با ما همراه باشید

اسطوره / ایران باستان

توضیحات استادان مهرداد بهار و کتایون مزداپور دربارۀ علت سیاهیِ چهرۀ حاجی فیروز

توضیحات استادان مهرداد بهار و کتایون مزداپور دربارۀ علت سیاهیِ چهرۀ حاجی فیروز

توضیحات استادان مهرداد بهار و کتایون مزداپور دربارۀ علت سیاهیِ چهرۀ حاجی فیروز

به نظر زنده یاد مهرداد بهار:«حاجی فیروز بازمانده آیین ایزد شهید شونده است و مراسم سوگ سیاوش نیز نموداری از همین آیین است. چهره سیاه او نماد بازگشت از جهان مردگان و لباس سرخ او نیز نماد خون سرخ سیاوش و حیات مجدد ایزد شهید شونده و شادی او شادی زایش دوباره آن‌ها است که با خود رویش و برکت می‌آورند».

مهرداد بهار، سیاوش را با ایزد نباتی بومی مربوط می‌داند. چرا که پس از شهادت سیاوش، از خونش گیاهی می‌روید. این همان برکت‌بخشی و رویش است. با این تعابیر، وی معنای دیگری برای نام سیاوش ارایه می‌دهد. سیاوش را که صورت پهلوی آن سیاوخش و صورت اوستایی سیاورشن است، معمولاً به دارنده اسب سیاه یا قهوه‌ای معنا می‌کنند. اما مهرداد بهار با ریشه‌یابی آیین سیاوش، معنای این نام را مرد سیاه یا سیه‌چرده می‌داند که اشاره به رنگ سیاهی است که در این مراسم بر چهره می‌مالیدند یا به صورتکی سیاه که به کار می‌بردند. این مطلب قدمت شگفت‌آور مراسم حاجی فیروز را نشان می‌دهد که به آیین تموز و ایشتر بابلی و از آن کهنه‌تر به آیین‌های سومری می‌پیوندد.

شیدا جلیل‌وند صدفی که بر هبوط ایشتر، ایزد بانوی باروری و زایش در اساطیر بین‌النهرین کار کرده، به نکته‌ای برخورد کرده که آن را تاییدی بر نظریه زنده یاد مهرداد بهار می‌داند. ایشتر به جهان زیرین سفر می‌کند و برای او دیگر بازگشتی نیست. پس از فرو شدن ایشتر، زایش و باروری بر زمین باز می‌ایستد. خدایان در صدد چاره‌جویی بر می‌آیند و سرانجام موفق می‌شوند آب زندگی را به دست آوردند و بر ایشتر بپاشند. اما طبق قانون سرای مردگان، ایشتر باید جانشینی برگزیند تا او را به جای خود به جهان زیرین بفرستد. ایشتر شوهر خود، دوموزی، را که از بازگشت او ناخشنود بود، بر می‌گزیند. جامه سرخ به تن دوموزی می‌کنند، روغن خوشبو به تنش می‌مالند، نی لاجورد نشان به دستش می‌دهند و او را به جهان زیرین می‌کشانند. دوموزی ایزد نباتی است که با رفتنش به جهان زیرین گیاهان خشک می‌شوند. پس چاره چیست؟ خواهر دوموزی نیمی از سال را به جای برادرش در سرزمین مردگان به سر می‌برد تا برادرش به روی زمین بازآید و گیاهان جان بگیرند. بالا آمدن دوموزی و رویش گیاهان هم‌زمان با فرا رسیدن بهار و نوروز ما ایرانی‌هاست. در آن هنگام که دوموزی به همراه مردگان بالا می‌آید و سال نو آغاز می‌شود، ایرانیان نیز به استقبال فروهرهای مردگان می‌روند و برای روان‌های مُردگان که به خانه و کاشانه خود بازگشته‌اند، مراسم دینی برگزار می‌کنند.

هم‌زمان با این آداب و رسوم، حاجی فیروز با جامه‌ای سرخ و چهره سیاه و دایره زنگی در دست، فرا رسیدن بهار را نوید می‌دهد. آیا این جامه سرخ حاجی فیروز همان جامعه سرخی نیست که بر تن دوموزی کرده‌اند و وی به هنگام بازگشت به جهان زندگان آن را هنوز بر تن داشته است؟ آیا چهره سیاه حاجی فیروز نشان از تیرگی جهان مردگان ندارد؟ و آیا دایره زنگی او و نی لبکی که هم راه با او می‌نوازد، همان نی و سازی نیست که به دست دوموزی داده‌ا‌ند؟ به گفته شیدا جلیلوند، همه این موارد تاییدی است بر نظریه شادروان استاد مهرداد بهار درباره بومی بودن این بخش از آیین‌های نوروزی و بهاری. اما آیا می‌توان گفت این آیین را بومیان ایران از بین النهرین گرفته بودند؟

خانم دکتر کتایون مزداپور استاد زبان‌های باستانی و اسطوره‌شناس در مصاحبه‌ای گفته است زنده یاد دکتر مهرداد بهار سال‌ها پیش حدس زده بود سیاهی صورت حاجی فیروز به دلیل بازگشت او از سرزمین مردگان است و اخیرا خانم شیداجلیل وند که روی لوح اکدی فرود ایشتر به زمین کار می‌کرد، به نکته تازه‌ای پی برد که حدس دکتر بهار و ارتباط داستان بنیادین ازدواج مقدس با نوروز و حاجی فیروز را تایید می‌کند. به گفته دکتر مزداپور با کشف این لوح اکدی و ترجمه متن آن حدس مرحوم بهار تایید گردید و اسطوره حاجی فیروز رازگشایی شد.

حاجی فیروزه، بعله!/ سالی یه روزه، بعله!/ همه می‌دونن بعله/ من نمی‌دونم؟! بعله/ عید نوروزه، بعله/ سالی یه روزه، بعله/ ارباب خودم سلام علیکم /ارباب خودم سر تو بالا کن /ارباب خودم به من نیگا کن/ ارباب خودم لطفی به ما کن/ ارباب خودم بزبز قندی/ ارباب خودم چرا نمی‌خندی؟!/ بشکن بشکنه بشکن!/ من نمی‌شکنم بشکن/ اینجا بشکنم یار گله داره/ اونجا بشکنم یار گله داره/ این سیاه چقدر حوصله داره/ حاجی فیروزه …

به گفته‌ی دکتر مهرداد بهار تم اصلی رامایانا و تم اصلی سیاوش به تم اصلی خدای شهیدشونده در آسیای غربی باز می‌گردد . ماجرای مصلوب شدن عیسا مسیح و باور بازگشت او توسط مسیحیان به عنوان نجات‌دهنده نیز روایت دیگری از همین خدای شهیدشونده است که تم دیگری از شبکه باورها و اسطوره‌های مشرق زمین را تشکیل می‌دهد. این خدا شهید می‌شود اما دوباره باز می‌گردد و سلطنت خود را از سر می‌گیرد. در رامایانا خود راما باز می‌گردد و در داستان سیاوش کی‌خسرو باز می‌گردد و پادشاهی را از سر می‌گیرد. به گفته‌ی دکتر بهار ایرانیان باستان هر ساله چند روز مانده به عید نوروز آیین عزاداری و سوگ سیاوش را برگزار می‌کردند. دکتر بهار می‌افزاید حاجی فیروز نوروزی ما بازمانده‌ی سنتی همان خدای شهید شونده است که روی سیاه‌اش نشانه‌ای است از بازگشت از جهان مردگان و لباس قرمزش نشانه‌ای است از خون و زندگی مجدد. دکتر بهار بخش نخست داستان سیاوش را به این دلیل که در آن نشانی از اساطیر ودایی وجود ندارد، متعلق به دوره تمدن ایرانی ماوراءالنهر می‌داند و آن را با اعتقادات، اساطیر و آیین‌های سومری، سامی، مدیترانه‌ای مربوط می‌داند. اما با توجه به تحقیقات دیگر ایشان، و با توجه به اسناد و مدارک یاد شده از دیگران که ریشه آیین‌های سومری را در فلات ایران دانسته‌اند، به نظر می‌رسد که بخش نخست داستان سیاوش و رسم‌های آغاز سال سومری‌ها نه اقتباس از یکدیگر بلکه برخاسته از یک اصل مشترک باشند.

منبع: khodkarekamrang.blogfa

 

مطالب بیشتر

1. ما و جهان اساطیری؛ گفت‌وگوی هوشنگ گلشیری با مهرداد بهار

2. دکتر نسرین شکیبی ممتاز: جایگاه سیاوش در اساطیر

3. یدالله موقن: اسطوره در نگاه ارنست کاسیرر

4. اسطوره‌ها در آثار بهرام بیضایی

5. نگاهی به کتابِ فرهنگ روان‌رنجوری‌های اسطوره

6. چرا حاجی فیروز گدایی می‌کند اما بابانوئل می‌بخشد؟

توضیحات استادان مهرداد بهار و کتایون مزداپور دربارۀ علت سیاهیِ چهرۀ حاجی فیروز

توضیحات استادان مهرداد بهار و کتایون مزداپور دربارۀ علت سیاهیِ چهرۀ حاجی فیروز

 

 

 

برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برترین‌ها