«جدانشدنیها» رمانی از سیمون دوبووار که سارتر با انتشار آن مخالف بود!
رمان «جداناشدنیها» نوشته سیمون دوبووار که درباره رابطه این نویسنده فرانسوی با یکی از نزدیکترین دوستانش است، ۳۴ سال پس از مرگ نویسنده و برای نخستین بار توسط انتشارات لرن پاریس منتشر شد.
خبر چاپ این کتاب را ابتدا روزنامه نیویورک تایمز در روز ۲۸ آوریل به نقل از سیلوی لوبون دوبووار، دخترخوانده دوبووار، اعلام کرد. سیلوی دوبووار که استاد فلسفه است، خود بر این رمان نیز مقدمه نوشته است.
سیمون دوبووار این رمان را سال ۱۹۵۴ وقتی ۴۶ ساله بود نوشت، یعنی چند سال پس از نگارش و انتشار اثر معروف خود به نام «جنس دوم». نوشتن این اثر چند ماه طول کشید اما وقتی ژان پل سارتر آن را خواند و خوشش نیامد، دوبووار هم تصمیم گرفت کتاب را منتشر نکند.
سیمون دوبووار به همین دلیل نامی برای این رمان انتخاب نکرد. نام «جداناشدنیها» که اکنون روی این کتاب گذاشته شده، انتخاب سیلوی و برگرفته از متن کتاب است. دوبووار در جاهایی از رمان، از «دو جدانشدنی» برای توصیف رابطهاش با زازا سخن میگوید.
دوبووار سال ۱۹۶۳ در خاطرات خود به این رمان اشاره کرد و نوشت که با داوری سارتر درباره آن موافق بوده است. از نظر دوبووار، این رمان «هیچ ضرورت درونی ندارد و توجه مخاطب را جلب نمیکند».
از همان زمان انتشار خاطرات دوبووار، بسیاری از پژوهشگران و منتقدان ادبی کنجکاو بودند بدانند این کتاب چیست و دوبووار در آن از چه گفته است، اما مرگ نویسنده در سال ۱۹۸۶ نیز موجب نشد که این رمان منتشر شود.
پس از مرگ سیمون دوبووار، سیلوی لوبون دوبووار، وارث آثار او شد. با وجود خرید بخش مهمی از دستنوشتههای سیمون دوبووار از سوی کتابخانه ملی فرانسه، هنوز تعدادی از آثار دستنویس این نویسنده از جمله این کتاب در اختیار وارثش بود. بسیاری از این آثار پس از مرگ دوبووار منتشر شدند، از جمله یادداشتهایش درباره جنگ یا نامههای عاشقانهاش. با این حال، رمان «جداناشدنیها» همچنان دستنیافتنی باقی ماند.
سیلوی به روزنامه نیویورک تایمز گفته است که اگر چاپ این رمان به تأخیر افتاده، به این دلیل است که تاکنون، دیگر آثار منتشر نشده سیمون دوبووار اولویت داشته است: «او آثاری را که از آنها راضی نبود، از بین برده است. این را از بین نبرد».
رمان «جداناشدنیها» درباره چیست؟
این رمان، در ژانر خودزندگینامه نوشته شده و به رابطه نویسنده (در این کتاب با نام سیلوی)، با الیزابت لاکوان یا «زازا» (در این کتاب با نام آندره)، بهترین دوستش میپردازد که در ۲۱ سالگی بر اثر بیماری درگذشت.
مرگ زازا تأثیر زیادی بر سیمون دوبووار گذاشت و او را در اندوهی عمیق و طولانی غرق کرد. در واقع، مرگ این دوست دوران کودکی، پایان یک دوره شیرین برای سیمون دوبووار بود.
سیمون دوبووار آنطور که در جلد چهارم خاطراتش نوشته است، سالها بعد وقتی با سیلوی، دانشجوی فلسفه، آشنا میشود بار دیگر رابطهای شبیه به رابطه با زازا را تجربه میکند.
سیمون و زارا که هر دو در خانوادهای بورژوا و مذهبی به دنیا آمده بودند، سال ۱۹۱۷ در سن ۹ سالگی و در مدرسه «کور دزیر»، یک مدرسه خصوصی و کاتولیک، با هم آشنا و بلافاصله دوست میشوند.
هر دو روی یک نیمکت مینشستند و شاگردان درسخوانی بودند. همچنین آرزوهای مشترک بسیاری، از جمله تحصیلات عالی که در آن دوره چندان مناسب دختران دانسته نمیشد، در سر میپروراندند. این دو واقعاً «جداناشدنی» بودند.
زازا یک دختر گندمگون با موهای کوتاه بود. اما آنچه موجب جذب سیمون به زازا شده بود، شخصیت قوی او بود: «زارا فوراً به نظرم یک شخصیت [قوی] آمد. شیوهای که او با معلمها صحبت میکرد، برایم جذاب بود. صدایی که با صدای کلیشهای دیگر دانشآموزان متفاوت بود».
زازا برعکس سیمون، در خانوادهای پرجمعیت زندگی میکرد و در میان ۹ خواهر و برادر، فرزند سوم خانواده بود. به دلیل همین شرایط، خیلی زود فهمید که چگونه گلیم خود را از آب بیرون بکشد. خانهای هم که زازا در آن زندگی میکرد به دلیل همین پرجمعیت بودنش، خیلی سرزندهتر بود. سیمون دوبووار وقتی برای اولین بار به خانه این دوستش رفت، غمگینی، جدیت و سکوت حاکم بر خانه خودشان بیشتر به چشمش آمد.
زازا نسبت به سیمون دوبووار نیز مستقلتر، مطمئنتر و در عین حال شورشیتر بود. سیمون دوبووار در کتاب «خاطرات یک دختر مطیع» (۱۹۵۸) نوشته است: «فقط زمانی که خودم را با زازا مقایسه میکنم به شکل تلخی به ابتذال خودم پی میبرم. ما هر دو در برابر سرنوشتی که مقابلمان بود، یعنی مادر شدن، میجنگیدیم».
در کتاب «جداناشدنیها»، خانواده آندره یا همان زازا، او را مجبور میکنند که تحصیلات خود را رها کند و حتی روابطش را با موریس مرلو-پونتی، فیلسوف معروف فرانسوی که در این رمان با اسم «ژان» از او نام برده میشود، قطع کند.
لورانس تاکو، مدیر انتشارات لرن و ناشر «جداناشدنیها»، گفته است این رمان همه فشارهایی را که به این دو دختر جوان در آن زمان وارد میشد، برملا میکند، همه فشارهایی که با هدف جلوگیری از زندگی آزاد، به آنان وارد میشد. اما این دو دختر جوان، نه میخواستند «همسر» باشند و نه «مادر».
در واقع رمان «جداناشدنیها» نیز در ادامه دیگر آثار فمینیستی سیمون دوبووار قرار میگیرد و بازتاب داستانی نظرات او درباره برابری زنان و مردان است. این کتاب همچنین، در بررسی سیر نویسندگی سیمون دوبووار اهمیت دارد.
سیمون دوبووار که رمانهایی مثل «ماندارینها» را نوشت که برای آن، در سال ۱۹۵۴ برنده جایزه معتبر گنکور هم شد، بیشتر بهدلیل تلاشها و آثار فمینیستی خود شناخته میشود. با این حال، چاپ چنین کتابی قطعاً برای کسانی که به جنبه نویسندگی دوبووار علاقه دارند یا درباره وجه ادبی آثار او تحقیق میکنند، اهمیت فراوانی دارد.
امتیار انتشار رمان ۱۷۶ صفحهای «جداناشدنیها» تاکنون به ناشرانی در ۱۷ کشور فروخته شده و قرار است ترجمه انگلیسی آن سال آینده میلادی در آمریکا منتشر شود.
به غیر از این رمان، سیلوی لوبون دوبووار ۷۹ ساله، اعلام کرده که آثار داستانی منتشر نشده دیگری از مادرش در دست چاپ دارد.
در چهار رمان منتشر نشده از سیمون دوبووار که در دهه ۱۹۳۰ نوشته شدهاند و قرار است در آینده منتشر شوند، زازا همچنان به عنوان یکی از شخصیتهای داستانی حضور دارد. این نشان میدهد که سیمون دوبووار حتی پیش از نگارش رمان «جداناشدنیها» بارها تلاش کرده بوده که این رابطه دوستانه را در قالب ادبیات ماندگار و جاودانه سازد.
منبع: radiofarda
«جدانشدنیها» رمانی از سیمون دوبووار که سارتر با انتشار آن مخالف بود!
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…