اسماعیل خوییِ شاعر: از توس تا بی دَرکُجا نوشتۀ کامیار عابدی
الف. اسماعیل خویی (متولد 1317، مشهد)، استاد اسبق دانشگاه تربیت معلم، هم در ایران و هم در انگلستان در رشتۀ فلسفه درس خوانده بود. اما وی در رشتۀ تحصیلی خود آثار چندانی تالیف یا ترجمه نکرد. به نظر میرسد حضور او در قلمرو سیاست، درحدود زمان تأسیس کانون نویسندگان ایران (سالهای1346-1347) شروع و به تدریج گسترده شد. وی از نظر فکری یا عاطفی به برخی از گروههای چپگرا، به ویژه چریکهای فدایی خلق ایران، نزدیک بود. نشانههای این دلبستگی در دورههای متقدم زیستِ او بیشتر و در دورههای متأخر این زیست بسیار کمتر است. او در حدود سه دهۀ پایانی زندگی، همچنان خود را گاه فردی مارکسیست یا اغلب سوسیالیست میدانست. با اینهمه، از ورای سخن و منش او گاه میتوانستیم از نفوذ آزاداندیشی و تساهل مکتبها یا دورههایی مانند روشناندیشی و لیبرالیسم هم نشانههایی آشکار بیابیم.
ب. البته، باید توجه کرد که خویی، در درجۀ اول، شاعر بود و ویژگیهای زندگی شناختی و فکری خود او، فرع بر شعرگوییاش. یعنی زندگی و فکرش باید در لابه لای شعر او جست وجو شود. وی را میتوان از جمله شاعران نسل دوم شعر نیمایی محسوب کرد. این نسل، که در دهۀ 1310 به دنیا آمده است، نه به طور مستقیم از خود نیما، که از طریق آثار منتشرشدۀ او و نیز به واسطۀ شاگردان مستقیم نیما (به ویژه احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث) به شعر نیمایی پرداخته است. واسطۀ خویی با نیما شاعر اخیر بود. شعرهای نخست وی، به ویژه از نظر موسیقی و زبان شعر در استمرار آثار اخوان ثالث شناخته میشد. بااینهمه، سرودههایش با توجه به تجربۀ نسلی و زمانی، به لحاظ محتوا با آثار شاعر زمستان به طور کامل همآهنگ نیست. دستکم، نگاه هستیاندیشانه و عاطفی خویی در دفترهای آغازین، از محتوای مورد نظر اخوان ثالث تا حدی دور جلوه میکند. علاوه براین، وی به ویژه از دهۀ 1350 به بعد، به تدریج، از نظر موسیقی شعر، از وزنهای کامل نیمایی به سوی وزنهای مُنعَطف و مُتّسع پیش میرود. او در تقطیع سطرهای شعرش (و در نوع نثرنویسی و سجاوندی آن) از سلیقهای خاص -گاه بسیار خاص- استفاده میبرد. این تجربه، که در شعرهای منوچهر شیبانی، و سپس م.آزاد، و به ویژه فروغ فرخزاد ریشه دارد، علاوه بر شعر خویی، از دهۀ 1350 به شعرهای منوچهر آتشی هم راه یافت. در ساختار موسیقیایی مورد نظر، شعر بر اساس وزن عروضی به صورت آزاد شروع میشود. اما در فاصله های مختلف، به اختیار شاعر، عبارتهای کوتاه یا گاه حتی بلند، بیرون از وزن یا گاه در تلفیق با وزنی دیگر به شعر راه پیدا می کند. شاعران مورد اشاره از قلمرو شعر نیمایی کامل به شعرنیمایی مُنعطف معطوف میشدند. در مقابل، محمد مختاری، شاعرو ادیبی نوگرا از نسل بعد از این گروه، از جانب شعر سپید به مرز شعر نیمایی منعطف قرار میرسید.
پ. خویی، همچنان که نامش برمیآید، در خانوادهای آذربایجانی تبار در مشهد بالید. زبان شعری او در همۀ عمر تا حدود زیادی از نظر دیرینگی، ترکیبسازیهای متعدد، و نمودهای گویش بومی وابسته به مکتب و زبان خراسانی باقی ماند. او در غزلگویی و رباعیسرایی هم کوشید. اما به نظر میرسد با قصیدهسرایی، که قالب محوری مکتب خراسانیِ شعر فارسی است، اُلفت بسیار خاصتری داشت. شمار قصیدههایی که از او در دست است، به هیچوجه اندک نیست. به نظر میرسد در این زمینه از نوآوریهایی چند به ویژه در انتخاب قافیه و ردیف، ساده کردن زبان، و بهرهیابی از زبان مردم، تا حد امکان، خودداری نمیورزید. نکتۀ پراهمیت و شاید تا حدی پنهانمانده در این زمینه، آن است که تاثیر از قصیدهسرایی و نوع توصیف و پروردن موضوع در این قالب را میتوان در بخش زیادی از شعرهای نویِ خویی آشکار دید. درواقع، او مانند اخوان ثالث و حتی گاه وسیعتر از او، در شعرهای نه چندان کوتاه، و اغلب بلند خود، نوعی «قصیده»سرایی را در شعر نیمایی استمرار بخشید. البته، از «قطعه»های نیمایی هم به صورت پراکنده و محدودتر در دفترهای شعر او نشانههایی دیده میشود.
ت. خویی شاعری انسانگرا بود که گاه از طنز و اغلب از عواطف فردی و نظام روحی-فکری خود برای سرودههای نوگرایانهاش بهره میبُرد. او در شعرهای نیمایی متقدم خود، علاوه بر نگاه فلسفی به هستی، گاه به نمادگرایی سیاسی-اجتماعی رایج در میان این شاعران در دهههای 1350-1330 میگرایید. اما در دهههای 1390-1360 به تدریج به نحو وسیعی واکنشهای سیاسی-اجتماعی مستقیمش را برای مخاطبان عامتر در چهارچوب شعر سنتی تقریر میکرد. او در این زمینه، با توجه به نوع مخاطب، به پوشیدهگویی عقیدۀ چندانی نداشت. علاوه براین، اگر در سنتهای ادبی زبان فارسی دو نمونۀ مولانا و حافظ را به ترتیب به عنوان نمونۀ پُرگویی هیجانبار و مُنبسط، و کمگویی آرام و مُنقبض در نظر آوریم، بیشک، شاعرانی مانند آتشی و خویی به لحاظ کمیت هیجانی و انبساط سخن از پیروان شیوۀ مولانا محسوب میشوند نه حافظ!
ث. به طبع جای آن است که در آیندۀ نزدیک، همۀ انبوه سرودههای خویی براساس تاریخ سروده شدن، چه در چهارچوب نوگرایی و چه در قالبهای سنتی، در مجموعۀ کاملی گردآوری و تدوین شود. البته، در این صورت، شناخت سیر تطوّر شعرهای او، و ارزیابی دقیق آنها بر تحلیلگران شعر بسیار آسانتر خواهد بود (در دهههای1390-1360 قلمزنانی مانند پرویز اوصیاء، ملیحۀ تیرهگل، احمد کریمی حکاک، رضا قنادان، صَمصام کشفی، محمود معتقدی و چند تن دیگر در بررسی این سرودهها یا گردآوری آراء درباره او کوششهایی چند داشتهاند). البته، از خویی مقالهها و گفتوگوهایی تحلیلی و انتقادی متعددی نیز در زمینههای سیاسی، فکری، فرهنگی، ادبی برجای مانده است. در برخی از آثار متقدم او، آموختهها و باورهای فلسفیاش تا حدودی بازتاب یافته است. همچنین وی برخی آثار استادش، محمود هومن، را در حوزه ادبیات گردآوری و ویراستاری کرد (عبدالعلی دستغیب، منتقد ادبی و دیگر شاگرد هومن، هم برخی از آثار این استاد دانشسرای عالی را به ویژه در زمینه فلسفه تدوین و عرضه کرده است).
اسماعیل خوییِ شاعر: از توس تا بی دَرکُجا نوشتۀ کامیار عابدی
ج. اسماعیل خویی پس از اخراج از دانشگاه تربیت معلم در آغاز دهۀ 1360 به سبب تکاپوهای سیاسی خود و هماندیشانش، ایران را به مقصد انگلستان ترک کرد. او در ذیل اغلب شعرهایش در این دوره از تعبیر «بیدرکجا» برای اشاره به موقعیت مکانی شهری که در آن میزیست، بهره میبُرد (در شعر ظریفی نیز از خروج خود از میهن با پرسش «من میروم یا رفته میشوم» یاد کرده است!). به روایت خود، لفظ «بی درکجا» را از لالاییهای مادرش (دریغا از غمِ بی در کجایی!) برگرفته بود. این شاعر توانا، سرانجام، در چهارم خرداد 1400 در بیمارستانی در بیدرکجای لندن زندگی را بدرود گفت. او در حدود دو دهۀ پایانی زندگی سرشناسترین شاعر ایرانی در مهاجرت محسوب میشد.
«که بود، چه بود، چرا بود
که جنگلم را به یک درخت
و درختم را به شاخهای
کاهش داد؟
به شاخهای آویزان در باد
در این بهار موریانه زده
چه میتواند کرد گنجشکَک
جز این که جیغ زند
خشم ناتوانش را؟
(دوم نوامبر 1993، بیدرکجا)
اسماعیل خوییِ شاعر: از توس تا بی دَرکُجا نوشتۀ کامیار عابدی
تهران، ششم خرداد 1400
ماخذ: مجلۀ نگاه نو، سال 30، شماره 129، بهار 1400.
مطالب بیشتر
1. با فیض شریفی دربارۀ آثار اسماعیل خوئی
2. جنایت و مکافات شعری از اسماعیل خوئی
3. دربارۀ اسماعیل خوئی و اشعار او
4. کامیار عابدی: شعر در زمانۀ بحران
5. کامیار عابدی: مهستی بحرینی و رودخانۀ زمان
6. شعری از مینا اسدی با صدای او
اسماعیل خوییِ شاعر: از توس تا بی دَرکُجا نوشتۀ کامیار عابدی
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…