انتشار مجموعه شعر «سماع در سنگستان» سرودۀ آیدا گلنسایی
آیدا گلنسایی: مارگوت بیکل در «چیدن سپیدهدم» میگوید:
«میلاد یکی کودک شکفتن گلی را ماند
چیزی نادر به زندگی آغاز میکند
با شادی و اندکی درد
روزانه به گونهای نمایان میبالد
بدان ماند که نادرۀ نخستین است و نادرۀ آخرین»
خبر کوتاهی برایتان دارم: امروز دومین کتاب من منتشر شد. «سماع در سنگستان» مجموعه شعری است که همه را به رقصیدن به رغمِ تمام سیاهیها دعوت میکند. دریچهای است با تنها یک منظره: گلهایِ عسلی خودرویی، سربرآورده از شکاف آسفالت خیابان!
در روزگاری که حلقۀ مرگ از هرزمان تنگتر شده، شاید انتشار مجموعه شعر خندهدار و بیمعنی به نظر برسد اما ویسواوا شیمبورسکا در کتاب «آدمها روی پل» میگوید: «خندهدار بودن شعر گفتن را به خندهدار بودن شعر نگفتن ترجیح میدهم»
شعر همان دانههای درخت مقدس است که باد میپراکند تا اگر نمیتواند تمام برفها را آب کند، دستکم به اندازۀ بنفشههای آفریقایی یا گلدان بونسای گلکاغذی، تصور آفتابی ملایم و روزهای روشن رویش را در ما زنده نگهدارد.
شعر شکلِ امیدواری من است. دنبال کردن رویایی به سبکبالی و خوشبختی پروانهای سرخابی است؛ به همان اندازه غیرمنتظره، بیپایان و پاک.
با تشکر و قدردانیِ عمیق و قلبی از نشر محترمِ «مروارید» که همواره با چراغی در دل، به جنگ تاریکیها شتافته و تحت هیچ شرایطی دست از حمایت شعر و شاعران برنداشته است.
به امید آشتیِ ما با خویشتنِ انسانیمان، با دیگران، با طبیعت و عبور از بحرانها به سمت همصداییها، هماهنگیها و تفاهم، سرودهای از این مجموعه شعر را به شما تقدیم میکنم.
برای آشتی
صدایت
پاسیویی پر از کاکتوسهای رنگیست
ریسمانی که سرِ آن میرسد
به بیفکریِ بادبادکها
صدایت پنجرهای گشوده است
بر ازدحام زرافههایی که مرگ را
برگ به برگ میجوند
ساده کردهای تختهسنگها را
تا سطح عبور رود
و تسکینی هستی
برای اعصاب خطخطی نقاشیها
سوقم میدهی
به صمیمیتی که در شکستن قواعد است
مثلاً اینکه پاییز را زنی ببینم زردپوش
که میرود به مهمانیِ درخت
وقتی نیستی
گویی گویِ پیشگویم را گم کردهام
برای آشتی پیشقدم میشوم
کال است تاریکی بدون ماه
و عشق تنها اقلیمِ حاصلخیز جهان است
هرچند ننشستم سر جایم
پشت نیمکتهای اطاعت
هرچند جنگل را
نمیشود از تنهایی ترساند
اما آیا اینها به معنیّ نفرت است؟
مطمئن نباش!
من همیشه پشت خوشههای خشم خویش
روحی شرابی داشتهام
برای آشتی پیشقدم میشوم
تا بیش از این وقفه نیفتد
بین سبز و برگ
تا چهرهی دریچهها باز شود
گلدانها گُل میگویند
بیرون بهار گرفته است
باید برگردیم به وسعتِ گیاهیمان
باید برگردیم…
مشخصات کتاب
سماع در سنگستان
آیدا گلنسایی
نشر مروارید
این کتاب را میتوانید از سایت نشر مروارید تهیه کنید.
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…