امید جوانبخت: نگاهی به سینمای اصغر فرهادی
حضور فیلم «اصغر فرهادی» در بخش مسابقه جشنواره «کن» دوباره موجی از نظرات ضدونقیض را برانگیخت. تحلیل دقیق «فرهادی» درباره احساسات پاندولی ایرانیها بین «خودهیچبینی» و «خودمحوری همهچیزبینی» در یکی از نشستهای این جشنواره را میتوان به شکلهایی مشابه درمورد حضور او و فیلمش نیز تعمیم داد و اینکه ما ملتی صفروصدی هستیم. هر پدیدهای را یا کلا رد میکنیم یا مورد ستایش قرار میدهیم و معمولا تحلیل منطقی و دیدن همزمان نقاط ضعف و قوت بهندرت اتفاق میافتد. همین دیدگاه مدتهاست درمورد توفیقات جشنوارهای سینمای ایران ادامه دارد، عدهای این توفیقات را حاصل زدوبندهای سیاسی و… میبینند و یکسره ارزشهای فیلم و فیلمساز را نادیده میگیرند و گروهی دیگر بهواسطه این توفیقات جایگاه فیلم و سینمای ایران را به شکلی میدانند که جشنوارهها چارهای جز بهادادن به آن ندارند. این نوع نگاه هم در دیدگاههای رسمی دیده میشود و هم در اظهارات عامه مردم.
با نگاهی به پشتسر این نگاههای صفروصدی را میتوان در همه زمینهها دید و جالب اینکه این نگاه مطلقگرا علاوه بر اینکه در عرض جامعه (یک زمان واحد) مشهود است، در طول زمان نیز در دورهای فرد یا پدیدهای را در صدر مورد تأیید قرار میدهد و با یک اتفاق یا صحبت یا حاشیه یکباره تمام ارزشهای آن نفی و نادیده گرفته میشود به شکلی که حتی در مواردی اسمش نیز از تاریخ وقایع حذف میشود و در این میان فرقی میان خوانندگانی خوشنام با کارنامهای ارزشمند چه در پیش از انقلاب و چه در بعد از انقلاب که با یک حرف و حاشیه مغضوب واقع شدند و فیلمساز پرتلاشی که در دهه 60 و 70 در اوج بود ، یکباره حتی اسمش نیز ممنوع میشود تا بازیگر مطرح دهههای 70 و 80 که یکباره با مهاجرت حذف و نقاش معتبری که با یک حاشیه کل کارنامه پربارش نفی میشود، وجود ندارد. آدمها و خصوصا هنرمندان قطعا در مسیر تکوین خود ممکن است اشتباهاتی بکنند که اگر بهجای این نگاه غالب ما ایرانیان (چه سیستم رسمی و چه مردم)، نگاهی واقعی و توأم با تحلیل حاکم باشد قطعا میتوان بهجای حذف با تصحیح زمینه استمرار آثارشان را در فرهنگ و کشور خودمان ایجاد کرد. «فرهادی» فیلمسازی است که بهواسطه ویژگیها و استاندارد فیلمهایش دارای موقعیتی شده که هم جشنوارهها و هم تهیهکنندگان بینالمللی روی آثارش حساب میکنند و این خوشحالکننده است. فیلمهای فرهادی از شخصیت نسبیگرای او سرچشمه میگیرد و نداشتن تعصب به هیچ چیز، به او این امکان را میدهد که در آثارش شخصیتها و کارهایشان را به نوعی مطرح کند که تکلیف تماشاگر نسبت به آنها مشخص نیست. در مواردی آنها را تأیید کرده و در مواقعی نیز مورد انتقاد قرار میدهد. این نگاه فرهادی به آدمها و نسبیبودن کارهایشان از زندگی واقعی مردم نشئت میگیرد. به همین دلیل در فیلمهای فرهادی قهرمان و ضدقهرمان بهصورت مشخص وجود نداشته و هریک از آدمها بهواسطه نوع اعمالشان در مواقعی در کسوت قهرمان یا ضدقهرمان قرار میگیرند. نبود یک خطکشی مشخص بین آدمها به بیننده فرصت فکر و ارزیابی میدهد. بهنوعی آثار فرهادی را میتوان تمرینی در نقد این نگاه صفروصدی رایج دانست.
مروری اجمالی بر رویه و ویژگیهای «فرهادی» در پروسه خلق فیلمهایش (البته در کنار نبوغ و استعدادش) علاوه بر سودمندبودن برای سینمای ایران، میتواند دلایل توفیقات جهانی مستمر او را وضوح بیشتری ببخشد. در مرحله اول او موضوع فیلمهایش را از مسائل بهظاهر ساده ولی مهم و تأثیرگذار در روابط انسانی-اجتماعی برمیگزیند. در مرحله بعد او زمان زیادی (چندبرابر عرف فیلمنامهنویسی در سینمای ایران) را صرف مهندسی فیلمنامه میکند تا علاوه بر طرح یک موضوع و تحلیل آن در لایههای زیرین بتواند در لایه ظاهری با درامی گیرا تماشاگر علاقهمند به داستانگویی را نیز اقناع کند. در مرحله اجرا و فیلمبرداری نیز در کنار استفاده از جذابیتهای سینمایی (چون بازیگران شناختهشده و…) بسیار به جزئیات، میزانسنها، بازی و دیالوگها و… بها میدهد چنانکه مرحله فیلمبرداری آثارش نیز حدود دو تا سه برابر زمان متعارف سایر فیلمهاست. این صرف زمان بیشتر شامل مراحل پس از فیلمبرداری مانند تدوین، صداگذاری و موسیقی و… نیز میشود و این پازل مینیاتوری را تکمیل میکند. هرچند این رویه شرط کافی و تضمینکننده کیفیت نهایی فیلم نیست اما قطعا شرط لازم برای تولید یک فیلم حرفهای و اثرگذار به حساب میآید. این میزان جدیگرفتن پروسه ساخت آنهم پس از ساخت هشت فیلم چیزی است که در سینمای ما کیمیاست و فیلمسازان با قرارگرفتن در مسیر حرفهای، کمتر به آن بها میدهند. او همیشه در گفتوگوها و اظهارنظراتش نیز آدم بسیار معقول و سنجیدهای است و در عین داشتن تحلیلهای خوب از انتقاد از مشکلات و ناکارآمدیها نیز (البته با ادبیاتی معقول) غافل نیست. (و البته در کنار همه این مواظبتها گاهی یک کلمه یا ترجمه نامناسب آن میتواند کلی تبعات داشته و چنانکه ذکرش رفت معادلات را عوض کند) هرچند دنبالهروی از فیلمهای فرهادی موجی را در دهه 90 در سینمای ما ایجاد کرد اما اگر بهجای تأثیرپذیری از فیلمها، روش ساختن فیلمها (حساسیت در کیفیت تمام اجزا) در کانون توجه واقع شود، نتایج بهتری به بار خواهد آمد. قطعا استمرار توفیقات بینالمللی فیلمهای فرهادی نمیتواند اتفاقی یا ناشی از حواشی مختلف باشد و رمز توفیق او را در جدیگرفتن پروسه ساخت فیلم در کنار استعداد ذاتیاش میتوان جستوجو کرد. یکی دیگر از ارزشهای آثار فرهادی را میتوان این دانست که فیلمهای او برایندی از جریانهای جدی سینمای ایران است. فیلمهای او (در عین دارابودن سبکی منحصربهفرد) همانقدر که وامدار اصول زیباییشناختی و هنری سینمای «شهیدثالث» و «کیارستمی» است، از زمینههای ادبی-روانشناسی سینمای «مهرجویی» و ویژگیهای بومی-ایرانی سینمای «کیمیایی» و «حاتمی» و نیز ویژگیهای سینمای خوشساخت بدنه مانند داستانگویی و بازیگران شناختهشده نیز بهرهمند است و توفیق آثار فرهادی نزد بینندگان و منتقدان داخلی و خارجی را میتوان مرهون این نکته دانست که فیلمها برای هر نوع بینندهای در یکی از لایههایش چیزهای جذاب و درگیرکنندهای دارند و نیز به نسبت فیلمهای ایرانی موفق در جشنوارههای دهههای گذشته (مانند سینمای کیارستمی و پیروانش) به جهت جذابیتهایش برای عامه مردم میتوانند نماینده مؤثرتری برای سینمای ایران باشند. البته این تحلیلی کلی است که قطعا بهمعنای بینقصبودن آثار نیست و قطعا فرهادی مثل هر هنرمند دیگری فیلمهایش نوساناتی دارد اما نکته مهم این است که هیچیک از این 9 فیلم را نمیتوان اثری ضعیف و بیکیفیت قلمداد کرد.
«فرهادی» در ادامه مسیر فیلمسازیاش واقعا مانند بندبازی است که در عین اینکه باید تمام توان و نبوغش را به کار گیرد تا هر اثرش حداقل از فیلمهای قبلیاش پایینتر نباشد، به همین میزان نیز باید هوشمندی داشته باشد تا گرفتار حواشی و موجهای افراط و تفریط دیدگاههای رسمی داخلی و خارجی از یکسو و مردم و منتقدان از سویی دیگر نیز نشود. استمرار این نگاه نسبینگر و به دور از تعصب در قالب فیلمهایی با ارزشهای مستقل سینمایی تنها راه ادامه این مسیر پرافتخار است. «فرهادی» بهعنوان هنرمندی فرهیخته، باسواد، پرتلاش و با دغدغههای ملی قطعا سرمایهای برای فرهنگ و هنر این سرزمین است که توانسته است در آینه سینما میراث مفاخر پیش از خود را در راه ورود به مرزهای جهانی گسترش دهد، کاری بس سترگ که هنوز در اغلب عرصههای دیگر (با وجود ارزشهایی قابلملاحظه) اتفاق نیفتاده است. برخوردهای متعصبانه و تحملناپذیر میتواند زمینههای حذف خواسته یا ناخواسته هر هنرمندی را مهیا کند؛ چنانکه بسیاری را به یاد میآوریم که در غربتِ مهاجرت یا افسردگی انزوا، یا تبدیل به اپوزیسیون شدند یا استعدادشان به هرز رفت و نتیجه قطعا ازدسترفتن سرمایهای انسانی- ملی است.
منبع: شرق
امید جوانبخت: نگاهی به سینمای اصغر فرهادی
امید جوانبخت: نگاهی به سینمای اصغر فرهادی
امید جوانبخت: نگاهی به سینمای اصغر فرهادی
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…