لذتِ کتاب‌بازی

بریده‌هایی از رمانِ آخرین انار دنیا نوشتۀ بختیار علی

بریده‌هایی از رمانِ آخرین انار دنیا نوشتۀ بختیار علی

روزی خواهد رسید که زبان تمام درختان را آموخته‌ایم و زندگی‌مان را فدای اندیشیدن به گل‌ها می‌کنیم. تو پاک بمان…

ص 35

 

تو بی‌شک زیبا هستی. اما اینکه انسانی برای عشق بمیرد به سخره گرفتن انسانیت است.

ص46

 

آدم‌هایی که با خود زیاد حرف می‌زنند، بعدها اسیر صدای خودشان می‌شوند.

ص 50

 

آن‌ها مرا در آرامش و سکوت زندانی کردند… خیلی به آن روزها فکر می‌کنم… آن‌ها نه چیزی پرسیدند و نه شکنجه‌ام دادند… آن‌ها مرا در سکوت حبس کردند و تا این سکوت باشد من زندانی‌ام!

ص 54

 

این نخستین شبی است که از خودم می‌هراسم…نگاه کنید آسمان هم از ستاره‌های بی‌ارزش پر شده…همۀ چیزهای بی‌ارزش شبیه هم‌اند

ص 146

بریده‌هایی از رمانِ آخرین انار دنیا نوشتۀ بختیار علی

این دروغ محضی است که انسان‌ها شبیه هم نیستند. نگاه کن حتی من و تو هم زندگی‌مان به‌هم شبیه است… انگار زندگی‌هامان تکثیر بازتاب تصویر روی آینه‌هاست…انگار توی یک جای دور، یک زندگی و یک نفر به‌عنوان قالب کلی زندگی‌هامان وجود دارد و زندگی همۀ ما از روی او طرح می‌خورد. آخر هرچه توی زندگی ما اتفاق می‌افتد، پیش‌تر هم به نحوی تکرار شده است. انگار دردهامان از اندوه یک انسان بزرگ‌تر نشأت می‌گیرد…انگار هریک از ما قسمت کوچکی از دردهای او را با خود داریم.

ص 147

 

زندگی همین است. فقط زنده‌ها از مرده‌ها خوشبخت‌تر هستند…مرده‌ها فقط از دایرۀ زندگی خارج شده‌اند؛ پس تا زمانی که زنده هستیم، خوشبخت‌ایم. نگویید ما از این دریا خسته شده‌ایم و دیگر نمی‌خواهیم توی این دریا بچرخیم. جواب این سؤال پیش من است که پیامبر رنج‌ها هستم و بیست‌ویک‌سال کویر را فریاد زده‌ام. من از پنجرۀ سلولم چیزی را دیدم که اگر نمی‌دیدم، می‌مردم.

من از آن پنجره، خوشبختی کویر را دیدم. اگر توی آن بیست و یک‌سال خوشبختی کویر را درک نمی‌کردم، بی‌شک می‌مردم. انسان باید حتی تا پس از مرگش هم باورش به خوشبختی را حفظ کند. معتقد باشد که زیبایی هست.

ص149

 

هر انسانی باید در دنیای خودش زندگی کند و آن‌قدر دنیا را ساده نینگارد که دنبال رازهایش نباشد.

ص151

 

تا زمانی که اسیر هستی، زندگی برایت پرمعناست. هیچ‌چیز به اندازۀ اسارت به زندگی انسان معنا نمی‌دهد؛ چرا که در آن شرایط انسان برای آزادی در حال مبارزه بزرگی است. ولی این آزادی است که هویت زندگی را تهدید می‌کند. این در آزادی است که انسان معنای آرزو و سرگشتگی را از دست می‌دهد.

انگار انسان آزاد باید خالی از هر نوع معنایی باشد. اما بزرگی انسان همواره باید آن باشد که در آزادی معنا بگیرد نه در اسارت.

ص166

 

هر شب توی فریادهایم، خدا و دنیا و خودم را صدا می‌زدم… من در آن تثلیث، سرگردان و آواره مانده بودم. نمی‌دانستم باید کدام را باور کنم. من ناتوان بودم. دنیا سنگ‌دل‌تر از آن بود که یاری‌ام دهد و خدا هم همه‌چیز را به سکوت می‌گذراند.

ص166

 

بدترین زندان آن‌جایی نیست که زندانبان‌هایش خشن باشند؛ بلکه آن‌جایی است که هیچ راهی به زمین و آسمان نداشته باشد. زندان شکنجه‌گاه نیست. بلکه فرصتی است برای تفکر…برای فکر کردن به رابطۀ انسان و دیوار، انسان و طبیعت. انسان و هستی. اگر پیوسته قطعه‌ای از جهان را نبینی و تفکرت را به آن گره نزنی دیگر چگونه می‌توانی تخیل کنی؟

به دایرۀ رابطۀ خودت با جهان بیندیش. زندان حقیقی فقط انسان را از انسان‌ها جدا نمی‌کند. بلکه انسان را از تمام نمادهای زندگی، حضور و معنای زندگی جدا می‌کند. انسان اسیر از کوچک‌ترین روزنه‌ها، امیدش را برای زندگی حفظ می‌کند. اما وقتی این روزنه‌ها بسته شد دیگر زندان نیست، جهنم است!

ص 170

 

این درخت فقط مال تو نیست ندیم؛ چرا که وقتی پدری درختی می‌کارد، تنها برای پسرش نیست. یک پدر حقیقی برای تمام فرزندانش در هستی درخت می‌کارد. برای تمام آیندگان.

ص 208

 

انسان‌هایی که صورت خودشان را نمی‌بینند خیلی خطرناک‌اند.

ص217

 

همۀ آن‌ها که رازها را می‌دانند دیگر معصوم نیستند. ادراک راز، انسان را می‌آلاید. تا وقتی معصوم‌ایم که هیچ چیز نمی‌دانیم… هنگامی که برخی واقعیت‌ها را فهمید توی گناه می‌افتد…

انسان آن زمان معصوم است که گناه دیگران را هم نفهمیده باشد. تا آن زمان که کثافت دنیا را نشناسد.

ص 281

 

منبع

آخرین انار دنیا

بختیار علی

مترجم: آرش سنجابی

نشر افراز

 

مطالب بیشتر

1. درنگی در رمان شهر نوازندگان سفید نوشته بختیار علی

2. بختیار علی از تولد تا نویسنده شدن

3. دغدغۀ جاودانگی در دریاس و جسدها نوشته بختیار علی

4. چرا نمی‌توانیم شعر را نادیده بگیریم؟

5. سخنرانی بختیار علی در مراسم جایزۀ نلی زاکس

 

مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

1 روز ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

4 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

5 روز ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

1 هفته ago

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگ‌ها برای حضور فیزیکی بدن‌ها…

1 هفته ago

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آب‌هایِ اعماق

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آب‌هایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…

2 هفته ago