نویسندگان

درباره‌ی شروود اندرسون

درباره‌ی شروود اندرسون

این گفته‌ی هنری جیمز درباره‌ی خاطرات یک شکارچی تورگنیف که « احساس خود زندگی را منتقل می‌کنند، نه یک ترتیب ساختگی را» در مورد شروود اندرسون نیز کاملا صدق می‌کند. مکسوِل گایزمار، ویراستار اندرسون، سخن از خامی ظاهری داستان‌های وی می‌گوید، از تداعی‌های فکری و احساسیِ ناگهانی و متغیری که ظاهرا به میل نویسنده و درواقع با دقیق‌ترین استفاده از جزییات به وقوع می‌پیوندد.» هریک از این گفته‌ها را می‌توان نمودار کیفیت خاص هنر اندرسون به شمار آورد. چیزی که به ما منتقل می‌شوند ترتیب ظاهرا بی‌ترتیب جزییات واقع‌گرایانه‌ی به دقت انتخاب شده‌ای است. اگرچه اندرسون فقط از تعداد محدودی ضربه‌قلم‌های حسی در چیزی که ممکن است مجموعه‌ای خام و غالبا نابسامان به نظر بیاید استفاده می‌کند، تأثیری را که تجربه‌هایی که راوی گذشته‌نگرش می‌بیند در او می‌گذارد به گونه‌ی ماندگاری منتقل می‌سازد.

آن تأثیرها و این دیده‌ها به ما تعلق پیدا می‌کنند. بهترین آثار اندرسون درباره‌ی بوم و پیاده‌روها و مردم شهرهای کوچک غرب میانه‌ی امریکاست. خود او در کَمِدن اهایو به دنیا آمد و کودکیش را با خانواده‌اش در سفر از این شهر به آن شهر گذراند. پس از تحصیلی مقطع و نامنظم به شیکاگو رفت و کارگری کرد. سپس مدتی کوتاه در جنگ امریکا و اسپانیا سرباز بود و بعد به غرب میانه بازگشت و نخست متن آگهی‌های تبلیغاتی را می‌نوشت و سپس در ایلیریای اهایو به کار رنگسازی پرداخت. گرچه از نظر مالی بسیار ترقی کرد، از نظر روحی (به گفته‌ی خودش) احساس خفگی می‌کرد و در سال 1913 به شیکاگو بازگشت و هم کارش را رها کرد و هم نخستین زن از چهار زنی را که تا پایان عمرش گرفت. این دگرگونی معروف «به رنسانس کوچک» باعث آشنایی او با تنی چند از نمایندگان نوپای ادبیات امریکا به ویژه درایسر و لینزی و مسترز و سندبرگ شد ( که تقریبا همه‌شان مانند اندرسون نخستین توفیق ادبی و تحسین ادبی خود را در میانسالی به دست آوردند) ولی با تشویق آن‌ها- بااینکه خبره بودند- تنها توانست سه رمان ناموفق منتشر کند. در سال 1919 که اندرسون چهل و سه ساله بود، واینزبرگ اهایو منتشر شد که مجموعه‌ای از داستان‌های پیوسته است که تنهایی و دلسردی در شهرستان را با دلسوزی و تیزبینی روانشناسانه‌ای می‌شکافند. این کتاب برای او شهرت جهانی به ارمغان آورد و معمولا شاهکار او شمرده می‌شود، اگرچه بسیاری از خوانندگان او باور دارند برخی از داستان‌های پیروزی تخم مرغ (1921) بر هر داستانی برتری دارند. اندرسون در سال‌های آخر عمر عضو هیأت تحریریه‌ی روزنامه‌هایی در ویرجینیا بود و مقاله‌هایی درباره‌ی شرایط کار در صنایع امریکا می‌نوشت. او در سال 1941 در پاناما درگذشت.

منبع

یک درخت، یک صخره، یک ابر

برجسته‌ترین داستان‌های کوتاه‌ این دو قرن اخیر

ترجمه حسن افشار

نشر مرکز

چاپ دهم

صص 350-349

مطالب مرتبط

  1. درباره‌ی استیون کرین
  2. درباره‌ی گوستاو فلوبر
  3. درباره‌ی هرمان ملویل
مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

23 ساعت ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

4 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

5 روز ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

1 هفته ago

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگ‌ها برای حضور فیزیکی بدن‌ها…

1 هفته ago

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آب‌هایِ اعماق

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آب‌هایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…

2 هفته ago