مستند عصر سرمایهداری نظارتی: تبدیل جزئیترین رفتارها و احساسات روزمره ما به کالا!
جوانا کاونا: شوشانا زوبوف، استاد برجسته هاروارد در کتاب «عصر سرمایهداری نظارتی» میگوید: سرمایهداری همواره با تبدیل چیزهای غیرقابل خرید و فروش به کالا، بازارهای جدید خلق کرده است و حالا به آخرین چیزی که باقی مانده روی آورده: تبدیل جزئیترین رفتارها و احساسات روزمره ما به کالا.
این کتاب شرح میدهد که شرکتهای جهانی فناورانهای مثل گوگل و فیسبوک چطور ما را ترغیب کردند که برای آسودگی بیشتر، از خیر حریم خصوصیمان بگذریم؛ اطلاعات شخصیای («دادههایی») را که این شرکتها جمع میکنند، دیگران به کار میگیرند تا نه تنها رفتار ما را پیشبینی کنند بلکه بر آن اثر بگذارند و اصلاحش کنند و این موضوع چه پیامدهای فاجعهباری برای دموکراسی و آزادی دارد. تعبیر «سرمایهداری نظارتی» در عنوان کتاب یعنی همین. زوبوف اینگونه تعریفش میکند: یک «نظم اقتصادی جدید» و «نقض حقوق حیاتی بشر که باید آن را کودتایی از بالا شمرد.»
این کتاب داستان انقلاب دیجیتال را میگوید و اینکه دورنماهای آرمانشهری اولیه چطور تیره و تار شدند تا «یک جهش سرکش سرمایهداری» رخ داد که «نشانهاش تمرکز بیسابقه ثروت، دانش و قدرت در تاریخ بشر» بود. جیمیل در سال ۲۰۰۴ راهاندازی شد. گوگل بعداً اعتراف کرد که مکاتبات خصوصی را غربال میکرد تا اطلاعات شخصی را به دست بیاورد. در همان سال، فیسبوک تأسیس شد که الگوی کسبوکار آن هم براساس دسترسی به اطلاعات شخصی و ثبت و ضبط آنها بود. زوبوف از استعاره فتح استفاده میکند: «چون چیز زیادی نمانده بود که کالا نشده باشد، آخرین قلمرو بکر و دستنخورده تجربههای خصوصی بشر بود.» در سال ۱۹۸۶ حدود یک درصد از اطلاعات دنیا دیجیتال شد. این رقم در سال ۲۰۱۳ به ۹۸ درصد رسید.
بنیان این جنبش، الگوریتمهای پیشبینیکننده و محاسبه ریاضیاتی رفتار انسان است. سرمایهداران نظارتی «اطمینان را به آن دسته از مشتریان خود میفروشند که مایلند با اطمینان بدانند ما چه میکنیم. تبلیغهای هدفمند هم هست، اما کاسبان میخواهند بدانند که رهن به ما بفروشند یا بیمه به چه قیمتی و آیا امن رانندگی میکنیم؟ میخواهند بدانند در یک مبادله حداکثر چقدر میتوانند از ما دربیاورند. میخواهند بدانند چگونه رفتار خواهیم کرد تا بدانند بهترین راه مداخله در رفتارمان چیست.» پیشبینیهایتان در چه صورت مطلوب مشتریان خواهد بود؟ در صورتی که درست از آب در بیایند: «تنظیم، هدایت، شکلدهی و هُل دادن ما به سمتی که بیشترین احتمال موفقیت کسبوکارشان را رقم بزند.» بههیچوجه نمیتوان «اسمی جز اصلاح رفتاری روی این کار گذاشت.» در سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳، فیسبوک «آزمایشهای کلان مقیاس سرایت» را انجام داد تا ببیند آیا میتواند «بر هیجانات و رفتار کاربران در دنیای واقعی به گونهای اثر بگذارد که مسیر آگاهی آنها را دور بزند، اما خودشان متوجه نشوند»؟
نقاط عطفی در زندگی جوامع و افراد وجود دارد. یک الهام در گالری. یک آتشسوزی خانمانبرافکن و یک دفترچه یادداشت نجاتیافته. زوبوف میگوید: اکنون در یکی دیگر از این نقاط عطف قرار داریم؛ «عصر سرمایهداری نظارتی، کشمکشی عظیم میان سرمایهداری در یک سو و تکتک ما در سوی دیگر است. این عصر، مداخلهای مستقیم در اراده ماست.» این پدیده دنبال ثبت و ضبط جزئیات بسیار خصوصی زندگی ماست، و حتی چهرههایمان. «آنها هیچ حقی بر چهره من ندارند که وقتی در خیابان قدم میزنم از آن عکس بگیرند.»
زوبوف میگوید این تعرضها، آزادیمان را تهدید میکنند. «به اراده که فکر میکنیم، فلاسفه از پرکردن شکاف میان اکنون و آینده حرف میزنند. ما به خودمان وعدههایی میدهیم: در آن لحظه آتی فلان کار را خواهم کرد، مثلاً به جلسهای میروم یا تماسی تلفنی میگیرم. اگر با ما مثل تودهای از کاربران برخورد شود که هدایتپذیر و قابل ترغیب هستند، این وعدهها بیمعنا میشود. من یک انسان متمایزم. من یک بوته تمامنشدنی قدرت درون خودم دارم… من باید تصمیم بگیرم آیا چهرهام، خانهام، ماشینم، صدایم به داده تبدیل شود یا خیر. این باید انتخاب من باشد.
زوبوف که سال ۱۹۵۱ در نیوانگلند به دنیا آمد، دختر پدری داروساز و مادری خانهدار است. پدربزرگ مادریاش، مکس میلر، کارآفرینی خودساخته بود که مکانیسم فرمانیاری دستگاههای فروش خودکار را اختراع کرد. زوبوف در دوران جوانی «مدت زیادی را در آرژانتین سپری کرد و در آلتیپلانو با مردمی روزگار میگذراند که زندگیهای بسیار سادهای داشتند.» او دلداده دنیای طبیعی است، چنانکه استعارههایش اغلب به مزرعهداری و محیط روستایی گریز میزنند. زوبوف برایم میگوید که در آغاز انقلاب صنعتی، متقاعدکردن کشاورزان به کار در کارخانه مثل این بود که بخواهی به یک گوزن گاوآهن ببندی. چنان با آنها نامتناجس بود که حاضر به انجامش نبودند. «سپس، بعد از مدتی، گوزن گاوآهن را قبول کرد. بازهای کوتاه وجود دارد و پس از آن، نسیان اجتماعی شکل میگیرد.»
درباره ادعاهای زاکربرگ چه میشود گفت: «حریم خصوصی دیگر یک هنجار اجتماعی نیست»؟ یا نصیحت اریک اشمیت (مدیرعامل گوگل از ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱) که «اگر چیزی دارید که نمیخواهید هیچکس بداند، شاید اصلاً نباید انجامش میدادید»؟ صدالبته زوبوف این حرفها را هزاران بار شنیده است. نهتنها سرمایهداران نظارتی، بلکه حکومتهای هوادار نظارت جمعی بر شهروندان هم اینها را تکرار کردهاند. او پاسختر و تمیزی میدهد: «من به مردم میگویم که اگر هیچچیزی ندارید که بخواهید پنهان کنید، هیچچیز نیستید. مسئله در اینجا فردیت هایکی یا فلسفه لیبرتارینی نیست؛ بلکه این یک فرآیند تاریخی تشخصیابی است که دست در دست آزادی سیاسی و دموکراسی پیش رفته است.» مسئله، جورج اورول و برادر بزرگ هم نیست. «قرار نیست کسی بیاید و شما را به گولاگ ببرد. نمیخواهند ما را بکشند. فقط میخواهند که ما در جهت پیشبینیهایشان حرکت کنیم و دادههایمان را بگیرند.» البته «در چین شاهدیم که تلاش میشود این فناوریها به دولت سرکوبگر پیوند بخورند.»
زوبوف چرا اینقدر دلواپس است؟ میگوید: «طی سالهای متمادی، از خیر وقت زیادی گذشتم تا این کتاب را بنویسم. وقتی که میشد با همسرم و فرزندانم بگذرانم. از خیر سلامتم هم گذشتم. هرچه داشتم پای این کار گذاشتم، چون احساس میکردم عقربههای ساعت نسیان اجتماعی یا همان کرختی روانی، بیامان جلو میروند. بهت و حیرت مردم داشت رنگ میباخت.» بله، او هم قبول دارد که «اسنودن سهم عظیمی در بیدارکردن مردم داشت. شرکتهای فناوری هم در آن کار دست داشتند.» اسنادی که درز کرد، نشان میداد آژانس امنیت ملی دادههای یاهو، گوگل، فیسبوک و مایکروسافت را جمع میکرد. «در انگلستان، ایالات متحده و بسیاری کشورهای دیگر، دموکراسی به گوشه رینگ رانده شده است و عملیاتهای سرمایهداری نظارتی سهم عمدهای در این قضیه داشتهاند.»
هربار که زوبوف سخنرانی عمومی دارد، از مخاطبان میپرسد: «چه دغدغهای شما را به اینجا کشانده است؟» مردم هم کلماتی را فریاد میزنند: حریمخصوصی، ویرانشهر، کنترل، انحصار، دستکاری، تعدی، استثمار، دموکراسی، گمراهسازی، ترس، آزادی، قدرت، شورش، بردهداری، مقاومت. همهجا عملاً همین کلمات بیان میشوند. چه میشود کرد؟ مردم مخالفت میکنند، اما اتفاقی نمیافتد. آیا این وضع به رخوت نمیانجامد؟ او قاطعانه میگوید: «رگولاتوری» و توضیح میدهد: «شرکتهای فناورانه از همین بیش از هر چیز میترسند. ما میگوییم بازارهایی که آینده انسان در آن معامله میشود، غیرقانونیاند؛ مثل تجارت بردگان که غیرقانونی شد». «سرمایهداری نظارتی ۲۰ سال است که بدونِ هیچ مانعی پیش رفته است. ولی هنوز بسیار جوان است.»
ترجمه محمد معماریان / مرجع: گاردین
منبع: روزنامۀ جوان
مستند عصر سرمایهداری نظارتی: تبدیل جزئیترین رفتارها و احساسات روزمره ما به کالا!
مستند عصر سرمایهداری نظارتی: تبدیل جزئیترین رفتارها و احساسات روزمره ما به کالا!
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…