مورتیمر جِی. اَدلِر به ما میگوید که «چگونه کتاب بخوانیم»؟
«مورتیمر جِی. اَدلِر» استاد دانشگاه، نویسنده و فیلسوف آمریکاییِ برجستهای بود که در دانشگاههای معتبر گوناگونی فعالیت کرد، از جمله دانشگاه «کلمبیا» (در نیویورک) و دانشگاه «شیکاگو»، و همینطور نهادهای آموزشی مانند «دانشنامه بریتانیکا». او هنگام مرگ در سال 2001، میراثی بزرگ و پرتعداد از آثاری را بر جای گذاشت که همگی، هدفی مشخص و آشکار داشتند: تبدیل کردن فلسفه به موضوعی در دسترس تر برای عموم انسانها.
یکی از محبوبترین و تأثیرگذارترین آثار «مورتیمر»، کتاب «چگونه کتاب بخوانیم» است—اثری که به ما میآموزد چگونه بیشترین بهره را از مطالعهی کتابهای مختلف ببریم و به کتابخوانان حرفهایتر و باهوشتری تبدیل شویم. «مورتیمر» در این کتاب، فرآیند مطالعه را در مرحلههایی متفاوت دستهبندی میکند و به ما نشان میدهد چگونه میتوانیم در مورد اطلاعات هر کتاب، تفکر نقادانه و تحلیلی داشته باشیم. با این مطلب همراه شوید تا دربارهی درسهای این کتاب ارزشمند بیشتر بدانیم.
اولین توصیهی کتاب به مخاطبین، مطالعهی فعالانه و آموختن برخی از قواعد اساسی مطالعه است. نخستین چیزی که باید بدانیم، این است که مطالعه، کاری فعالانه و کنشگرانه است. میتوان کتاب خواندن را به یک بازی بیسبال تشبیه کرد که در آن، یک تیم توپ را پرتاب میکند و تیم دیگر باید تلاش کند تا آن را بگیرد؛ به این معنا که دریافت کنندهی توپ—یا مخاطب—برای درک چیزهایی که نویسنده میخواهد از طریق کلمات منتقل کند، باید تلاشی فعالانه را از خود نشان بدهد.
این یعنی مخاطبین نمیتوانند انتظار داشته باشند که بدون انجام هیچ کاری، تمام اطلاعات مفید را بلافاصله به شکل جریانی پیوسته دریافت و درک کنند. چیزی که از یک کتاب میخواهید، مستلزم مطالعهی فعالانه است، و درست مانند هر فعالیت دیگر، اگر میخواهیم به کتابخوانانی کارآمدتر تبدیل شویم، باید مهارتهای لازم را بیاموزیم و تمرین کنیم.
چون خواندن هر نوع مطلبی، یک فعالیت است، هر نوع خواندن نیز تا اندازهای باید فعالانه باشد. مسلما خواندن غیرفعال غیرممکن است؛ با چشمان بدون حرکت و مغز به خواب رفته نمیتوان خواند. بنابراین وقتی خواندن فعال را با خواندن غیرفعال مقایسه میکنیم، منظور ما این است که در آغاز به این موضوع توجه کنیم که خواندن، کم و بیش با فعالیت همراه است. دوم این که هرچه خواندن با فعالیت بیشتری همراه باشد، نتایج بهتری به همراه دارد. از دو شخصی که در شرایط مساوی میخوانند، خواندنِ آن کسی مفیدتر است که با فعالیت و کوشش بیشتری همراه باشد. خوانندهای بیشترین سود را میبرد که از خود بیشتر مایه گذاشته و همچنین بخواهد که حداکثر استفاده را از مطلب مورد نظر ببرد. حقیقت این است که خواندنِ غیرفعال به طور کلی وجود ندارد.—از متن کتاب «چگونه کتاب بخوانیم»
مورتیمر جِی. اَدلِر به ما میگوید که «چگونه کتاب بخوانیم»؟
خواندن ابتدایی
نخستین روزها در مدرسه را به خاطر بیاورید—زمانی که مجبور بودید جملاتی به ظاهر بیمعنا را بدون درک معنای آنها بخوانید؛ اینها نخستین گامهای شما برای تسلط بر «خواندن ابتدایی» بودند. «خواندن ابتدایی» در حقیقت مرحلهای است که مخاطب در آن میتواند کلمات و جملات در یک متن را «رمزگشایی» و درک کند. در این مرحله، مخاطب از خود میپرسد: «این جمله چه میگوید؟»
به عنوان مثال، وقتی کودکان نخستین بار خواندن را میآموزند، در واقع در حال خواندن و درک متن از طریق پیوند دادن نمادهای روی صفحه با صداها هستند تا کلمات و جملات را شکل دهند. وقتی آنها از عهدهی این کار برمی آیند، قادر خواهند بود که محتوای اساسی آن جملات را درک کنند.
منظور ما از «خواننده»، کسی است که قسمت زیادی از اطلاعات و دانش خود را راجع به جهان از طریق خواندن کسب میکند. البته مقدار معینی از این اطلاعات و شناخت را حتی قبل از اختراع رادیو و تلویزیون به وسیلهی صحبت و مشاهده کسب میکرده، اما این اندازه برای روشنفکران و افراد کنجکاو کافی نبود و آنها میدانستند که باید بیشتر بخوانند و این کار را هم میکردهاند. امروزه برخی معتقدند خواندن، ضرورت پیشین را ندارد. رادیو، به خصوص تلویزیون، بسیاری از وظایف چاپ را بر دوش گرفته؛ دقیقا مانند حرفه عکاسی که وظایف دیگر هنرهای ترسیمی را به عهده گرفته است. تلویزیون بعضی از این وظایف را مسلما به خوبی انجام میدهد. مثلا ارتباطی که انسان از طریق چشم با حوادث خبری برقرار میکند، روی او تأثیر عمیقتری میگذارد. قدرت رادیو در پخش خبر و صرفه جویی در وقت به هنگام انجام کارهای دیگر مانند رانندگی، قابل ملاحظه است. اما شاید بتوان به طور جدی سوال کرد که با پیدایش وسایل ارتباط جمعی مدرن، دانش ما از دنیایی که در آن زندگی میکنیم، بیشتر شده است؟—از متن کتاب «چگونه کتاب بخوانیم
مورتیمر جِی. اَدلِر به ما میگوید که «چگونه کتاب بخوانیم»؟
خواندن اجمالی
آیا تا به حال برایتان اتفاق افتاده که کتابی را به خانه بیاورید و بعد متوجه شوید که آن کتاب، اصلا آن چیزی که فکر میکردهاید نبوده است؟ «مورتیمر» به مخاطبین نشان میدهد که میتوان از طریق «خواندن اجمالی»، از رقم خوردن چنین اتفاقاتی جلوگیری کرد. «خواندن اجمالی» تکنیکی است که ما را قادر میسازد به دو سوال مشخص پاسخ دهیم: «این کتاب در مورد چه چیزی است؟» و «این اثر چه نوع کتابی است؟»
به واسطهی «خواندن اجمالی» میتوانیم در زمانی کوتاه، به درکی قابل قبول از شالوده و محتوای کلی اثر دست یابیم. تا وقتی که کتابی را به شکل کامل نخواندهایم، نمیتوانیم بدانیم آیا آن کتاب برایمان مفید بوده است یا خیر! اما «خواندن اجمالی» به ما کمک میکند که قبل از قرض گرفتن یا خریدن یک کتاب، تصمیم بگیریم که آیا میخواهیم زمان بیشتری را برای آن صرف کنیم یا نه. برای آغاز کردن «خواندن اجمالی»، ابتدا باید به بخشهایی مشخص از کتاب توجه کرد: صفحه عنوان کتاب، فهرست مطالب و بعد توضیح کوتاه نویسنده یا ویراستار یا مترجم و غیره.
دانستن حقایق بسیار در مورد یک مطلب، اغلب مانند ناآگاهی از آن، باعث خوب درک نشدن مطلب میشود. ما امروزیها آنقدر در حقایق غرق شدهایم که این موضوع به شناختمان صدمه میزند. یکی از دلیلهای این اتفاق این است که تمام وسایلی که ذکر کردیم، به شکلی درست شدهاند که فکر کردن را غیرضروری جلوه میدهند (گرچه این فقط ظاهر قضیه است). بستهبندی و قالب ریزی افکار و نظریات، و عرضهی آنها به مردم، یکی از رایجترین اموری است که امروزه توسط بهترین مغزها انجام میگیرد. مطالب کاملا پیچیده—از معانی ساده گرفته تا اطلاعات منتخب دقیق و علم آمار—برای بینندگان تلویزیون، شنوندگان رادیو و خوانندگان مجلهها به شکلی ارائه میشود که آنها بتوانند با کمترین کوشش، «ساخت فکری خود را به وجود آورند». اما اغلب، این بستهبندیِ افکار چنان مؤثر است که بیننده، شنونده و خواننده در ساخت ذهن خود اصلا نقشی ندارد. در عوض، نظری که از قبل بستهبندی شده، در ذهن او جای داده میشود؛ مانند قرار دادن نوار کاست در ضبط صوت.—از متن کتاب «چگونه کتاب بخوانیم»
مورتیمر جِی. اَدلِر به ما میگوید که «چگونه کتاب بخوانیم»؟
خواندن تحلیلی
وقتی که به صورت اجمالی با یک کتاب آشنا شدیم، «خواندن تحلیلی» را آغاز میکنیم. این مرحله مانند جویدن و هضم کردن محتوای اثر است. نخستین گام در این فرآیند، این است که بفهمیم در حال خواندن چه نوع کتابی هستیم و تِم ها یا مضامین آن چگونه با هم ارتباط برقرار میکنند. از آنجایی که مسیر شکل گیری و گسترش تمها به موضوع کتاب وابسته است، مشخص کردن نوع اثر اهمیت زیادی دارد.
به عنوان مثال، اگر در حال خواندن یک کتاب علمیِ نظریهپردازانه هستیم، می توانیم انتظار داشته باشیم که مطالب و استدلال های اثر در مقایسه با یک کتاب راهنما که پر از دستورالعمل های مختلف است، بسیار انتزاعی تر باشد. واضح است که کتابی در مورد ریاضیات، مانند کتاب های «خودپروری» دربردارنده ی توصیه های مربوط به سبک زندگی نخواهد بود!
پس از مشخص کردن نوع کتاب، زمان تمرکز بر خود متن فرا می رسد. در این مقطع، پیرنگ را شناسایی می کنیم و درمی یابیم تم های مختلف چگونه با یکدیگر پیوند می خورند. این کار شامل خلاصه نویسی و مشخص کردن مهم ترین موضوعات مطرح شده، در چند جمله ی کوتاه می شود.
نوشته، موضوعی مرکب و پیچیده است که هر کسی آن را به اندازه ای می فهمد. تمام یا قسمتی از مطالبی را که نویسنده می خواهد بکوید، می توان درک کرد. مقدار مطلبی را که خواننده درک می کند، معمولا به اندازه ی مقدار فعالیتی است که در این زمینه به کار می گیرد و این مقدار فعالیت، به اندازهی سایر استعدادهای مغزی در فهم و درک موضوع، مهم است. خواندن مستلزم چه چیزهایی است؟ در این کتاب بارها به این مطلب میپردازیم. فعلا به صورت اجمالی این سؤال را مطرح میکنیم که چرا اگر موضوعی یکسان را به دو نفر بدهیم، یکی آن را بهتر میفهمد. اول این که او فعالانه تر آن را میخواند و دوم این که هر یک از کارهای مربوط را ماهرانه تر انجام میدهد. این دو مطلب از یکدیگر جدا نیستند. خواندن مانند نوشتن، فعالیتی پیچیده است. خواندن شامل اعمال جداگانه زیادی است که همگی هنگام مطالعه باید به خوبی انجام شوند. هر کسی که بتواند قسمت بیشتری از این کارها را انجام بدهد، بهتر میتواند بخواند.—از متن کتاب «چگونه کتاب بخوانیم»
مورتیمر جِی. اَدلِر به ما میگوید که «چگونه کتاب بخوانیم»؟
خواندن تلفیقی (تطبیقی)
وقتی میخواهیم مقاله ای را برای یک کلاسِ درسی بنویسیم، آن را بر اساس تنها یک کتاب به وجود نمیآوریم بلکه مطالب را از چندین منبع مختلف انتخاب میکنیم. این نکته، مهمترین موضوع در «خواندن تلفیقی» به حساب میآید. «خواندن تلفیقی» شامل مطالعهی همزمانِ دو یا چند کتاب در مورد یک موضوع میشود.
وقتی در حال مطالعه به این صورت هستیم، باید موضوعی را که میخواهیم دربارهاش بنویسیم، به صورت کامل مشخص کنیم و سپس به انتخاب متنها و منابع مفید و مناسب بپردازیم. در واقع «خواندن تلفیقی» به واسطهی استفاده از «خواندن اجمالی» و «خواندن تحلیلی» به وقوع میپیوندد: تشخیص و انتخاب درست منابع از طریق «خواندن اجمالی» و درک کامل محتوای آن منابع از طریق «خواندن تحلیلی».
منبع: ایرانکتاب
مورتیمر جِی. اَدلِر به ما میگوید که «چگونه کتاب بخوانیم»؟
مورتیمر جِی. اَدلِر به ما میگوید که «چگونه کتاب بخوانیم»؟
مورتیمر جِی. اَدلِر به ما میگوید که «چگونه کتاب بخوانیم»؟
مورتیمر جِی. اَدلِر به ما میگوید که «چگونه کتاب بخوانیم»؟
مورتیمر جِی. اَدلِر به ما میگوید که «چگونه کتاب بخوانیم»؟
مورتیمر جِی. اَدلِر به ما میگوید که «چگونه کتاب بخوانیم»؟
مورتیمر جِی. اَدلِر به ما میگوید که «چگونه کتاب بخوانیم»؟
مورتیمر جِی. اَدلِر به ما میگوید که «چگونه کتاب بخوانیم»؟
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…