در آمریکای مستعمره پیوریتانیسم پیروز است، در بوُستون، کشیش جوانی به نام آرتور دیمسدل، از متعصبان پرشور این آیین است. و با سخنانش شور و اشتیاق جمیع مؤمنان را برمیانگیزد. اما زهد و دیانت او ظاهری است.
این کشیش جوان با زن زیبا و جوانی به نام اِستِرپراین، که حرفهاش گلدوزی است روابط عاشقانه دارد. شوهر این زن، چیلینگ وُرث، مفقودالاثر است و دیرزمانی است که کسی از او خبر ندارد. «استر» نمیتواند میوهی عشق و ثمرهی رابطهی پنهانش را با کشیش مدت زیادی مخفی نگاه دارد. و هیچ تهدید و فشاری نمیتواند زبان«استر» را باز کند تا نام معشوقش را به زبان آورد. و این زن به تنهایی شرم و رسوایی را میپذیرد. و به رسم پیروان آن آیین در آن روزگار، روی بدنش با آهن تافته داغ میگذارند. و بااین نقش ارغوانی او را به نام یک زن زناکار به جامعه معرفی میکنند.
«دیمسدل» کشیش، ندای وجدانش را خفه میکند و حاضر نمیشود که حقیقت را بگوید. و ناگهان شوهر او که به اسارت سرخپوستان در آمده بود، بازمیگردد و هنگامی که به حقیقت پی میبرد، سعی میکند از کشیش انتقام بگیرد.
اما «استر» از او میخواهد که کشیش را عفو کند. و چون شوهرش حاضر به قبول چنین کاری نمیشود، به کشیش اصرار میکند که با همدیگر بگریزند و کشیش به خود میآید و در مقابل مردم به گناه خود اعتراف میکند و خسته و درهم شکسته در آغوش «استر» جان میسپارد.
هاوثورن معتقد است که بدی میتواند نیکی را با خود بیاورد. و نیکی نیز گاهی در قالب بدی فرو میرود. «استر» از طریق گناه آموزش میبیند. و درد و رنج درونی، به او شایستگی و برازندگی میبخشد. بااین وصف پیوریتنها، این آدمهای خوب، که در اعتقاداتشان سختگیر و انعطافناپذیرند به دیو و دد تبدیل میشوند.
هاثورن که مانند هرمان ملویل از اندیشههای امرسون تأثیرپذیرفته، نویسندهایست سمبولیست، که از امرسون و هرمان ملویل بدبینتر است و به گمان او در همهی جوامع بشری استبداد پیروز است، و هر ظلمی که از بین برود ظلم دیگری جای آن را میگیرد. اما « اما گناهی که ما آن را از همه چیز در جهان بدتر و سیاهتر میشماریم، یکی از عناصر آموزش انسانی است، که از طریق آن میتوان به آموزش و تربیت دست یافت.»
منبع
رمانهای کلیدی جهان
دومینیک ژنس
ترجمه دکتر محمد مجلسی
نشر دنیای نو
چاپ پنجم
صص227-229
پنج دلیل که ادبیات ایران در جهان جدی گرفته نمیشود آیدا گلنسایی: بسیاری از آثار…
رمان «دشمن عزیز» نوشتۀ جین وبستر: دعوت به مذهبی مبارزتر! آیدا گلنسایی: رمان دشمن عزیز…
نگاهی به رمانِ «هیچ دوستی به جز کوهستان» نوشتۀ بهروز بوچانی آیدا گلنسایی: «هیچ دوستی…
بریدههایی از خطابۀ نوبل ماریو بارگاس یوسا «به روشنی به یاد میآورم که تبدیل شدن…