«ساری گلین» (دختر کوهسار) شاهکاری از حسین علیزاده
ترجمۀ ترانه
دامن کشان
دامن کشان،
ساقی می خواران،
از کنار یاران،
مست و گیسو افشان،
میگریزد.
در جام می،
از شرنگ دوری،
وز غم مهجوری،
چون شرابی جوشان،
می بریزد.
دارم قلبی لرزان به رهش،
دیده شد نگران.
ساقی می خواران،
از کنار یاران،
مست و گیسو افشان،
میگریزد.
دارم چشمی گریان به رهش،
روز و شب بشمارم،
تا بیاید.
آزردهدل
از جفای یاری،
بی وفا دلداری،
ماه افسونکاری،
شب نخفتم.
با یادش تا
دامن از کف دادم،
شد جهان از یادم،
راز عشقش در دل
تا نهفتم.
از چشمانش ریزد به دلم
شور عشق و امید.
دامن از کف دادم،
شد جهان از یادم،
راز عشقش در دل
تا نهفتم.
دارم چشمی گریان به رهش.
روز و شب بشمارم
تا بیاید.
دربارۀ نام ترانه
«ساری» (Sarı) در زبان ترکی به معنی «زرد» است. ساری گلین (Sarı gəlin)، نام این ترانه در زبان ترکی آذربایجانی، به معنای «عروس بور» یا «عروس زرین» یا «عروس زردپوش» است.
«ساری» sari (սարի) در زبان ارمنی به معنی «کوه – کوهستان» میباشد و آغچیک “aghjik” به معنی دختر. ساری آغچیک (Սարի աղջիկ)، نام این ترانه در زبان ارمنی، به معنی «دختر کوهسار» است.
روبرت دانکوف در کتاب «واژههای ارمنی در ترکی» :معتقد است کلمه ترکی «ساری» (Sarı) از واژه ارمنی (Sari) گرفته شدهاست؛ و بر زبان ترکی نیز تأثیر گذاشته اشت؛ واژه ارمنی (Sari) در آهنگهای ارمنی به کار رفتهاست. دیلاور دوزگون معتقد است: «رنگ زرد» که در اساطیر ترکی وجود دارد یک عنصر شناخته شدهاست و عبارت «عروس زرد» (sarı gelin) «دختر زرد» (sarı kız) اغلب در ملودیهای مردمی ترکهای ساکن ترکیه، بالکان، حتی در میان ازبکها، قزاقها، ترکمنها و تاتارها یافت میشود.
نسخه فارسی این ترانه با نامهای دامن کشان و ساقی می خواران شناخته شدهاست؛ و تنها ملودی آن را استفاده کردهاست.
منبع: fa.wikipedia
«ساری گلین» (دختر کوهسار) شاهکاری از حسین علیزاده
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…