درسهایی که از بیتکوین آموختم
بیتکوین یک ارزدیجیتال است با خالقی ناشناس و نقابدار به نام ساتوشی ناکاموتو. همین الان که من این یادداشت را مینویسم، قیمت هر واحد آن 61 هزار دلار است که البته تا یک میلیون دلار هم قابل پیشبینی است. اما چه چیزِ این نوع جدید پول جذاب است؟
به نظر رابرت شیلر_ یکی از برندگان نوبل اقتصاد_ بخشی از شهرت بیتکوین به خاطر داستان جذابِ خالق آن است. (قابل مقایسه با داستان زال در شاهنامه) یک مغز مبتکر با اندیشهای فلسفی واحد پولی به وجود میآورد تا آرمان بانکِ برای خود را محقق کند. بعد که آن پول ایجاد شد، میگذارد و میرود و ردّی از خود برجای نمیگذارد. (شجاعتِ رهایی) کسی خالق بیتکوین را نمیشناسد. درواقع او با این اقدام هوشمندانه آن را به رمز و راز و افسون و داستان پیوند داده است. بنابراین درس اول بیتکوین به ما پاسداری از راز و ابهام و پرهیز از عریانی و رو بودن بیش از حد و مخصوصا تأکید بر داشتن و حفظ حریم شخصی است. چیزی که شبکههای اجتماعی با تمام توان آن را از انسان کنونی گرفتهاند و او را به یک مشتری با سلایق حدسزدنی و کاملاً قابل استفاده برای محصولات خود تبدیل کردهاند! درعینحال ناکاموتو قدرت قصهها را هم به ما گوشزد میکند.
ویژگی دیگر بیتکوین این است که هیچ دولتی نمیتواند آن را مهار کند و تحت اختیار خود درآورد. ایدۀ این پادشاهِ ارزهای دیجیتال، غیرمتمرکز بودن قدرت و آزادی از چنبر دولتهاست. اینجاست که درس دوم را از آن میگیریم: قدرت برای همه و برابری برتری دارد به قدرت در دست یک گروه خاص از برابرترها! جهانِ امروز، جهان تفاهم و باهم کار کردن و احترام به حق دیگران است. البته این حرف را خیلیها زدهاند و کاملاً آشناست اما بیتکوین به آن جامۀ عمل پوشانده و یک تکنولوژی پیشرفته را بر پایۀ آن به وجود آورده است.
در استخراج بیتکوین، همۀ کاربرها (ماینرها) در تأیید تراکنشهای آن دخیلاند و این مسئله، راه را بر پنهانکاری و تمرکز قدرت در دست یک گروه میبندد. ایجاد یک سازوکار صادقانه که امکان هرگونه اختلاس و سوءاستفاده را به صفر رسانده، آن درخت بلاکچینی است که ناکاموتو در خاک حاصلخیز اینترنت کاشته است. بنابراین نسل بلاکچین، نسل حرکت از اینترنت اطلاعات به سمت اینترنت ارزشهاست. در یک جمعبندی درسهای بیتکوین به همۀ ما اینهاست:
اما همۀ ماجرا این نیست. این پول به آدم قدرت تخیل او را یادآوری میکند. اینکه ما با بالهای تخیل و اندیشهیمان همیشه میتوانیم بخشی از راه حل باشیم نه بخشی از مشکل. (اشاره به اینکه بحران مالی 2008 در امریکا بیتکوین را به وجود آورد) ظاهراً ساتوشی ناکاموتو هم مانند مریم میرزاخانی ریاضی را شاخهای از هنر میداند تا علم که به قول جک دورسی (خالق توئیتر) چنان وایتپیپر شاعرانهای را توانست بنویسد. من فکر میکنم آنچه که ساتوشی ناکاموتو انجام داد و با آن یک انقلاب بزرگ اقتصادی را به سرانجام رساند، پیامی دارد که پیشتر سهراب سپهری هم به نوعی آن را در شعر «صدای پای آب» بیان کرده است:
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم (1)
بیتکوین را نمیتوان توضیح داد، سازوکار پیچیدهای دارد. یک پول رمزنگاری شده است که حتا زور کامپیوترهای کوانتومی گوگل هم به شکستن کدهای آن نمیرسد، اما رونق و ارزش روزافزون آن نشان میدهد جهان آنچنان از رازها و مسائل پیچیده و غیرقابل فهم بدش نمیآید. زیرا همیشه انسانهای شجاع و ماجراجویی وجود دارند که از فهمیدن و ورود به جهانهای ناشناخته نمیهراسند. همانها راه را برای دیگران هموار میکنند و به آنها میآموزند از حبابهای شیشهای امن خود خارج شوند و کنجکاوانه به جهان شگفتیها پابگذارند. در شعری نوشتهام:
پس از به دنیا آمدن اما نوبت تولّد است
و سرودن سدّی در درون
دیگر تزئینی زندگی نمیکنی
و برایت کششی ندارد تُنگ
صدفی سر به مُهری
با رازی که برای زیبا شدن داری (2)
بلوغ و پختگی را در رفتار بیتکوین میتوان دید و این همان چیزی است که آن را از نظر روحی و فلسفی هم جذاب میکند: سختکوش و جدی است، رازآلود و غرق در افسون، همه را راه میدهد، توضیح نمیدهد اما کاملا ً صادقانه و اعتمادبرانگیز عمل میکند. مغرور است اما متکبر نیست. برای فهمیدن و درکش باید وقت گذاشت. بیتکوین کاملاً روبروی سادهلوحی جهان فستفودی میایستد و در تقابل کامل با شتابزدگی است. اما شاید مهمترین ویژگی آن، مقاومت و پایداری و قویتر شدناش در برابر ضربات سهمگین ابرقدرتهایی مانند چین است. خصیصهای که مرا یاد این سخن فردریش نیچه میاندازد: «سمی که مرا نکشد، قویترم میسازد.»
کوتاهِ کلام
روزی باید از جلد ماهی قرمزی بودن برای تنگها و تزئینی و برای نمایش زیستنها خارج شد و چون صدف در سکوت و راز غوطهور شد و به شکل دادن دُرّ درون خود روی آورد. من این مرام بیتکوین و رویۀ خالق آن را دوست دارم که از روزی که 3000 دلار بود تا امروز که 61000 دلار است، از دوستدارانش بودهام.
از اندک جملات باقی مانده از خالق فیلسوفِ بیتکوین
ساتوشی معتقد بود مشکل آشکار ارزهای فیات، متمرکزبودن آنهاست. «قدرت فساد میآورد و قدرت مطلق برابر است با فساد مطلق»، عبارتی بود که ساتوشی به آن ایمان داشت. با داشتن یک ارز الکترونیکی مبتنی بر اثبات رمزنگاری، بدون نیاز به اعتمادکردن به یک واسطه شخص ثالث، پول میتواند ایمن باشد و تراکنشها بهآسانی انجام شود.
ساتوشی در پاسخ به دن لریمر (Daniel Larimer)، خالق ارز دیجیتال ایاس که درباره مشکلات بیت کوین و آینده این ارز دیجیتال پرسیده بود، گفته است:
«اگر این را باور یا درک نکردهاید، متأسفم؛ من وقتی برای متقاعدکردن شما ندارم»
ساتوشی خیلی دوست نداشت از فضای امن خود خارج شود؛ شاید به این خاطر که میدانست چه چیزی را خلق کرده است. او یکبار در واکنش به ثبت ایده بیت کوین در یک شبکه اجتماعی مرتبط با اختراعات فناورانه گفت:
«متأسفم که آدم ضدحالی هستم. نوشتن توضیحات برای مخاطب عمومی بسیار سخت است. هیچ چیز [مشابهی] برای ارتباطدادن وجود ندارد.»
مریم میرزاخانی هم در یکی از مصاحبههایش گفته بود توضیح آنچه که انجام داده برای مردم عادی سخت است و او نمیتواند چنین کاری را انجام دهد.
اخیرا در کشور مجارستان مجسمهای از ساتوشی ناکاموتو درست شده که چهرهاش آینهطور است تا هرکس در آن نگاه کند، خودش را ببیند. پیام این است:
«همۀ ما ساتوشی ناکاموتو هستیم»
بله همۀ ما ساتوشی ناکاموتو هستیم و میتوانیم داستان شگفتآور خود را خلق کنیم.
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…