شاعران ایران
شأن نزول عارفنامه سرودۀ ایرج میرزا
شأن نزول عارفنامه سرودۀ ایرج میرزا
دکتر سعید پورعظیمی: عارفنامۀ ایرج میرزا از مشهورترین سرودههای عصر مشروطه است. مثنویای بلند که در فرصتی کوتاه شهرتی شگفتانگیز یافت. این پرسش تا امروز مطرح بوده که «عارف در خراسان چه کرد و چه گفت که ایرج را به واکنشی تلافیجویانه تحریک کرد؟»
بسیارانی گمان میکنند اقامت درازآهنگ عارف در «باغ خونی» مشهد و نپذیرفتن دعوت ایرج، یگانه دلیل ماجراست؛ اما چنین نیست. ایرج در نسخۀ اولیۀ عارفنامه ضمن ستایش کلنل محمدتقیخان پسیان، دوستانه از عارف گلایه کرد که رفیقان ایام گذشته را فراموش کرده و از دیدارشان رویگردان است. بیاعتناییهای ِ پیاپی عارف به او در خلوت یا در حضور دیگران و بیت ِ پایانی غزلی که در کنسرت باغ ملی مشهد (که برای تأمین هزینههای احداث آرامگاه فردوسی برگزار شده بود) خواند، کدورت و سوءتفاهمهای فیمابین را به خصومتی بدفرجام کشید. ایرج رفتارهای عارف را اهانتآمیز دانست، ملاحظات دوستانه و نسخۀ ابتدایی عارفنامه را کنار نهاد و تمام توش و توان شاعریاش را در تخریب شخصیت عارف و فرود آوردن ضربتهای سهمگین به او در کار بست. در این مقاله میکوشم پس از اشاره به انگیزههای عارف در سفر به خراسان و پیوستنش به کلنل پسیان، از خالل نامههای عارف و خاطرات و یادداشتهای کمتر دیده شدۀ دوستانش در مطبوعات و منابع دیگر، معمای سرودن عارفنامه را بگشایم.
1 .درآمد
شمار زخمخوردگان هجو در تاریخ شعر فارسی اندک نیست: اعیان و خواجگان و وزیران و شاعران و بسیارانی دیگر که ِ زهر ِ کلمات هجاگویان و هزّالان چیرهدستی چون طیّان مروزی و حکّاک مرغزی و ُمنجیک و سوزنی و انوری در کامشان چکید و مسخرۀ همعصران و آیندگان شدند؛ اما کدامیک از هجوشدگان هستیاش به باد رفت و به اتهام ِگناهی ناکرده دربهدر شد و دق کرد؟ و کدام شاعر توانست ِقربانی هجوش را از سایۀ خود نیز برماند و خود به ِبرکت این هجا به شهرتی شگفت دست یابد؟ شاید هیچیک از منظومهها و شعرهای درخشان یا مشهور عصر مشروطه از نظر گسترش و نفوذ معجزهوار در میان خواص و عوام همپایۀ عارفنامۀ ایرج میرزا نباشد؛ نه ّ مسمط دهخدا در رثای میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل، نه چکامهها و مستزادهای مستحکم بهار و نه آثار عشقی و اشرف و لاهوتی و فرخی؛ فقط تعدادی از تصنیفهای عارف از این نظر با «هجو خودش» برابری میکند.
شاهکار مسلم ایرج که در ساختاری هوشمندانه و با زبانی ِ سهل ممتنع و بیان و بلاغتی سخت نیرومند و مهلک، محبوبترین شاعر عصر مشروطه را به مسلخ برد. شاعری که روزگاری بر صحنهها فرمان میراند و جماعت ِمشتاق آوازش را مسحور میکرد، از آن پس در مقام بوالهوسی کودکنواز نقل محافل شد. وفور ِ وصف ِاسافل اعضا کافی بود تا خُرد و کلان در عطش به دست آوردن نسخهای از آن بسوزند. نقل شد که چند روز پس از دست به دست شدن اولین نسخهها آوازهاش به افغانستان و هندوستان هم رسید.1 کسانی بخشهای سروده شده را مخفیانه رونویس میکردند و چهار قران میفروختند. و چشم انتظار تتمۀ مثنوی میماندند. ایرج هر هفته قسمتی از این منظومه را میسرود و در محافل ادبی مشهد برای یاران شعرشناس خود میخواند و نسخهای از آن نیز به تهران میفرستاد و در نتیجه این منظومه پیش از پایان یافتن در بین اهل ادب شهرت و توفیق فراوان یافت و دوستان ایرج او را به تکمیل و ازدیاد آن تشویق کردند.
منبع:
بخارا، سال بیست و پنجم، شمارۀ 140
آذر و دی 1399
شأن نزول عارفنامه سرودۀ ایرج میرزا
مطالب بیشتر
1. سعید پورعظیمی: چرا باید از شاعر رند مرزگریز یک شازده کوچولوی معصوم ساخت؟
2. دلایل انزوای عارف قزوینی بر اساس اسناد نویافته
4. منصور اوجی: پورعظیمی شبیه نامش است
5. در روشنای دانش: گفتوگوی دکتر پورعظیمی با استاد ذکاوتی قراگزلو
شأن نزول عارفنامه سرودۀ ایرج میزرا
-
نویسندگان/ مترجمانِ ایران1 ماه پیش
خاطراتی از دکتر عبدالحسین زرینکوب
-
هر 3 روز یک کتاب1 ماه پیش
ویلیام فاکنر و پاسخ به این سؤال: نويسنده چگونه رُماننويس جدّی میشود؟
-
کودک و نوجوان2 هفته پیش
پرهام طاهرخانی و «ناطور دشت» نوشتۀ سلینجر
-
اختصاصی کافه کاتارسیس2 روز پیش
«پاییز فلوبر» نوشتۀ آلکساندر پوستل: مراسم تدفین و احیای نبوغ
-
تحلیل شعر1 ماه پیش
پروین، شاعر عشقگریز
-
موسیقی بی کلام1 ماه پیش
پس به نام زندگی، هرگز مگو هرگز…
-
گفتوگو3 هفته پیش
مناظرۀ دیدنی «اسلاوی ژیژک» و «جردن پترسون»
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
فلسفهای مهربانتر از موفقیت!