سرودههایی از صفورا نیّری
تو را که صدا کردم
تو را که صدا کردم
باغی از گل ابریشم
بیدار شد
به لبانم
و نسیمی
که خویشاوند گیاهان جهان بود
حنجرهام را
بوسید
انگشتانی مغموم
نی سحرآمیز قصههای قدیمی را
نواختند
و با تماس نرم هر انگشت
از هر روزنه
کمانههای برفی گلهای زیزفون
جاری شد
در هوای صورتی صاف
تو را که صدا کردم
دانستم
هر قصه میتواند
در اتاقی کوچک
زنده شود:
سلطان گل زرد و دیو و پریوش
کنار هم
تکیه به دیوار دهند و
شیشۀ خاکستری کدری را
که تندباد عمر هر سه، در آن محبوس است
رو به نور بگیرند
و با توافقی اندوهبار و کودکانه
درپوش از آن بگشایند
تو را که صدا کردم
قلب _سیارۀ سرگردان_
ایستاد و
به شیدایی
گوش سپرد
به پاسخ انگشتانی
که بر روزنهای
عشق
و بر روزنهای
مرگ
میرویانیدند…
دعا
باران
روسری پژمرده، رها بر شمشادها
استخوانهای کتف، سیراب و
بافۀ موها
خیس، خیس، خیس
خدایا
شادیهای کوچک را
نگیر از ما
سرو
دههایی از صفورا نیّری
کمی نزدیکتر
کمی نزدیکتر که بیایی
کسی را خواهی دید نشسته در تاریکی
برای شاخههای توسکایی که شبی به خواب دیده
آواز میخواند…
کمی نزدیکتر که بیایی
کسی را خواهی دید که انگشتان پای برهنهاش
لکۀ پهنی از آب یخبسته بر خاک را لمس میکند
و به زبانی از یاد رفته
با کشتی بادبانی اُخراییرنگی _که در قصه غرق شد_
حرف میزند…
کمی نزدیکتر که بیایی
کسی را خواهی دید که به شعاعی روشن
بخشی از نگاهی که قرنها پیش دیده
و حالا در تاریکی بر کاغذی لیمویی شعله میکشد
خیره مانده است…
کمی نزدیکتر که بیایی
کسی را خواهی دید که آینهای میان دو دستش دارد
و نور افقی قطبی بر صورتش میتابد…
کمی نزدیکتر که بیایی
کسی را خواهی دید که میبُرد گلویش را
نفسهای شکسته
کمی نزدیکتر که بیایی
کسی را خواهی دید که…
سرودههایی از صفورا نیّری
منبع
پنجاه سپیدسرا
از احمد شاملو تا دهۀ 1370
کامیار عابدی
نشر مروارید
دربارۀ شاعر
صفورا نیری شاعر کودک و نوجوان و همچنین بزرگسال، در سال ١٣٢٣ در تهران متولد شد. او از سالهاى میانى دوره دبستان سرودن شعر را آغاز کرد. اما در دانشگاه در رشته شیمی موادغذایی تحصیل کرد. با این وجود علاقه اصلی او همواره ادبیات بوده است.
صفورا نیری هفت مجموعه شعر براى بزرگسالان دارد. اما به گفته خودش: «نوشتن براى کودکان و نوجوانان همیشه برایم همراه با عشق و شادمانى بوده است و من را در گذشتن از مراحل سخت زندگى کمک کرده است. به نوعى، مدیون بچهها هستم.»
نخستین مجموعه شعر صفورا نیری را به نام سرخ و صورتی در سال ۱۳۶۹ انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر کرد که برنده دیپلم افتخار دفتر بین المللی کتاب کودک و نوجوان سال ۱۹۹۲ شد. کتاب «من آبی من سبز» هم که در سال ۱۳۹۳ نشر توکا منتشر کرد، برگزیده شورای کتاب کودک، برنده جایزه یمینی شریف و برگزیده فهرست لاکپشت پرنده شد. این کتاب با ترجمه رخساره و جاشوا چارنی در امریکا هم منتشر شده است.
او یک داستان هم به نام «کت آبی» برای کودکان نوشته است.
کتابهای شعر صفورا نیری
مثل یک لبخند: مجموعه شعر، سال ۱۳۷۰، انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
مهربان تر از آب: مجموعه شعر، سال ۱۳۷۲، انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
یک تکه بال صورتی: مجموعه شعر سال ۱۳۷۲، انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
چکاوک و چمنزار (الفبا): شعر سال ۱۳۷۵، انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
این باغ وحش کوچک چه زیباست: نوشته ولادیمیر مایاکوفسکی، ترجمه صفورا نیری، ۱۳۷۴، نشر مرکز
خوابهایم را برایت تعریف میکنم: ۱۳۹۶، نشر توکا
منبع: ketabak.org
مطالب بیشتر
1. یادداشتی از صفورا نیری برای ثریا قزلایاغ
3. کلمهها بر برف سرودۀ صفورا نیری
5. سفر عمیق یک شاعر به دنیای نوجوانان
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…