یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب میسوختم پروانهوار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم
چون سرشک از شوق بودم خاکبوس درگهی
چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود
در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم
درد بیعشقی ز جانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
بلبل طبعم رهی باشد ز تنهایی خموش
نغمهها بودی مرا تا همزبانی داشتم
رهی معیری
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم با صدای استاد شجریان
زرینکوب به قلم زرینکوب عبدالحسین زرینکوب در یادداشتی با عنوان «زرینکوب به قلم زرینکوب» نوشتهشده…
زنان افغانستان و مبارزۀ پنهان با طالبان زنان افغان در کابل و در فضای مجازی…
متن کامل سخنان استاد شفیعی کدکنی دربارۀ خانلری و نیما سوی بالا شد و بالاتر…
رابرت موزیل و مردِ بیفلسفه اگنس کالارد — حتی اگر شاهکار مدرنیستیِ ناتمام رابرت موزیل،…
رمان «ترس و لرز» اثر آملی نوتومب: خودشیفتگی و رنج ژاپنی به روایت راهبۀ دستشوییها!…