با ما همراه باشید

اختصاصی کافه کاتارسیس

بررسی اشعار اروتیک نزار قبانی

بررسی اشعار اروتیک نزار قبانی

بررسی اشعار اروتیک نزار قبانی

آیدا گلنسایی: «نزار قبانی» در سه مجموعۀ نخست خود «قالت لی السمراء»، «طُفوله النهد» و «أنت لی» نسبت به زن، احساساتی جسمانی و اروتیک ابراز داشته و مخاطب را به جهانی خشمگین از شرم و بی‌پروا در هوس فراخوانده است. شاعر در این دست از سُروده‌­ها، با صراحت کلام، جسم زن را از پشت پردۀ عفاف بیرون می­‌کشد و با او در ملأعام به معاشقه می­‌پردازد. بسامد واژۀ «نهد»[1]در این مجموعه‌­ها آنقدر بالاست که وی به «شاعر پستان»[2]ملقب شده است. حال سؤال اینجاست که آیا عاطفۀ موجود در این دست اشعار با آنچه اریک فروم «عشق جنسی» می‌نامد، برابر است یا تنها با نمودی از «عشق ناقص» مواجهیم. برای یافتن پاسخ به سراغ یکی از معروف‌­ترین سروده‌های اروتیک وی به نام «نهداک»[3]می­‌رویم. در این سروده، شاعرِ لطیف­‌گوی با بی‌­پروایی انقلابی خویش سینه‌های معشوق را مخاطب قرار می­‌دهد و می­‌گوید:

        « سینه‌هایت، چشمه‌­هایِ شعله­‌ور کنندۀ شرابند و عامل مدهوشی/ سینه‌هایت آن­‌گونه رو به بالا، که گویی به افلاک پرکشیده­‌اند/ و نه تنها من که دریا را نیز خروشان و موّاج ساخته‌اند،/که گویی دریا نیز با من درد مشترکی دارد و موج­‌های پرتلاطم،/ فریادهایِ این درد مشترکند/ سینه‌هایت، بتی پرستیدنی‌­اند و من تنها زائر این اصنام هستم/ برای زیارت آمده‌­ام، حال جامه‌­ات را بر کَن و بت را آشکاره ساز/ از این کار سر باز نزن و آتشم را شعله‌­ورتر نساز و مرا ملرزان چرا که آتش عشق، در سینه‌های تو جا دارد/ آتشی که همچون آتش جهنم، گرم و سوزان است./ سینه‌های تو سوخته از شهوت عشقند/ و سهم من در این میانه گویی فقط صبر و تحمل است»(قبانی،124:1989)

 قبانی در شعری دیگر مجدداً این سوژه را دستمایۀ آفرینش هنری می‌کند، با این تفاوت که موضع خاضعانه‌­ای را که در شعر «نهداک» اختیار کرده بود، ترک می‌گوید و به خودبینی و تکبر می‌گراید:

         «این از بختِ خوب توست که معشوق من شده‌­ای، / چراکه پیش از آشنایی با من مانند زمهریر سرد بودی./ من از گرمای وجودم به تو بخشیدم،/ من بودم که سینه­‌هایت را از پرسه زدن و سرگردانی نجات دادم تا آن را فرمانروا سازم./ اگر دستان من نبودند سینه­‌های تو این‌گونه گرد بود؟/ من همانم که نوک سینه‌های ترسویت را به برخاستن تشویق کردم./ همان­‌که در زمین باکره‌­ات، بذر پاشید و سپس از آن، کودکان و طلا و یاقوت­‌های فراوان رویاند./ برای مغرور شدنم همین کافی است که سینه‌هایت غرورش را از من وام گرفته است./ باید از سرور خود، سپاسگزار باشی، که روزگاری عاشقت شدم،/ از سرور خود بسیار سپاسگزار باش…»(همان:20-21)

برای این شروعِ توفانی نزار قبانی می‌توان دلایل مختلفی را برشمرد. همان‌طور که اریک فروم ضمن بررسی داستان آدم و حوا متذکر می‌شود، وقتی آن­ دو، میوۀ درخت آگاهی را خوردند، برهنه شدند و ناگهان احساس شرم و گناه سراپای وجودشان را گرفت. از نظر فروم آن گناه که ایشان را خجل ساخت، عیان شدن عورت­‌هایشان نبود، بلکه اِشراف به بیگانگی بود. آن‌ها به درک شکافِ عمیق میان خود نائل شدند و هراسیدند. با این مقدمه، آیا نمی‌توان گفت نزار قبانی با توصیف ستایش‌آلود سینه‌های زن، درصدد ترغیب جامعه به تابو ندانستن مسائل جنسی و در پیش گرفتن رفتار طبیعی‌تری در این زمینه است چرا که به نیروی یگانه کنندۀ این عمل واقف است؟ او آنچه را که سنت ممنوع می‌داند، متهورانه در معرض دید عموم قرار می‌دهد تا تجدد را آغاز کند. در اینجا صحبت سر آن نیست که موفق هم می‌شود یا نه، تنها نیت انقلابی او مدّ نظر است. کاری که قبانی در اشعار اروتیکش انجام می­‌دهد، شکستن خط قرمزها و عبور از آن‌ها برای شورش علیه جزم‌اندیشی‌ها و تعصبات ریشه‌دار قومی است. معاشقۀ قبانی، انتقادی اجتماعی و فرهنگی به منظور عبور از مسائل جنسی به سمت مسائل پیچیده‌تری مانند شناخت روح یکدیگر، آگاهی از چگونگی برقراری روابط سازنده و عشق بالغانه است. بنابراین، می‌توان اطمینان داشت قبانی عمدا جامعه را عصبانی می‌کند. همان‌گونه که «مورسو» در رمان «بیگانۀ» کامو مخاطبان را تعمدی خشمگین می‌کرد تا بر کلیشه‌ها بتازد و ایشان را به تفکر وادار نماید.

 از دیگرسو می‌دانیم که قبانی پیرو تعریفِ دورنمات از شعر، آن را «تجاوز به جهان با کلمات» می‌داند و معتقد است شعر کودتا و عملی انقلابی است که انسان خشمگینی طرحش را می‌ریزد و اجرایش می‌کند و هدفش تغییر تصویر جهان است. (اسوار،32:1384) بنابراین می‌بینیم این نگاه به شعر نه فقط در حوزۀ زبانی شعر قبانی _که حرکت به سمت زبانی سهل و ممتنع است_ بلکه در حوزۀ محتوای شعر او نیز اثر می‌گذارد و سروده‌های او تخریبگرانه، عبوسِ زهد جامعۀ اعراب را نشانه می‌گیرد و آشوبگرانه بر تعصبات بی‌پایه و واهی می‌تازد. با این تفاصیل می‌توان درک کرد چرا او زن را که همیشه پرده‌نشین بوده است، این‌گونه عریان در محور توجه شعر خود قرار می‌دهد.

            «احساس نمی­‌کردم که مسائل جنسی حیوانی وحشی است که هرکس را به او نزدیک می­‌شود، می­‌درد. برعکس معتقد بودم که او گربه‌­ای خانگی و اهلی است ولی ما خودمان او را ترسانده و به وحشت افکنده­‌ایم… اعتقاد داشتم که عیب در خود ماست نه در عشق و عشق حرکتی است طبیعی که زندگی بوسیلۀ آن خود را نشان می­‌دهد… تنها در جوامع عقب افتاده­ و معتقد به سحر و طالع­‌بینی موضوعات جنسی آماس می­‌کند… اما در جوامعی که به طور طبیعی تنفس می­‌کنند و سالم زندگی می­‌کنند، مسائل جنسی نظیر نوشیدن فنجان قهوۀ صبحگاهی کاری عادی می­‌شود… نظر جامعۀ آن­‌ها نسبت به عشق و موضوعات جنسی صورت طبیعی خود را دارد و این‌ها دیگر ورمی سرطانی نیست برخلاف آنچه مابین عرب­هاست.»(یوسفی،124:1386)

وجود اشعار جسمانی، در سروده‌­های نخستین نزار قبانی حاکی از آنست که وی ضمن پای‌بندی ناخودآگاه به سنت­‌های زیبایی­‌شناختی گذشتگان، خواهان آغازِ سفری بی­‌احساس گناهِ ازلی، در جسم معشوق است. سفری که با حمله به متداول‌ترین صفت معشوق یعنی شرمگینی و مستوری شروع می‌شود. قبانی می‌خواهد به زن همیشه در پرده، عینیت بدهد و این کار را متهوّرانه و بی‌ملاحظه آغاز می‌کند. زیرا در یک انقلاب، نرمشی انتظار نمی‌توان داشت. درواقع در این دست از اشعار، قبانی بیش از آنکه بخواهد با زن عشقبازی کند و احساسات هوس‌آلود مخاطبان را برانگیزد، هدف قرار دادن سنت‌­ها، عرف و هنجارهای جامعۀ متعصب را مدّ نظر داشته است.

       « در شرق که عشق را نمی­‌پذیرند و او را کودکی نامشروع و ماده‌­ای مخدر می‌­شمارند که بکاربردنش ممنوع است_سخن گفتن از عشق به منزله­‌ی پیروی نکردن از عادات و رسوم اجتماعی است. در چنین جامعۀ عربی، شاعر عشق در برابر قانون هم‌وطنی متخلف به شمار می‌­آید و اشعاری که در باب روابط گرم و صمیمی بین زن و مرد باشد، رسوایی آشکار محسوب می­‌گردد» (همان: 123-122).

اما مبارزه‌­ای که قبانی با فرهنگ زن­‌ستیز عرب آغاز می­‌کند، او را به مقصود نهایی‌اش که رهاندن زن از تعصبات قومی، سفری عاشقانه در روح و وصالی صمیمانه با جسم اوست؛ نمی­‌رساند. زیرا  بنا به گفتۀ اریک فروم، یکی از پاسخ­‌های ناقصی که بشر به مسئله­‌ی اضطراب جدایی در هستی داده «اتحاد با گروه» است. این امر بر فرد تأثیری نیرومند و غیرمستقیم می‌گذارد و رهایی از آن چندان آسان نیست. نزار قبانی نیز، علیرغم تلاشی که برای نزدیک­تر کردن روح زن و مرد و از بین بردن حس بیگانگیِ میان آن‌ها انجام می­‌دهد، ناخودآگاه در دامِ اتحاد با گروه مردسالار می‌افتد زیرا زن را به زیبایی جنسی‌اش تقلیل می‌دهد و هیچ سخنی از روح او به میان نمی‌آورد به طوری که گویی هیچ درکی از این موضوع ندارد. جمال‌شناسی او در کارهای ابتدایی بازتولید همان افکار قبیله‌ای و ابزاری نسبت به زن است. او با صداقت این مسئله را اعتراف کرده است:

        «زن در بیشتر اشعار عربی، ماده­‌ای است مُرده و اعضای زیبای او مانند بشقاب­‌های پیش‌­غذا بر سفره­‌های شاعران نهاده شده… اعتراف می­‌کنم من نیز در نخستین آثارم این دید تجزیه‌­ای را نسبت به زن به ارث برده‌­ام. این طرز دید دربارۀ زن، ریشه­‌ای قبیله­‌ای، تاریخی، اجتماعی و اعتقادی دارد. عرب­‌ها به سبب کوچ کردن و جنگ‌­ها و پیروزی­شان نتوانسته­‌اند با زن در یک­جا کاملاً آرام بگیرند تا بتوانند درون زن و روح او را کشف کنند. بدین سبب در نخستین اشعارم به سنت موروث قبیله وفادار بودم.»(یوسفی،88:1386-87).

نزار قبانی در کتاب «صد نامۀ عاشقانه» دیگربار، نگاه جنسی و کالاگونه‌اش را نسبت به زن پذیرفته و خود را «میلیونر پستی» خطاب کرده که زمانی نگاهش به زن ابزاری بوده است:

          «پیش از تو/ قبیله‌ای زن داشتم/ با هرکه می‌خواستم، ازدواج می‌کردم و هرکه را که نه، کنار می‌زدم/ چادرم گلزاری از دستبند و سرمه/ ذهنم مقبرۀ سینه‌های له شده/ پستی یک میلیونر شرقی/ و عشق را/ برای رهبری یک باند مافیایی، تجربه می‌کردم!»(قبانی،105:1390)

علاوه بر آنچه تاکنون گفته شد، می‌توان نخستین اشعار توفندۀ نزار قبانی را از منظر آنچه اریک فروم در باب رابطۀ مادر و کودک می‌گوید، نیز نگریست. این روانکاو آلمانی معتقد است کودک در دوران آغازین حیات خویش، احساس تنهایی و «اضطراب جدایی» را با پناه بردن به امنیت سینۀ مادر و مطلقِ لمس و حضور او برطرف می‌کند. از نظر وی پایه­ و اساسِ محبت کودک به مادر این جمله است: «چون به تو نیاز دارم، دوستت دارم».(فروم،74:1393)

قبانی نیز در کتاب «داستان من و شعر»، «کودکی» را یکی از کلیدهای مهم حیات ادبی خود می‌­داند که بی‌درک آن تلاش برای فهم شاعر ناکام می‌ماند.(یوسفی،134:1386). بنابراین می‌توان پناه بردن به سینه‌های زن در آثار اولیۀ او را، جست و جوی امنیت مادر برای فرونشاندن اضطراب جدایی به شمار آورد.

هرچند مفهوم کودکی در اشعار قبانی، دایرۀ وسیع‌تری دارد اما از این مقدّمات می‌­توان نتیجه گرفت که اشعار جسمانی قبانی اشاره به مرحله‌ای‌ست که شاعر از نظر عاطفی کودک و امنیت‌خواه است و صمیمیت و عشق را با لمس و درک جسمانی زن/ مادر ­­می‌جوید. این اشعار دوره‌ای را آینگی می‌کند که روان شعر قبانی هنوز در مرحلۀ طفولیت قرار داشته و نمی‌توانسته عشق بالغانه را درک و بیان کند. او در این مجموعه­‌ها مانند نوزادی که احساس ترس و تنهایی را با نوازش مادر و نیاز مفرط به حضور فیزیکی او برطرف می­‌سازد، به جسم زن روی می‌آورد تا از این طریق ضمن رها شدن از حس انزوا و هراس، با دنیای بیرون متحد گردد. در سراسر شعر قبانی می‌بینیم او تنها زنی را به عنوان معشوق می‌پذیرد که خصایصی مادرانه داشته باشد و در عین‌حال به شعر او نیز مانند یک کودک توجه کند.

باتوجه به نکاتی که در بالا ذکر شد، عشق در مجموعه‌­های نخستین قبانی، با آنچه فروم آن را «عشق ناقص و پیوند تعاونی» می‌نامد و نه عشقِ جنسی بالغانه، همخوانی دارد. هرچند این نوع از عشق فقط مختص به دفترهای اول شاعر نبوده و در تمام اشعارش می‌توان نمودهایی از آن را نشان داد.

بررسی اشعار اروتیک نزار قبانی


[1] این واژه در فرهنگ عربی به معنای سینه و پستان زنان است.

[2] سلیم غیث،محمد،1971،ج ا:147 و نیز شفیعی کدکنی،1390:116

[3] سمراء صبی نهدک الاسمر فی دنیا فمی/ نهداک نبعا لذه حمراء تشعل لی دمی/ متمردان علی السماء…علی­القمیص المنعم/ صنمان عاجیان…قد ماجا ببحر مضمر/صنمان…انی اعبد الصنام رغم تأثمی/ فکی الغلاله… والحسری عن نهدک المتضرم/لاتکبتی النار الحبسیه و ارتعاش الاعظم/ نارالهوی فی حلمتیک اکوله کجهنم/خمریتان…احمرتا بلظی الدم المتهجم/ محروقتان بشهوه تبکی…وصبر ملجم»[3]  (قبانی:124:1989)

 

مطالب بیشتر

1. نمایشنامۀ «بالاخره این زندگی مال ِ کیه»؛ خودکشی به مثابه عمل اخلاقی

2. رمان ِ شوخی میلان کوندرا؛ اصالت هبوط، جستجو و سقوط مشتاقانه

3. رمان زنِ چهل ساله؛ تراژدی سن‌هراسی و ملالی که به حماسه ختم می‌شود

4. رمانِ اگر گربه‌ها نبودند روایتی مدرن از فاوست گوته

5. رمانِ قهقهه در خلأ؛ از جنون هشیاری به هشیاریِ جنون

بررسی اشعار اروتیک نزار قبانی

بررسی اشعار اروتیک نزار قبانی

برترین‌ها