروست: «مطالعه دوستیکردن است.»
-
هر 3 روز یک کتاب1 ماه پیش
چرا سقراط نوشتن را رد میکرد؟
-
اختصاصی کافه کاتارسیس1 هفته پیش
رمان «فهرست حسرتها» نوشتۀ شهلا حائری: اعتراض به فرهنگ اسکیزوئید