نویسندگان

درباره‌ی استیوِن کرِین

درباره‌ی استیوِن کرِین

استیون کرین را می‌توان وسیله‌ی انتقال نیروهای ادبیات قرن نوزدهم به امریکای قرن بیستم به شمار آورد. او در عین حال هم ناتورالیست بود و هم رئالیست و هم امپرسیونیست و هم سمبولیست. و گرچه در سال 1900 پیش از بیست و نه سالگی درگذشت غولی در داستان‌سرایی آمریکاست. او هم در شیوه و هم در موضوع کار تاثیر گذاشت. هم‌روزگار او هربرت جورج ولز درباره‌اش می‌گوید نخستین نمود باز شدن ذهن یک دوره‌ی تازه است.

مگی دختری خیابانی(1892) نخستین رمان امریکایی بود که شیوه‌ی فلوبر و زولا را به کار بست. تصویر بی‌باکانه‌ی آن از جامعه‌ی آمریکا و نگاه دلسوزانه‌ی آن به روی زشت تمدن امریکایی در زمان خود تکان‌دهنده بود و کرین با همه‌ی پشتیبانی نویسندگان سرشناسی مانند ویلیام دین هاولز و هملین گارلند به سختی توانست نسخه‌هایی از کتاب را اهدا کند. نشان سرخ دلاوری(1895) که آن را به سبک واقع‌گرایانه‌ی حامیانش نوشت، به ویژه در انگلستان نظرها را به خودش جلب کرد. اگرچه کرین می‌گفت باور دارد که تجربه‌ی شخصی در ادبیات پایه‌ی کار است، این اثر تماما زاییده‌ی خیال بود.

خود کرین شش سال پس از پایان جنگ داخلی امریکا که چنان هیجان‌انگیز آن را توصیف می‌کرد، به دنیا آمده بود. اما قایق بی‌حفاظ براستی بر پایه‌ی تجربه‌ی شخصی استوار بود. کرین خبرنگاری ماجراجو بود که در سواحل کوبا کشتی‌اش غرق شد و در داستانش کوشید تجربه‌اش را امانتدارانه منتقل کند. ولی داستان را با وجود واقعیت تاریخی‌اش و زبان محاوره‌ای و حتی بی‌قیدانه‌ی آن باید نمادین برداشت کرد. دریا و قایق کوچک و مردان همراه، نمادهایی از باورهای کریندرباره‌ی دنیای خشن بی‌احساس و اراده‌ی شکست‌ناپذیر انسان و اخوت روحی بازماندگان‌اند. این نمادها در این داستان به اندازه‌ی نهنگ سفید موبی‌دیک اهمیت دارند. کرین چشم تیزی برای دیدن جزییات دقیقی داشت که می‌توانستند کل یک صحنه و معنی آن را برسانند. نشر او بااینکه توصیفی و دقیق است، بار معانی فلسفی و روانشناختی جزییات مشخص را بدون سرهم‌یندی منتقل می‌کند.

منبع

 یک درخت، یک صخره، یک ابر

ترجمه حسن افشار

نشر مرکز

چاپ دهم

ص299-300

مطالب بیشتر

  1. خلاصه‌ی داستان قایق بی‌حفاظ
  2. واکاوی داستان قایق بی‌حفاظ
  3. درباره‌ی تامس هاردی
  4. درباره‌ی هنری جیمز
  5. درباره‌ی ناتانیل هاثورن

درباره‌ی استیوِن کرِین

مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

چگونه از «دادگاه بیست‌وچهار ساعتی ذهن» و «محکومیت‌های مداوم» رها بشویم؟

چگونه از «دادگاه بیست‌وچهار ساعتی ذهن» و «محکومیت‌های مداوم» رها بشویم؟

22 ساعت ago

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

3 روز ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

6 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

1 هفته ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

1 هفته ago

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگ‌ها برای حضور فیزیکی بدن‌ها…

2 هفته ago