هرچند که ساتیریکون از نظر تاریخ نگارش، نخستین رُمان به شمار میآید، اما در واقع سالها بعد، در دوران رنسانس، آن هم به گونهای پراکنده و ناتمام، کشف شده است و کاشفان این قطعات را کنار هم گذاشته و بازسازی کردهاند و پایانی بر آن افزودهاند. و آنچه ما به نام ساتیریکون میشناسیم همین قطعات بازسازی شده است.
این رمان حوادث زندگی مردی جوان را به نام آنکلپ شرح میدهد، که آزاد به دنیا آمده و همهی مراحل سقوط اخلاقی را طی میکند. اسیر میشود و پس از چندی میگریزد و دور جهان میگردد و در راه هوس و شهوت از هیچ کاری مضایقه نمیکند. ژیتون و آسیلت در این سیر و سیاحتها همراه و شریک هرزگیهای اویند. جذابترین و عجیبترین قطعهی این داستان، در جایی است که این سه مرد هوسران و هرزه به مهمانی شام تریمالچیون میروند. تریمالچیون بردهی آزاد شدهای است از مردم سوریه که لاف میزند و ادعا میکند بهترین و برجستهترین روشنفکران و هنرمندان زمان شبها در خانهی او جمع میشوند و آنجا را بر هر جای دیگر ترجیح میدهند. نویسنده با شرح این قضایا سیمای واقعی عصر خویش را نشان میدهد و جامعهی روم قدیم را بیبند و بار و تجمل پرست و شهوتران معرفی میکند. در قطعهای دیگر از این رمان، این گروه سه نفری نزد امپل شاعر پیر و هوسرانی میرود و همه باهم برای تصاحب غیرقانونی ارثیهای از راه کلاهبرداری طرح میریزند و ما از پایان داستان با خبر نمیشویم.
این قطعات قسمتهایی از رمان ساتیرکون است که به ما رسیده که نه آغاز آن معلوم است و نه پایان آن. با این حال همین رمان پراکنده و ناتمام را میتوان «کمدی انسانی رومی» نام داد. در ساتیرکون نظم و نثر به هم آمیخته است. اصل داستان به زبان لاتین بسیار ظریف و ادیبانهای نوشته شده اما گفتو گوها به زبان خودمانی و محاوره است. و در خطابهها سبک سخنرانان آن عصر را تقلید میکند. صحنهی شام در خانهی تریمالچیون رنگآمیزی عجیبی دارد. بیپیرایه است و خندهآور و شرارتآمیز.
«کایوس پترونیوس آربیتو» نویسندهی ساتیرکون در دوران حکومت نرون میزیست. شغلی در قسمت اداری دربار داشت و به مسائل و امور شهرستانها رسیدگی میکرد. آگاه و روشنبین بود و هوشمند و نکتهسنج. به همین علت در میان همهی همکاران چهرهی ممتازی داشت. و سرانجام به توطئه علیه امپراتوری متهم شد و در سال 66 میلادی خودکشی کرد. «ساتیریکون» را در آخر عمر خود نوشته و در این رمان مستقیما امپراتور را یه صحنهی ماجراها کشانده و جز این چند نکته چیزی از زندگی او نمیدانیم و همین مختصر را نیز تاسیت و بعد از او بلین شرح دادهند.
رمانهای کلیدی جهان
دو مینیک ژنس
ترجمه دکتر محمد مجلسی
نشر دنیای نو
صص25-27
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…