نگاهی به کتاب ِ «دیهگوی عزیز، کیلا تو را در آغوش میکشد» نوشتۀ النا پونیاتوسکا
دیهگو ریورا نقاش مکزیکی (۱۸۸۶-۱۹۵۷)، رهبر جنبش هنر نوین مکزیک، پیش از شهرت عالمگیرش به پاریس میآید (۱۹۰۹) و با آنجلینا بلاف نقاش روسی (۱۸۷۹-۱۹۶۹)، اولین همسرش، آشنا میشود. ده سال زندگی مشترک آنان در آنجا با بازگشت دیهگو به مکزیک پایان مییابد. اما آنچه آغاز میشود نامههای آنجلینا (کیِلا) به اوست.
النا پونیاتوسکا، نویسندهی مکزیکیـفرانسوی، با خواندن کتابِ «بیوگرافی افسانهای دیهگو ریورا» (اثر برترام ولف) از این نامهها مطلع میشود و تحت تأثیر آنها به بازآفرینی نامههایی آنجلینا میپردازد. نتیجهی چنین بازآفرینیای رمان کوتاهی است با عنوان «دیهگوی عزیز، کیِلا تو را در آغوش میکشد».
آنجلینا در نامههایش مدام گذشته را احضار میکند. کوچکترین اتفاقی سبب میشود او چیزی را به یاد بیاورد و خاطرهای را بیان کند. زندگی مشترک آنان در برهههای قبل، حین و پیش از جنگ جهانی اول میگذشت که از خلال نامهها اوضاع هر برهه در زندگیشان نمود پیدا میکند. سرانجام، آن چیزی که پدیدار میشود نمود نقاشی از خلال زندگی مشترک آن دو یا، برعکس (و به احتمال زیاد) نمود زندگی از خلال نقاشیهای آنان است.
کتاب در خلاصهترین شکلش دوازده نامه از آنجلینا بلاف به دیهگو ریوراست (از ۱۹ اکتبر ۱۹۲۱ تا ۲۲ ژوئیه ۱۹۲۲). هرچند آنجلینا نقش دلدادهی هاج و واج را بازی میکند، از بیان اتفاقات افتاده و دغدغههایش اعراض نمیکند. نامهها از وفاداری و اظهارِ عشق بیپروا به دیهگو شروع میشوند و، در ادامه در پی نگرفتن پاسخی از دیهگو، نرمنرمک جای خود را به دیگر احساسات پیچیدهی انسانی میدهند.
روایت از اولین زمستان پس از رفتن دیهگو شروع میشود، زمستانی که فقدان دیهگو یادآور فقدان دیگری برای اوست: مرگ تنها فرزندشان. در این نامهها همهچیز حول فقدان همین دو موضوع میگردد و البته حول حضورِ غایب نقاشی: هنر نقاشی کردن و هنر نقاشی نکردن.
توصیف زندگی روزمره در پاریس، نگهداری از فرزند و به خاک سپاری او، بازدید از موزهها و گالریها، وخامت اوضاع مالی، تغییر گرایشهای نقاشی، حسرت سفر به مکزیک، بیان سرگذشت خود و یادآوری معشوقههای دیهگو از دیگر موضوعهایی است که کیلا، علاوه بر محورهای اصلی نامه، به آنها میپردازد.
جان کلام رابطهی آنها این نقل قول ریورا دربارهی اوست: «او به من همه چیز را بخشید، همهچیزی که هر زن نمونهای میتواند به مردی ببخشد. در عوض نصیبش همهی عسرتها و بدبختیهایی است که هر مردی ممکن است بر زنی تحمیل کند». همین تمهید در بیان کلی نامهها نیز مشهود است: اظهار عشق فراوان به دیگو و در عوض حرمانِ مضاعف خودش.
این رمان نامهنگارانه ترکیبی دیگرگونه از واقعیت و داستان است که درک مخاطب از بیوگرافی و داستان را کمی تغییر میدهد. همواره هر اثرِ شاهکاری رگههایی از رومانیک را در خود دارد. در این کتاب نیز رومانتیک ــ بدون غلتیدن به احساساتگرایی شدید ــ زمینه را برای بیان موضوعات دیگر مهیا میکند. بیان حالت انسانیِ تسلیم و رضا، فضای زنانهی استیصال و عسرت؛ بیان عواطف از خلال تذکار و ارجاع به امور پیرامون و جستوجویِ زمان ازدسترفته در مقابل آیندهای دستنیافتنی از جنبههای چنین رومانتیک پختهای است که در خدمت رئالیسمِ جهان داستان قرار میگیرد. در این نامهها محال است دغدغهای شخصی بدون درک زمینهی اجتماعی رها شده باشد.
اخلاط چند فرهنگ و زبان به همراه جهان نقاشان و نویسندگان با بیان فضای جدید از پاریس دوران جنگ جهانی اول جزو ویژگیهای متن است؛ دراینباره، نقاشان مذکور ــ همعصر با نقاشانی چون پیکاسو و مودیلیانی ــ و در دل تحولات مکتب کوبیسم و مکتب واقعگرایی اجتماعی قرار دارند. ازاینرو، از خلال نامهها مناسبات و محاورات دیگر نقاشان نیز تا حدودی بازتاب مییابد.
برای نویسندهی مکزیکیـفرانسوی در یک طرف هنرمند کشور محبوبش، مکزیک، قرار دارد (که نویسنده همواره به آن عشق میورزد) و در طرف دیگر زنی است از جنس خودش. بیان تقابل این دو جزو ویژگیِ کشمکشیِ روایت در آفرینش این اثر است. برخی از ویژگیهای اساسی روایتهای پونیاتوسکا حاوی همین مضامیناند: تأکید بر زنان قوی، علاقه به حقیقت و حاشیهراندهها و عشق به مکزیک. پیوند داستانهای ادبی و ترکیب آنها با زمینههای تاریخی سبکِ متمایز او را به وجود آورده است (ترکیب واقعیت با داستان). در گذشته شهرت نویسنده بیشتر بهدلیل حرفهی روزنامهنگاریاش بود، اما رفتهرفته داستانهای او بیشتر خوانده شدند. او جوایز متعددی در ادبیات اسپانیایی کسب کرده که مهمترین و معتبرترین آنها جایزهی سروانتس است (۲۰۱۳). گرایش سیاسی او، همانند بسیاری از روشنفکران مکزیک، تمرکز بر مسائل حقوق بشر و دفاع از گروههای اجتماعی مختلف، به ویژه افراد حاشیهراندههاست.
«دیهگوی عزیز» اولین اثر ترجمهشده از النا پونیاتوسکا به فارسی است که، به نظر میرسد، با توجه به پیوند داستان و واقعیت برای معرفی جهان نویسنده کتاب مناسبی است؛ این کتاب بهلحاظ پیوند داستانهای ادبی و ترکیب آنها با زمینههای تاریخی (تلفیق واقعیت و داستان) برای مخاطب کشش دارد و، بهاینترتیب، با آثار منتشرشدهی در این زمینه متمایز میشود. کار او را میتوان با مانوئل پویگ نویسندهی آرژانتینی مقایسه کرد (در ایران بیشتر با کتاب «نفرین ابدی بر خوانندهی این برگها»، ترجمهی احمد گلشیری، شناختهشده است).
منبع: nashreney.com
نگاهی به کتاب ِ «دیهگوی عزیز، کیلا تو را در آغوش میکشد» نوشتۀ النا پونیاتوسکا
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…