چند سروده از مصطفی رستگاری
1)
آسمان به شاعری قرصِ ماه و خواب داد
از تمامِ قرصِ ماه، عکسِ بیحجاب داد
تا نمایشِ تو را ماه روی صحنه برد،
پرده را کنار زد…. دستهگل به آب داد!
ماه خاکِ سرد را، باردارِ “آه” کرد
بعد مثلِ جبرئیل، دستِ او کتاب داد
اسمِ رمزِ کودتا، نامِ کوچکِ تو بود
کوچه چکمهپوش شد! کودتا جواب داد!
ماه روی پشتِبام، در تظاهرات بود
شهر بوی خون و بعد، بوی انقلاب داد
**
شاعری که قرصِ ماه خورد و شب به خواب رفت،
دستِ ناشرانِ صبح، شعرِ مستجاب داد
چند سروده از مصطفی رستگاری
2)
حوّا زمینَت زد! از این دیگر نمیترسی!
آدم شدی! آدم!! ببین: دیگر نمیترسی!
در زیر بُمباران، نمازِ شکر میخوانی!
از رقص در میدانِ مین دیگر نمیترسی!
در خواب، جای مُردنَت را دیدهای اما،
از مرگ در این سرزمین دیگر نمیترسی!
اینقدر وقتی در جهنّم گرم میگیرند،
از گُرزهای آتشین دیگر نمیترسی!
وقتی بفهمی کفر، ایمان را چه بیتاب است،
از شک در اعماقِ یقین دیگر نمیترسی!
بندِ دلت تا باردارِ دردِ آزادیست،
وقتِ لگدهای جنین دیگر نمیترسی!
**
در صبحِ اعدام، از درِ سلول تا سکّو،
آرام میخندی!…همین!…دیگر نمیترسی
3)
همیشه صبحهای زود
به او سلام میکنی
جواب هم اگر نداد،
دو دست را به روی سینه میگذاری
احترام میکنی
همیشه فکر میکنی
که “عُمر”، “فیلمنامه” است
تو فیلمنامهی تمامِ عمر را شبیهِ زهر
به خود حرام میکنی!…
**
شب است و فیلمنامهات،
به صحنههای آخرش رسیدهاست…
که ناگهان،
به تو “سلام” میکند!
و فیلمنامهی تو را،
سحر “تمام” میکند…..
4)
نشد شبیهِ تو بازی کنم! دلم “درد” است!
دلم اَدای تو را خوب درنیاوردهست!
به روی صحنهام اما حواسم اینجا نیست!
تمامِ هوش و حواسم به پشتِ آن پردهست!
سَرَم به نقش و دلم گرمِ کارگردانیست
که پشتِ صحنه نشستهست و عاشقم کردهست!
وگفت: ” کُشته شدن را درست بازی کن!؛
درست و سرخ! نشد! این مُزخرف و زرد است!..
همینکه بازیِ مرگت همیشه مصنوعیست،
چقدر حوصلهی مرگ را سرآوردهست!”
**
..و آنقَدَر شبِ آخر به نقش جاندادم،
که حاضران همه گفتند: ” مرگ” این “مَرد” است!
صدای سوت و کف آمد!… تو آمدی!..گفتی:
بیا و در بغلم گرم شو! زمین سرد است….
در ستایش فیلمِ
birdman(2014)
نوشته و ساختهی:
Alejandro G. inarritu
چند سروده از مصطفی رستگاری
5)
تو داد هم بزنی، او سکوت خواهدکرد!
همان سکوت که با آبروت خواهدکرد!
اگر زمین بخوری بوی خاک میگیری!
وخاک، تُربَت اگر بود، بوت خواهدکرد!…
گلایههای گِلآلودِ گرم-آبهی چشم،
گلاب میشود و شستوشوت خواهدکرد
غبارِ تُربَتِ او هرچه چرک هم باشی،
بهدست و روت که زد، با وضوت خواهدکرد
سحر به غفلتِ خوابت خوشا بهغیرتِ یار،
که ذکرِ خیرِ تو را در قنوت خواهدکرد…
6)
نوشتهشد کلماتی که ناپدید شده!
به روی تختهسیاهی که شب سفید شده!
و شب شنیدهشد و روزنامه فردا گفت:
که احتمالِ وقوعش بهکل بعید شده!
زبانِ مُجریِ اخبار هم که میگفتند،
به وقتِ خواندنِ او در دهان کلید شده!
و شایعهشده مردی که دید و مجنون شد،
بههوشآمده! دیده درختِ بید شده!
و شاعری که صدا شد به جایگاهِ شهود،
به روزنامه نوشتند شب شهید شده!
**
و روزنامه که ناخوانده پیشِپا افتاد،
مچاله، چِرکِ تمیزیِ روزِ عید شده..!
7)
چه رنگین است خوابِ آن ملاقاتی که میگفتند
که دارد میشود تعبیر، آیاتی که میگفتند
به روی شانههایم کوله بارِ دردِ دوریها
چه سنگین است بارِ آن اماناتی که میگفتند
صدایم میزند آرام یک شب زیرِ نورِ ماه
طنینِ صوتِ معصومِ مناجاتی که میگفتند
بلندم میکند از خاک مثلِ بادبادکها
و با خود میبَرَد تا ارتفاعاتی که میگفتند
دلم سیر است و چشمم سیر، وقتی چشمهای تو
اسیرم میکند با آن اشاراتی که میگفتند
دلم حالیبهحالی میشود از حالتِ موهات
حلالم کن اگر این است حالاتی که میگفتند
و پیشانی و زانوهام میافتند روی خاک
و میافتند این دو اتفاقاتی که میگفتند
دلم این کورِ مادرزاد دارد نور میبیند!
که باور میکند کمکم کراماتی که میگفتند
منبع
از مجموعۀ عاشق به روی زمین ریخت
در دست انتشار
نشر کرگدن
دربارۀ شاعر
مصطفی رستگاری: فیلمنامهنویس، داستاننویس و شاعر. برنده سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر برای فیلمنامه چهلسالگی. او در رشته فلسفه تحصیل کرده و دارای دکترای فلسفه هنر است و در دانشگاه هنر و معماری تهران، دانشگاه آزاد اسلامی و آموزشگاههای هنر و علوم انسانی به تدریس پرداخته است. علاوه بر چهلسالگی وی نویسنده فیلمنامه آثار گوناگون دیگری است از جمله سریالهای به دنیا بگویید بایستد و راستش را بگو. این کتابها به قلم او منتشر شده است: ختم عزرائیل (مجموعه داستان، ۱۳۸۱)، وای بر یوسف (مجموعه شعر، ۱۳۸۱)، و داستایوسکی؛ قصهگوی مصائب بیخدایی (تکنگاری، ۱۳۸۴).
منبع: cafesarv
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…