تحلیل شعر

تأملی در اشعار اسماعیل شاهرودی

تأملی در اشعار اسماعیل شاهرودی

همگام با دهخدا همراه با نیما

ایمان رهبر: اسماعیل شاهرودی، از نخستین کسانی است که از شیوه نیما یوشیج پیروی کرد و به شعر نو رو آورد. او در بهمن ماه ۱۳۰۴ در دامغان متولد شد تحصیلات ابتدایی را در همین شهر و متوسطه را در شاهرود به پایان رساند و سپس به تهران آمد و در دانشکده هنرهای زیبا به تحصیل ادامه داد. شاهرودی همچنین مدتی در کار گردآوری لغات با لغتنامه دهخدا و با محمد معین برای تدوین کتاب فرهنگ معین همکاری کرد. مطالعات گسترده او در این دوره و در حوزه فرهنگ و زبان عامه، بعدها بر زبان و فضای شعری او تأثیر گذاشت که در جای خود به آن خواهیم پرداخت.اگر چه شاهرودی نیز مانند دیگر شاعران دوره‌های نخستین شعر نو، اشعار بسیاری دارد که در قالب‌ها و اوزان شعری سنتی سروده شده است، اما از همان نخستین کتابش به جرگه شاعران نیمایی پیوست و حتی نخستین کتابش با نام «آخرین نبرد»، با مقدمه‌ای که نیما یوشیج بر کتاب نوشته بود، به انتشار رسید. او پس از این کتاب، پنج مجموعه شعر دیگر نیز منتشر کرد که برای او شهرتی نسبی به همراه آورد.

شاهرودی را می‌توان شاعری دانست که اشعارش رنگ و بویی اجتماعی دارد، اما پیش از تحلیل این ویژگی در اشعار او، بد نیست توضیحی کوتاه درباره ویژگی‌های کلی این نوع شعر بیاید. باید گفت شعر اجتماعی اگرچه مانند شعر سیاسی به حوادث اجتماعی و مردمی اطراف خود بی‌اعتنا نیست و این حوادث نقش پر رنگی در شکل‌گیری آن دارند، اما بر خلاف شعر سیاسی، پیش و بیش از آنکه به گفتمان‌های سیاسی و گزاره‌های ایدئولوژیک اختصاص داشته باشد، روابط و مناسبات انسانی را مد نظر قرار می‌دهد. از همین رو است که شعر اجتماعی می‌تواند برای مردمانی از هر کجای دنیا خواندنی باشد و آنان با شعر اجتماعی همذات‌پنداری خواهند کرد.

یکی از بارزترین و مشهورترین مثال‌های شعر اجتماعی، ولادیمیر مایاکوفسکی، شاعر انقلابی روس است. او از چهارده سالگی به عضویت حزب بلشویک درآمد، اما شعر او بیش از آنکه سیاست‌های این حزب و گفتمان‌های مربوط به آن را دربربگیرد، مردم و در نگاه کلی‌تر انسان و تجربیات انسانی را در محور اشعار خود قرار می‌دهد. او در قسمتی از شعری با عنوان «گفت‌و‌گو با مأمور مالیات درباره شعر» چنین می‌سراید:

به زبان ما، قافیه، یک بشکه است؛

بشکه دینامیت

خط – فتیله‌ای

خط می‌سوزد

می‌سوزد و دود می‌شود تا آخر،

خط منفجر می‌شود

و شهر در آسمان شعر پر می‌کشد.

کجا یافت می‌شود و به چه قیمتی

قافیه‌ای که به یک قراول هلاک کند؟

شاید تنها پنج قافیه ابدی باقی مانده هنوز

در ونزوئلا.

و می‌کشاند مرا در سرما و گرما

به این سو و آن سو.

هراسان حمله می‌برم به هر طرف

گرفتار در قرض و وام.

همان طور که می‌بینیم مایاکوفسکی حوادث اطرافش را در شعر می‌آورد اما زندگی آن‌گونه که همگان می‌شناسند، نقشی پر رنگ‌تر دارد در شکل دادن شعر. ویژگی دیگر شعر اجتماعی نگاه انتقادی است. به این معنا که شاعر حوادث اطراف خود را با نگاهی منتقدانه می‌نگرد و تنها به شرح و توصیف صرف آنها بسنده نمی‌کند. این ویژگی را نیز می‌توان در اشعار مایاکوفسکی و دیگر شاعران مانند او یافت.

اما شعر اجتماعی در تاریخچه شعر نو و شعر پس از نیما، همواره نقشی مهم ایفا کرده است. می‌توان عناصر شعر اجتماعی را با تمامی ویژگی‌هایش در شعر نیما یوشیج یافت. اشعار نیما زبانی تمثیلی دارند که از خلال این زبان به انسان معاصر و درگیری او با جامعه می‌پردازد. این نوع شعر پس از نیما در اشعار اسماعیل شاهرودی بسیار کمال می‌یابد و در شعر او پیرنگ اجتماعی با زبانی پالوده می‌آمیزد. زبانی که تناسب بسیار زیادی با این نوع شعر دارد. نیما خود در نامه‌اش به شاهرودی می‌گوید:

«دیوان گفته‌های شما مرا به یاد مردم می‌اندازد… عزیز من، من شما را دوست دارم و برای اینکه می‌خواهید هدف معین داشته باشید، شما را بر خیلی از همسال‌های شما ترجیح می‌دهم. شما را از طرز زندگی آواره و ناراحت که دارید می‌شناسم.»

اشعار شاهرودی را می‌توان به دو دوره زمانی تقسیم کرد. دوره نخست اشعاری را دربر می‌گیرد که زبان شاعر، تحت تأثیر زبان نیما یوشیج قرار دارد و می‌توان این تأثیرپذیری را به وضوح در کلماتی که شاعر برمی‌گزیند و همچنین اوزانی که انتخاب می‌کند، ردیابی کرد. از این گونه اشعار، در کتاب «آخرین نبرد» و کتاب «آینده» فراوان است. او در شعر «پیت پیت» از کتاب نخست می‌گوید:

تنگنایی است گرچه کلبه من

به همه سوش پرتویی بفرست.

ز نهان مانده‌های سوسویت

به دلم گرمی نویی بفرست.

سخنانی که با تو هست مرا

در دل است، از چه رو ندارم فاش؟

می‌گریزم ز دست تاریکی

کاش اینک نبود شب، ای کاش!

اما اشعار دوره دوم، زبانی مخصوص به خود می‌یابد و پختگی خاصی در آنها ظاهر می‌شود. شاعر در عین حفظ هویت شعری و جهان‌بینی و فضای مخصوص به خود، زبانی ویژه به دست می‌آورد که آمیزه‌ای است از زبان مردم عامه و زبان فاخری که از ادبیات کلاسیک برآمده است. او در کتاب‌های بعدی خود یعنی، «م و می‌در سا»، «هر سوی راه، راه، راه، راه» و «آی میقات‌نشین» به این زبان دست می‌یابد و بازی‌های زبانی خاص او را حتی در نام کتاب‌هایش نیز می‌توان یافت.

نخست از نظر مضمون‌پردازی باید گفت اشعار شاهرودی، مضمون‌های شعر اجتماعی را که پیش‌تر از آن سخن رفت با مضمون‌های عاشقانه درمی‌آمیزد و شعر او دو بُعد پیدا می‌کند. نخست بُعد اجتماعی و دیگر بُعد عاشقانه‌ای که از شعر شاعران کلاسیک فارسی مانند حافظ و سعدی، تأثیر گرفته است. او در شعر «در چشم‌های تو…» از کتاب «هر سوی راه، راه، راه، راه» می‌سراید:

چیزی به من بگو،

دستی به من بده،

راهی به من ببخش،

و آفتاب کن

که می‌خواهم

در چشم‌های تو

شب را زبون‌تر از همیشه ببینم،

و

طوفان شوم به سبزه،

و بگذارم در باغ

هر چیز دیگر است

دریا نشین شود،

و دریا

در چشم‌های تو

باغی چنین شود!

شاعر از عوض شدن فضا سخن می‌گوید از شبی که باید کنار زده شود و روز پیروزی فرارسد، اما این‌ها همگی در شعری که به وضوح زبانی عاشقانه دارد نمود می‌یابد و همه توصیفات بالا توسط وصف معشوق، انسجام می‌یابند.

نمونه دیگر این در هم آمیزی فضاها را می‌توان بویژه در شعر «م و می‌در سا» یافت.

نخست باید گفت این اصطلاح ناآشنا در واقع قسمتی از بیت مشهور حافظ است که می‌گوید: «بیا تا گل برافشانیمُ/ می‌در ساغر اندازیم» است. او در این شعر چنین می‌گوید:

من از تمام وسعت رنج

می‌آیم،

تو از تمام وسعت رنجوری

بیا!

بیا تا گل

برافشانی

مُ و می‌در سا

غر اندازیم؛

چنانکه روزی حافظ می‌خواست،

ومن

تو را

می خواهم! –

تو ای پیام وسعت رنجوری،

تو ای بلوغ نوبت شادی، تو ای…انسان!

در این شعر می‌بینیم که کلمات کلیدی شعر اجتماعی و انتقادی، مانند رنج، رنجوری، انسان و ترکیبی مثل بلوغ نوبت شادی، زیر نفوذ بیت حافظ فضایی عاشقانه پیدا می‌کنند و شعری چند لایه می‌آفرینند که نه عاشقانه صرف است و نه با بیانی مستقیم از مشکلات اجتماعی سخن می‌گوید، بلکه زبانی تمثیلی می‌یابد. همچنین توجه شاعر به حوادث اطرافش را می‌توان در شعری از کتاب «آی میقات‌نشین» یافت. این شعر که «این بانگ» نام دارد، به مناسبت پیروزی تیم فوتبال ایران بر تیم رژیم صهیونیستی سروده شده است:

و این چنین تو نیز – برادر!

فریاد ملتی را، آن روز،

در پای ریختی. –

و ایران

ایران

ایران…

بانگی شد آنچنان!

و پای تو

این بانگ را به هیئت یک توپ برد

برد

برد…

در هُرم ریگزارهای فلسطین!

همان طور که می‌بینیم، شعر همچنان‌که جنبه انتقادی خود را حفظ می‌کند و به حوادث اطراف خود بی‌توجه نیست و از کنار آنها ساده نمی‌گذرد، جنبه شاعرانه خود را نیز از دست نمی‌دهد و تصویرپردازی‌ها و بازی‌های زبانی موجود در شعر، آن را از یک نوشته تحسین‌آمیز معمولی جدا می‌نماید.

از نظر زبانی می‌توان در چند حوزه شعر شاهرودی را بررسی کرد. نخست باید توجه داشت که او در اشعارش همان‌طور که گفته شد اصطلاحات مردم کوچه و بازار را با زبانی پالوده و فاخر که از اشعار شاعران کلاسیک آمده است، می‌آمیزد.

می‌توان گفت شاهرودی شاعری است که در گزینش کلمات دقت ویژه‌ای به خرج می‌دهد و کلمات در شعرش مانند ستون‌های خانه هستند که اگر آنها را حذف کنیم یا با کلمات دیگری آنها را جایگزین کنیم، شعر کارکرد سابق خود را از دست می‌دهد.

شاید دلیل این دقت وسواس‌گونه شاهرودی در انتخاب کلمات به خاطر همکاری او با لغتنامه دهخدا و معین باشد که باعث شده است به نقش و ژرف‌ساخت‌های کلمات آگاه شود. او در شعر «این جار…» از کتاب «هر سوی راه، راه، راه، راه» می‌سراید:

القصه؛ ای برادر، ای من! –

با تو اشارتی است که، از اوج سال‌ها

آهنگ این شراع روشن، این جار،

در پهنه شماست!

شاعر در سطر نخست از اصطلاحات مرسوم میان عامه استفاده می‌کند که باعث می‌شود خواننده با شعر احساس نزدیکی کند که دقیقاً هدف شاعر نیز همین است و خود می‌گوید «ای من» که به معنای یکی شدن است و همبستگی؛ که با واژه‌های «القصه» و «ای برادر» فضا به طور کامل منتقل می‌شود.

در سطرهای بعدی اما کلماتی مانند جار و شراع می‌آیند که به نسبت کلماتی هستند که کمتر مورد استفاده قرار می‌گیرند. کلمه‌ نخست به معنای همسایه است و کلمه دوم طبق لغتنامه معین، معنای هر چیز برافراشته را می‌دهد اما نکته مهم در این است که با وجود تفاوت در ساختار و گفتمان این کلمات، شعر به هیچ عنوان دچار چندپارگی در زبان یا فضا نمی‌شود و این کلمات و اصطلاحات در کنار یکدیگر می‌نشینند و به شعر شکل می‌دهند.

ویژگی زبانی دیگر اشعار شاهرودی، آنجاست که او کلمات را بنا به جایگاه و استفاده آنها به چند بخش مجزا تقسیم می‌کند، همان طور که در شعر «م و می‌در سا» دیدیم. در آن شعر جدا کردن حروف کلمات برای انتقال حس موسیقایی به خواننده صورت گرفته بود. اما در شعری با عنوان «شعر بی‌پایان» از کتاب «آینده»، این ویژگی، همان‌طور که از عنوان شعر برمی‌آید برای نشان دادن ناقص و نارسا بودن کلمات مورد استفاده قرار گرفته است:

دیگر

من

باور نخواهم کرد

خرطو

مفیل

وپا

ندو

ل ساعت را؛

چون

آن

آبروی

آبنبات ساعتی‌های قناد

ریخته

و این

هنوز

دنبا

له تیک تک تیک تک تیک تک تیک تک تیک تک تیک تک تیک تک تیک تک تیک تک تیک تک تیک تک تیک تک تیک تک تیک تک…

کلمات جدا افتاده شعر ویژگی صورت‌گرایانه و حتی شالوده‌شکنانه‌ای به شعر شاهرودی می‌دهد و نشان می‌دهد که او در سرایش اشعارش از زمانه خود جلوتر بوده است و این ویژگی اشعار او را می‌توان با اشعار هوشنگ ایرانی و یا شاعران شعر حجم مانند یدالله رویایی و بیژن الهی مقایسه کرد. آشنایی‌زدایی دیگر شاهرودی در استفاده از کلمات که شعر او را باز هم به شعر حجم نزدیک‌تر می‌کند، استفاده از کلمات در جایگاه دستوری غیرمعمول است:

حتم

از

فردا

افسردگی را برمی‌گیرد،

و دوست داشته شدن

فردایی است

در نمای حتم!

ای دوست داشته شدن

ای رنگارنگ! –

در هزاران هزار سال

طلایه تو

آینده باد

نخست باید گفت حتم که یک قید است و در ساختار زبانی معمول جز این نقش را نمی‌گیرد، در این شعر به عنوان فاعل به کار رفته است. همچنین مصدر یک فعل مرکب مجهول یعنی دست داشته شدن، خطاب قرار گرفته است و علاوه بر تغییر در نقش دستوری، از ارائه تشخیص یا انسان‌نمایی نیز برای بیان آن استفاده شده است. این ویژگی مشخصاً شعر «از دوستت دارم» یدالله رویایی را به یاد می‌آورد و نشان دهنده نوآوری و تازگی شعر شاهرودی است.

دیگر ویژگی زبانی خاص اشعار شاهرودی، تکرار کلمات است. شاهرودی به شیوه‌های گوناگون از ارائه تکرار استفاده کرده است و این ارائه جزئی از زبان شعری او را تشکیل می‌دهد تا جایی‌که حتی به عنوان یکی از کتاب‌هایش یعنی «هر سوی راه، راه، راه، راه» نیز راه می‌یابد. در شعر «آهنگ و آواز» از همان کتاب می‌خوانیم:

من

رام

رام

رام

رام بودم

در هُرم بازوان گشایش،

او

رام

رام

رام و دلارام بود.

آواز قرن‌های

های

های رفته و آینده می‌گذشت…

همان‌طور که می‌بینیم تکرار کلمات باعث می‌شود، علاوه بر حفظ و حتی بهبود ریتم و موسیقی شعر، بتوانیم چند معنا از هر کدام از کلمات برداشت کرد.

در نهایت می‌توان گفت اسماعیل شاهرودی، شاعری است که توانسته است علاوه بر نوآوری‌های گسترده در حوزه زبان و به دست آوردن زبان شخصی، مضامین اجتماعی را نیز به شیوه‌ای تازه، در اشعارش بازتاب دهد.

منبع: روزنامه ایران 

 

مطالب بیشتر

1. نیمای منتقد نوشته  دکتر بشردوست

2. نظریۀ ادبی رمانتیک نیما

3. تأملی بر شعر مانلی سرودۀ نیما

4. مصاحبۀ جنجالی نجف دریابندری با مجله آدینه

5. سیمین دانشور: نیما یک آیدا کم داشت!

6. شعر بلند اسماعیل سرودۀ رضا براهنی

تأملی در اشعار اسماعیل شاهرودی

تأملی در اشعار اسماعیل شاهرودی

تأملی در اشعار اسماعیل شاهرودی

تأملی در اشعار اسماعیل شاهرودی

تأملی در اشعار اسماعیل شاهرودی

مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

از «حکیم عمر خیام» چه می‌دانیم؟

از «حکیم عمر خیام» چه می‌دانیم؟

4 ساعت ago

چگونه از «دادگاه بیست‌وچهار ساعتی ذهن» و «محکومیت‌های مداوم» رها بشویم؟

چگونه از «دادگاه بیست‌وچهار ساعتی ذهن» و «محکومیت‌های مداوم» رها بشویم؟

1 روز ago

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

4 روز ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

7 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

1 هفته ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

1 هفته ago