عزت الله فولادوند؛ عمری خدمت به اندیشه و زبان مادری
نوشتن درباره عزتالله فولادوند بسیار دشوار است به خصوص زمانی که بدانی او نوشتهات را میخواند. تصحیح میکنم: اصولا وقتی میدانی استاد از سر لطف و بزرگواری، زمان میگذارد و متنت را میخواند، نوشتن درباره هر موضوعی بسیار سخت میشود. شاید باور نکنید، تا همین جا و برای نگارش این ۶۵ کلمه، چندین و چند بار متن را از سر تا ته خواندم و هنوز مطمئن نیستم که دچار لغزشی نشده باشم. اما بدون تعارف ذرهای از این موضوع ناراحت نیستم. برای کسی که به نوشتن خطر میکند، چه کار بهتر از اینکه در آنچه میگوید و مینویسد، بارها و بارها دقت کند و همین طور بیآزرم هرچه را به ذهنش میآید، نگوید و ننویسد. البته میدانم که این کار همیشه شدنی نیست اما با ممارست و تمرین، قطعا به طبیعت ثانویه انسان بدل خواهد شد. ایدون باد. اما چرا وقتی خواننده استاد فولادوند باشد، کار نویسندگی تا این اندازه دشوار میشود؟ برای پاسخ لازم نیست از نزدیک ایشان را بشناسید و با او مراوده داشته باشید. کافی است چند سطر هر یک از آثار پرشمار او را بخوانید. صلابت و شیوایی متن رشکبرانگیز است و خواننده را به تحسین وا میدارد. شیوه نگارش دکتر فولادوند چنان شیرین و استوار است که خواننده به سادگی تفاوت تالیف و ترجمه را درنمییابد. با همین قلم قدرتمند است که چند نسل از فارسیزبانان قدم در راه یادگیری فلسفه جدید غربی نهادهاند و با فلاسفه بزرگی چون کانت و هگل و مردان اندیشه و پدیدآورندگان فلسفه معاصر آشنا شدهاند. بدون تردید همچنان یکی از موثقترین و قابل اطمینانترین راههای آشنایی با اندیشه غربی، پنجرههای زیبا و شفافی است که دکتر فولادوند گشوده، به میانجی زبانی چنان گویا و روان که در عین حفظ امانت در انتقال اندیشههایی نو و بدیع، خواننده را سرگردان سرزمین بیگانه زبانی ناآشنا و بیگانه نمیکند.
بیشک دست یافتن به این توانایی در زبانآوری و قلم زدن، حاصل سالها تمرین و ممارست در عین انس و الفت با آثار استادان بزرگ شعر و ادب پارسی است. نوشتههای فولادوند بهترین گواه بر شناخت عمیق و گسترده او از نوشتههای معماران بزرگ زبان فارسی یعنی فردوسی، سعدی و حافظ است. اما گذشته از این آگاهی ژرف و وسیع، آنچه نزد استاد فولادوند ستودنیتر است و کار سخن گفتن و نوشتن در محضرش را دشوارتر میکند، اهتمام جدی و بدون تعارفش به فارسینویسی تمیز است. نزدیکان و آشنایان به خوبی میدانند که معمولا در همنشینیهای پربارش با اهل فرهنگ و ادب همواره یکی از اصلیترین مباحث، مساله زبان فارسی است. دکتر فولادوند به همان میزان که خودش در نگارش فارسی وسواس نشان میدهد، نسبت به نوشتهها و ترجمههای جوانان هم حساس است و از بیدقتی، شلختگی و عدم رعایت اصول و قواعد نگارشی ناراحت میشود.
در محضر او به خوبی میتوان این سنجیدهگویی و دقت همه حاضران را احساس کرد. یعنی مساله فقط این نیست که «چه» میگویی و مینویسی بلکه «چگونگی» گفتن و نوشتن نیز اهمیت دارد. شاید در نگاه نخست این جدی گرفتن و دقت در شیوه گفتار و نوشتار، ملانقطیبازی و مته به خشخاش گذاشتن به نظر برسد اما مساله زمانی اهمیت پیدا میکند که به خاطر آوریم، در روزگار ما خوشبختانه به علل گوناگون، نوشتن و بیان کردن عقاید و احساسات و خواستهها در حوزه عمومی برای همگان ممکن شده است. البته اصل این قضیه رخدادی نیکوست و باید آن را به فال نیک گرفت. مساله حتی این نیست که این نویسندگان هیچ آدابی و ترتیبی نمیجویند و هرچه را دل تنگشان میخواهد، به هر شکل و صورتی، میگویند و مینویسند. وظیفه نظارت بر شیوه نگارش و گویش و دستورالعمل صادر کردن برای «غلط ننویسم» به عهده پاسبانان زبان و اساتید فرهنگستان و… است.
بحث بر سر خودآگاهی نسبت به شیوه گفتن و نوشتن است، نوعی اخلاق درونی و اهتمام به خود و آنچه از «من» به عنوان نویسنده یا گوینده برون میتراود. به یاد داشتن زبانورز و فارسینویسی چون عزتالله فولادوند، نویسنده را ناخودآگاه هوشیار میکند که پهنای کار را از یاد نبرد و با مراعات ادب نویسندگی به خودش و آنچه از او- شاید- برای آیندگان میماند، توجه بیشتری کند. حضور فولادوند در روزگار پرهیاهوی قلمها و زبانهایی آشفته، گنگ و گیج، سخت مغتنم است، استادی که بیمزد و منت، ۸۵ سال عمر با عزت را صرف خدمت به اندیشه و زبان مادری خود کرده است. عمرش دراز باد، همراه با سلامتی و شادمانی.
منبع: روزنامۀ اعتماد
عزت الله فولادوند؛ عمری خدمت به اندیشه و زبان مادری
عزت الله فولادوند؛ عمری خدمت به اندیشه و زبان مادری
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…