تحلیل نقاشی

نگاهی به نقاشی «دن مانوئل اوسوریو مانریک دِ ثونیگا» اثر فرانثیسکو گویا

نگاهی به نقاشی «دن مانوئل اوسوریو مانریک دِ ثونیگا» اثر فرانثیسکو گویا

 گویا به سرعت در بین قشر مرفه اسپانیا شناخته شد و در سال 1785 به سمت معاون مدیر فرهنگستان سلطنتی سن فرناندو، مدرسه‌ای که او را در جوانی نپذیرفته بود، انتخاب شد و در سال 1786 در شمار نقاشان رسمی پادشاه درآمد. 

یکی از حامیان گویا کُنت آلتامیرا (Altamira) بود. گویا چهره‌هایی از اعضای خانوادۀ او کشیده که یکی از آن‌ها تابلوی پسر کنت، مانوئل، است. در این تابلو، موقعیت خانوادگی با تور مرغوب زینت‌بخش لباس قرمز درخشان پسر و حمایلی از جنس ساتن به دور کمر و کفش‌های سفید و خوش‌دوخت نشان داده شده است.

گویا پسر را در وسط بوم قرار داده است. نور از سمت چپ تصویر می‌تابد و ناحیۀ وسیعی از نور و سایه اطراف پیکره را احاطه کرده و بر قامت عروسک گونۀ او تأکید ورزیده است. مانوئل در روشن‌ترین بخش تصویر ایستاده است و در کنارش قفس گنبدی‌شکل پر از سُهره قرار دارد. تعدادی از پرندگان در کف قفس جمع شده‌اند و بالای سرشان چند پرندۀ دیگر در جست و خیزند. مانوئل سر قیطانی را که به پای کلاغی بسته شده در دست نگاه داشته است. اما خطر در کمین است: پشت سر کلاغ سه گربه آمادۀ جستن هستند. گربه‌ها تا حدودی درون تاریکی قرار گرفته‌اند و یکی که عقب‌تر از بقیه قرار دارد تقریباً با تیرگی دیوار پشت سرش یکی شده است و تنها چشمان براق او و گوش‌های تیزش دیده می‌شوند. این تاریکی حالتی شریرانه به گربه داده است.

اندرزهایی در قالب نمادها

در زمان گویا اندرزهای اخلاقی اغلب در قالب نمادها بیان می‌شدند. بعید نیست که کنت از گویا خواسته باشد تا با تصویر کردن گربه‌های شرور و پرندگان آسیب‌پذیر در این تابلو این نکته را یادآوری کند که معصومیت همواره از جانب طبیعت بی‌رحم تهدید می‌شود.

ترکیب‌بندی این تابلو متقارن است. گویا با ایجاد دو فضای برابر از گربه‌ها و قفس در دو سوی مانوئل برای تعادل بخشیدن به سمت راست و چپ تابلو استفاده کرده است و در عین‌حال، دو مفهوم اسارت و آزادی را در مقابل هم قرار داده است.

کلاغ کارتی را به منقار گرفته است که روی آن تصویر ابزار کار نقاش و اسم گویا با خط زیبایی، که بیانگر فروتنی و وفاداری او نسبت به حامی‌اش است، نقش بسته است.

 منبع

گویا چگونه گویا شد

ریچارد مولبرگر

ترجمۀ مژگان رضانیا

نشر نی

نگاهی به نقاشی «دن مانوئل اوسوریو مانریک دِ ثونیگا» اثر فرانثیسکو گویا

 

 

مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیش‌پاافتاده

«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیش‌پاافتاد آیدا گلنسایی: کمونیسم…

7 ساعت ago

گزیده‌ای از بهترین سخنرانی‌های «اپرا وینفری»

گزیده‌ای از بهترین سخنرانی‌های اپرا وینفری

1 روز ago

خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند…

خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند...

2 روز ago

«رازهای سطح» مستندی دربارۀ مریم میرزاخانی

«رازهای سطح» مستندی جذاب دربارۀ مریم میرزاخانی مریم میرزاخانی ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۵۶ متولد شد.…

1 هفته ago

پنج دلیل که ادبیات ایران در جهان جدی گرفته نمی‌شود

پنج دلیل که ادبیات ایران در جهان جدی گرفته نمی‌شود آیدا گلنسایی:  بسیاری از آثار…

2 هفته ago