با ما همراه باشید

تحلیل شعر

بشیر علوی: منوچهر آتشی شاعری هویت‌ساز

بشیر علوی: منوچهر آتشی شاعری هویت‌ساز

بشیر علوی: منوچهر آتشی شاعری هویت‌ساز

امروز ۲۹ آبان‌ماه برابر است با سالگرد درگذشت منوچهر آتشی، شاعر، روزنامه‌نگار و مترجم جنوبی که با سرودن اشعاری نغز، به جنوب در شعر امروز هویت داد و دورنمایی از اقلیم، زندگی و مردمان این اقلیم را با چاشنی حماسه در آینه کلامش منعکس کرد. این شاعر متولد دوم مهرماه ۱۳۱۰ در دهرود شهرستان دشتستان (استان بوشهر) بود که در ۷۴ سالگی پس از گذراندن یک دوره بیماری، در ۲۹ آبان ۱۳۸۴ در بیمارستان سینای تهران درگذشت و بنا بر وصیتش، در بوشهر به خاک سپرده شد. آتشی چند روز قبل از مرگش در مراسم چهره‌های ماندگار به‌عنوان چهره ماندگار ادبیات معرفی شده بود.

این شاعر از جرگه شاعران نیمایی به‌شمار می‌رفت که متمایل به سمبولیسم اجتماعی بود. آتشی با پرداختن به مطرودها در شعر، ایجاد واژه‌های جدید و امروزی، به‌کارگیری و ساخت فعل‌های ترکیبی تازه، نگاه دیداری به فرم و ساختار شعر و… تحولی در در شعر پدید آورد. از این شاعر نیمایی و سپیدسرا، چندین دفتر شعر به یادگار مانده است که عبارتند از: «آهنگ دیگر»، «آواز خاک»، «دیدار در افق»، «وصف گل سوری»، «گندم و گیلاس»، «زیباتر از شکل قدیم جهان»، «چه تلخ است این سیب»، «حادثه در بامداد»، «غزل غزل‌های سورنا»، «اتفاق آخر»، «خلیج و خزر» و…

بشیر علوی، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی در خصوص نقش آتشی در معرفی شعر جنوب  می‌گوید: زنده‌یاد آتشی به گونه‌ای مشخص و معلوم، قدرت و قوُت شعر جنوب را در پایتخت معرفی کرد. پیش از این، توانایی داستان‌نویسی نویسندگان جنوبی با نوشته‌های افرادی مانند چوبک و … در پایتخت به گوش‌ها رسیده بود که آتشی با نهایت استادی، آهنگ شعر جنوب را هم در این میان به رخ کشید و برای آن هویت قائل شد. وی با نبوغ ذاتی خود در ترسیم طبیعت و زبان قدرتمند جنوب نقش مؤثری ایفا کرده است.

وی همچنین در ادامه به هویت‌بخشی جنوب در شعر آتشی اشاره و بیان کرد: زمانی که اولین دفتر شعری آتشی با نام «آهنگ دیگر» سال ۱۳۳۹ به چاپ رسید، از آنجا که این دفتر بدون درنظر گرفتن رفتارهای فردی که «منِ فردی» را در پی داشت، با نهایت هنرنمایی به عاطفه اجتماعی پرداخته بود و مسیر افرادی مانند شفیعی، فروغ، شاملو و اخوان را در چاپ اولین دفتر طی نکرده بود؛ مسیری که هر چهار شاعر مذکور، پشیمان شده و در گفته‌ها و نوشته‌های متعدد از دفترهای اولیه خود که برتری و بسامد فردی در پی داشت، اظهار پشیمانی کرده و در نهایت بر آنها نام‌هایی شبیه «آهنگ ها فراموش شده» و … گذاشتند.

علوی افزود: از آنجا که آتشی این مسیر را نرفت، فروغ فرخزاد گفته بود که من به نخستین دفتر آتشی غبطه می‌خورم که این‌چنین پخته، سرزنده، واقعی و به‌روز سروده و چاپ شده است. این، یعنی هویت‌بخشی به شعر خود. از گونه دیگر، پردازش به طبیعت وحشی جنوب و همراه و همسو کردن این طبیعت با زیبایی‌های ادبی و قرار دادن این مؤلفه‌ها در یک جریان نوستالژی، چیزی است که با این قدرت و تمثیل  تنها در شعر آتشی یافت می‌شود. بدیهی است شاعر به خودی خود هویت‌ساز نمی‌شود، بلکه این شعر و متن شاعر است که به شاعر هویت می‌دهد و او را در سکویی قرار می‌دهد که از قبل و به بعد در اختیار خودِ وی است و بس. شعر آتشی از این امتیاز و دارندگی برخوردار است که او را به شاعری هویت‌ساز تبدیل کند، چیزی که مورد اختلاف هیچ‌کدام از آتشی‌شناسان نیست.

بشیر علوی: منوچهر آتشی شاعری هویت‌ساز

نویسنده کتاب «نیم‌قرن شعر بوشهر»، شعر آتشی را شعر راستین معاصر دانست و گفت: معاصر به این معنا که شاعر می‌داند در چه زمانی زندگی می‌کند و ازاین‌رو به‌صورت مجرد و مستقل به فنون و صناعات ادبی نمی‌اندیشد، بلکه این صناعات خود به خود طبیعی‌ترین صورت خود را در سطور شعر او باز می‌تابانند و به عبارت دیگر، اوج هنر شاعر معاصر در پوشاندن فنون و صناعات است و نه در نشان دادن آنها؛  بنابراین آتشی در ایماژها، از تصاویر محلی و بومی بهره‌ها برده است. البته «صبغه اقلیمی» تنها به مسائل جغرافیایی محدود نمی‌شود و اندک اندک مسائل زندگی طبقاتی و نوع فرهنگ‌های شاعران را نیز در بر خواهد گرفت. قدرت تخیل در به‌‌کارگیری ایماژ، هیجانی کامل به شعر می‌دهد تا احساس‌ها و تجربیات مختلف و منطبق با زمان‌ها و مکان‌ها در یک لحظه و در یک جمله جمع شود و پلی سازد بین ظاهر و باطن کلام.

به گفته وی، آتشی برای اینکه بیان کند که در این عصر صنعت‌زده هیچ آشنایی وجود ندارد، می‌سراید: «هیچ لبی وا نمی‌شد به درودی»؛ وی دوست دارد شاعران دیگر را پناه دهد و پناه‌دهنده ناامیدان و عاشقان باشد: «روح غریب مجنون هر شب/ با آهوان خسته بسیارش/ در بی‌حصار خلوت من خواب می‌کند/ وزچشمه‌سار روشن رویایش/ نخل خیال خرم لیلی را سیراب می‌کند».

بشیر علوی: منوچهر آتشی شاعری هویت‌ساز

این منتقد ادبی در خصوص بازتاب اندیشه‌های سیاسی آتشی در کلامش تصریح کرد: اندیشه‌های سیاسی آتشی گاهی به صورت کنایه در شعرش مطرح می‌شود: «روزی که ما پیاده شدیم، این‌جا/ دیگر پلنگ زاگرس از نعره افتاد».

وی ادامه داد: آتشی در دفتر «غزل غزل‌های سورنا» عشق را با عاطفه‌ اجتماعی گره می‌زند و هر دو را در تصویری می‌نشاند: «خودکار و عکس هر دو سوختند.» در کل آتشی با استفاده از تصویر‌های جنوبی و محلی به صور خیال شعر خود اصالت می‌دهد و آن را بر پایه اصولی خاص که همان بهره‌گیری از فضاسازی‌های جنوب است، بنا می‌نهد. در حقیقت ایماژهای او «مال خودش و آب و خاک خودش بود» (بهروز جلالی، «جاودانه زیستن، در اوج ماندن»، ۱۳۷۵:۲۲۲). در واقع آتشی نمی‌توانست از صبغه و صورت اقلیمی خود فرار کند، نمی‌توانست اشعارش را با این ایماژ‌ها نیافریند چون وی زاده گرما، نخل، شرجی و گندمزار‌ها بود.

علوی تاکید کرد: شعر آتشی نمونه اصلی انعکاس جغرافیای طبیعی و محلی جنوب است. وی آنچنان با این تصویر‌ها انس دارد که بوی تقلید در ایماژهایش حس نمی‌شود، هر چه هست، مالِ خودِ اوست. وقتی شعر«ظهور» را می‌آفریند از دردها و زخم‌هایی تصویرسازی می‌کند که تمام فضای جنوب را در بر گرفته و تمامی مردم «دشتستان» با این فضا و تصویر‌ها آشنایند. این رنگ و بوی جنوبی کاملا  در شعر وی حس می‌شود و از ویژگی همیشه شعر آتشی است: «مثل قنات‌های فراوان آب/ از تپه‌های بلند گزدان/ بر پهنۀ بیابان جاری کند».

وی با بیان اینکه آتشی در دفتر دوم خود «آواز خاک» هماهنگی و تناسب صور خیال را با مضمون و عاطفه  تا حد اعلای خود می‌رساند و تا آنجا که می‌توان برخی از اشعارش را با شعرهای خوب نیما مقایسه کرد، تاکید کرد: در این دفتر نیز صور خیال شعر او از طبیعت و اقلیم محلی و بومی جنوب سرچشمه می‌گیرد و شاعر می‌کوشد تا با استفاده از صور خیال موجود در زندگی محلی خود، مضمون‌های بدیعی را تقویت بپرورد و بیافریند: «بر لبان خیس ما/ با پچ‌پچی مشکوک/ داستان از آسمان پاک آینده ست/ و سرود کودکان ما به گندمزار دشتستان/ و طنین بوسه/ این سوگند بی‌تردید» یا «می‌رفتم و تلاطم نخلستان‌های انبوه «دالکی»/ پرهای سبز رسته بر تنه خشک زاگرس».

علوی ادامه داد: در دفتر «آواز خاک» که دومین دفتر شعر آتشی است، هماهنگی و همگونی تشبیهات با عاطفه و مفهوم شعر بسیار زیاد است تا آنجا که می‌توان آن را از بهترین‌های شعر معاصر دانست و همچنین «می‌توان برخی اشعارش را با شعرهای خوب نیما مقایسه کرد» (سیدمهدی زرقانی، چشم‌انداز شعر معاصر ایران- 1394 :603). دو امتیازی که در برخی از اشعار این دفتر یافت می‌شود – اقلیمی بودن و همگونی با عاطفه – وقتی در یک شعر متبلور می‌شود، تصویری زیبا می‌آفریند؛ برای مثال: «قصر بزرگ خورشید/ در ملتقای آب و افق/ آتش گرفته است».

بشیر علوی: منوچهر آتشی شاعری هویت‌ساز

نویسنده کتاب «ترجمان صبح» در خصوص تصاویر شعری آتشی یادآور شد: تصاویر به کار گرفته شده در شعر آتشی علاوه بر تازگی، تناسب کاملی با عاطفه و مفهوم شعر دارد، به‌طور مثال تمامی ایماژهایی از گونه استعاره که در شعر «ظهور» از دفتر «آواز خاک» به کار گرفته شده است، علاوه بر اینکه طراوت و تازگی خود را داراست، کاملا با مفهوم شعر که ظلم و ستم شاهان و دردسرهای «عبدو» و«شبانعلی» است و با رمزی عاشقانه گره خورده متناسب است. در شعر «گذرگاه» از دفتر «آهنگ دیگر» شاعر خود را با همه دردهای انسان‌ها، جویبارها، پرندگان، رودها، صحراها، چوپان‌ها، حیوان‌ها و قوم‌ها آشنا می‌داند و همه آنها را درک می‌کند، ازاین‌رو وقتی استعاره‌ای به کار می‌برد، کاملا با مفهوم شعر و عاطفه آن تناسب دارد و در خدمت عاطفه است.

علوی درباره عاطفه موجود در کلام این شاعر جنوبی گفت: آتشی، تقریبا با به کار بردن ۱۷۶ مورد از عاطفه فردی و ۱۴۹۳ مورد از عاطفه اجتماعی و ۴۳۵ مورد عاطفه  بشری، محور عاطفه را در شعر خود به‌خوبی نمایش می‌دهد و هیچ وقت سعی نکرده که عاطفه را برای سرگرمی یا تصنع به کار ببرد؛ بلکه همه‌ «من»ها به‌غیر از«من» فردی، دل‌مشغولی‌های جامعه یا انسانیت است. منوچهر آتشی عاطفه را با کمک تصویرها و ایماژها وآمیختگی آن با موسیقی می‌آفریند؛ یعنی همه‌ موارد را در خدمت عاطفه قرار می‌دهد تا هدف اصلی شعر را که همان عاطفه است، به‌خوبی شکل دهد.

این نویسنده و پژوهشگر تاکید کرد: در مجموع حرکت آتشی به سوی «من» اجتماعی بیشتر است و از این‌رو، می‌توان گفت که قرار گرفتن آتشی در زمره‌ شاعران سمبولیسم اجتماعی کاملا بجا و درست است و این آمار ثابت می‌کند که آتشی تا چه حد دغدغه‌ اجتماع و جامعه را داشته و ناراحتی و غم‌های وی را مسائل جامعه او تشکیل می‌داد و همواره به فکر صعود و ترقی اجتماع و ملت ایران بوده است و بعد از جامعه، انسانیت و بشر را مورد توجه خود قرار داده و به آن پرداخته و جنبه‌ روحی و بشری و انسانیت شعر خود را هم خاطرنشان ساخته است.

وی در ادامه به طبیعت‌گرایی و بومی‌گرایی آتشی اشاره و بیان کرد: پردازش و ترسیم طبیعت جنوب به‌خودی خود خشونت و طبیعت‌گرایی آتشی را در شعر ترسیم می‌کند. بر این اساس، می‌توان گفت یکی از زیربناهای ساختاری شعر وی همین طبیعت و بومی‌گرایی جنوبی است که روح وی این پیوند را با عالم بیرون برقرار کرده است و در هر کجای دفاتر شعری وی می‌توان به این مهم دست یافت. آنجا که شعرش ندای بومی سر می‌دهد تصاویری از دردهای مردان دریا و صحراهای تفتیده و گرم جنوب و جاشوانی روستانشین که با امواج خروشان و سهمگین دست و پنجه نرم می‌کنند، دیده می‌شود. آتشی بوی زُهم ماهی و خستگی بازوان جاشوان را هم حس کرد و هم دید و هم به آن پرداخت. به فضای زندگی خود دایم سرک می‌کشید و هیچ وقت درد جامعه روستاییانی را که بدنشان از ظلم و ستم خانان به ستوه آمده بود، فراموش نکرد؛ «ده تیر نارفیقان گل کرد/ و ده شقایق سرخ/ بر سینه بستر عبدو گل کرد».

بشیر علوی: منوچهر آتشی شاعری هویت‌ساز

علوی ادامه داد: آتشی از آدم‌ها و سرزمین‌هایی سخن می‌گوید که ما می‌شناسیم، آدم‌هایی که غربت و نابرابری آنها را به ستوه آورده و سرزمین‌هایی که جای پای اسبان ظالمان در آن طنین‌انداز است. او به هر تجربه‌ای که از جامعه دارد، فقط تماشاگر آن نمی‌شود، بلکه به هر گونه‌ای فریاد می‌زند و در اشعار اجتماعی خود رنج‌ها و سختی‌ها و دشت‌های ویران و قلعه‌های متروک و تحولات سیاسی و اجتماعی را به تصویر می‌کشد و صرفاً خود را مانند تماشاگران به دید صرف مناظر مشغول نمی‌سازد. او اطرافش را می‌بیند و همه قصه‌های پر غصه مردم جنوب را می‌شنود و زندگی سخت روستانشین مردم بوشهر را لمس می‌کند و آن‌گاه با زبانی گاه حماسی و گاه غنایی با صدایی رسا آن‌ها را فریاد می‌زند. اوج این نوع فریادها در شعر «خنجرها، بوسه ها…» متبلور می‌شود و می‌توان آن را اجتماعی‌ترین شعر او دانست.

نویسنده کتاب «نیم‌قرن شعر بوشهر» افزود: اوج خشونت شعر آتشی در نمادهای است که از جنوب مطرح می‌کند؛ نمادهایی مانند اسب «که در شعر آتشی جایگاه خاصی دارد» (علی‌اکبر احمدی، «گذشته‌ای روشن و آینده‌ای تاریک 1386: 7) و این اسب یادآور ایستادگی و مبارزه پهلوانانی از همین خطه است که در یک فضای بیم مرگ و امید زندگی، سلحشورانه دست به اعتراض می‌زدند: «اسب سفید وحشی با نعل نقره‌وار/ بس قصه‌ها نوشته به طومار جاده‌ها/ بس دختران ربوده ز درگاه غرفه‌ها/ اسب سفید وحشی اینک گسسته‌یال/ بر آخور ایستاده غضبناک/ سم می‌زند به خاک».

بشیر علوی: منوچهر آتشی شاعری هویت‌ساز

علوی در پاسخ به این پرسش که برخی آتشی را شاعری بدویت‌گرا می‌دانند، شما با آن موافق هستید، گفت: خیر، چون آتشی جنوب‌گرایی را تا آنجایی در شعرش پیش می‌برد که بسنده عاطفه است و در هیچ بند یا شعری افراط‌گرایی را در این زمینه در پیش نگرفته و نپذیرفته است. نوگرایی‌های امروزی که آتشی را از دام این تهمت برهاند، در شعر او کم نیست. موارد و مولفه‌هایی که جایگاه آتشی را از بدویت می‌رهاند، در شعر وی با گونه‌هایی شبیه هنجارگریزی‌های هنرمندانه و آشنایی‌زدایی‌های دلپذیر معلوم و موجود است. نوگرایی واژگانی و نحوی و ترکیبی و بهره گرفتن از محور فرهنگی موفق و روبه جلو و ترسیم شعر با تصاویر کانکریت و توگراف و نزدیک کردن زبان به زبان امروز و همسو کردن آن با عاطفه مورد نظر خود از جمله مواردی هستند که به گونه‌ای پژوهشی و علمی در شعر آتشی به اثبات رسیده‌اند.

وی ادامه داد: در این زمینه می‌توان به مقالاتی مانند «نوگرایی در شعر آتشی» مندرج در مجموع مقالات همایش انجمن ترویج زبان وادبیات فارسی سال ۱۳۸۹ یزد رجوع کرد که در آن مقاله، نگارنده این سطور، حرکت به سوی نوگرایی در شعر آتشی و نماندن وی در بدویت به اثبات رسیده است.

این منتقد ادبی همچنین در خصوص هنجارشکنی‌های آتشی در ساحت زبان و آفریدن زیبایی‌های کلامی افزود: انحراف از هنجارهای ثابت و گذشته زبان اگر به زیبایی صورت گیرد، می‌تواند در فهم و دریافت عاطفه، بسیار مؤثر باشد. این هنجارگریزی‌ها می‌تواند زبانی یا نحوی یا محتوایی و… باشد. منوچهر آتشی در اشعار خود در زمینه بلاغت و فنون آن، با مهارت تمام نشان داده است که دارای توانایی شگرفی در انحراف از هنجارهای ثابت است. این انحراف‌ها را برای القای دقیق و سنجیده عاطفه به کار گرفته است که در این زمینه به موفقیت قابل تقدیری رسیده است.

علوی با تاکید بر اینکه آتشی یکی از موفق‌ترین شاعرانی است که مهارت خود را در حوزه‌ آهنگ که مرکب از چهار موسیقی بیرونی، کناری، داخلی و ‌معنوی است، نشان داده است، تصریح کرد: نگارنده نمی‌خواهد شعر او را از آن مرتبه‌ای که دارد، بالاتر نشان دهد اما اگر از پاره‌ای از شعرهای وی که در دوره‌ فترت شاعری‌اش سروده بگذریم، ‌از شعرهای دوره‌ کمال و بزرگی او نمی‌توان واژه‌ای را حذف کرد؛ زیرا به‌راحتی در روح موسیقی شعر او خلل وارد خواهد کرد.

وی ادامه داد: در انتخاب موسیقی‌ها به قابلیت‌های چندگانه زبان و واژگان نظر داشته و تلاش‌هایش مربوط است به غنی‌سازی موسیقی شعر و انواع آن. آتشی از جادوی موسیقی داخلی آگاه است و در چینش واژگان این موسیقی، ساختاری قوی پدید می‌آورد. از آنجا که حذف یا تغییر جایگاه آن‌ها، ‌غالبا در کل سیستم خلل ایجاد می­کند، ‌البته انسجام ساختارهای موسیقی شعرهای او در همه جا، ‌یکسان نیست ولی زمینه غالب اشعارش از لحاظ موسیقی، در کمال به‌سر می‌برد.

بشیر علوی: منوچهر آتشی شاعری هویت‌ساز

نویسنده کتاب «نیم‌قرن شعر بوشهر» در خصوص آبشخور موسیقی در شعر آتشی گفت: مایه‌های اصلی موسیقی شعر آتشی از کجا نشأت می‌گیرد؟ می‌توان موسیقی شعر آتشی را  با استفاده از یک نمودار دایره‌ای مشخص کرد؛ ‌بزرگ‌ترین قسمت این نمودار مطالعات بیش از حد وی در اشعار فارسی و اروپایی است؛ زیرا همان‌طور که می‌دانیم آتشی به زبان انگلیسی مسلط بوده است.

قسمت دیگر این دایره تأثیرپذیری از هنرهای دیگر؛ مثل نمایشنامه‌نویسی است که آتشی هم به آن علاقه داشته و هم نمایشنامه‌هایی را ترجمه و بازی کرده است؛ مثلا نمایشی که وی نقش بیژن را دارد- قسمت دیگر این دایره علاقه‌ وی به موسیقی نثرهای عارفانه و صوفیانه است که تقریبا وی از دیرباز به این نوع نثرها علاقه نشان داده است. قسمت دیگر این دایره متعلق است به موسیقی نرم و خوش آوای اشعار سعدی، حافظ و فایز دشتی که قسمت کوچک این دایره را به خود اختصاص می‌دهد. مهارت آتشی در حوزه قافیه و ردیف مثال زدنی است، بخصوص در همنشینی کلمات که با مهارت خاص از صنایع لفظی در این زمینه استفاده می‌کند. البته عیار ناب موسیقی شعر آتشی برخورد صادقانه‌‌ای است که شاعر با زبان شاعری‌اش دارد.

این آتشی‌پژوه ادامه داد: وقتی وی به طرف شعر اجتماعی سیاسی روی می‌آورد، موسیقی شعرش او را همراهی می‌کند تا انسان و اجتماع را به سطح بالاتری ببرد، به‌خاطر سطح اندیشگی خاصی که در اشعار آتشی وجود دارد، موسیقی شعر او چه در وزن، چه در قافیه، چه در صنایع لفظی و معنوی، خود را تحت تاثیر آن اندیشیدگی قرار می‌دهد. یک بررسی آماری معلوم می‌کند که تعداد زیادی از ایجازها و موسیقی‌های شعر آتشی حاصل نگاه شاعرانه او به طبیعت است و به این سبب خواننده پی در پی با این خصیصه مواجه می‌شود. او درصدد است که رابطه‌های جدید میان طبیعت اقلیمی و بومی با شعرش برقرار سازد که از چشم شاعران جنوب دور مانده است.

علوی در پایان یادآور شد: جنوب کشور شاید در بسامد و کمیت کمتر به‌شمارش آید؛ ولی آنجا که در رأس قرار گرفته، به‌درستی و عمیق بوده و تا سال‌ها در رأس مانده است. در این زمینه می‌توان به داستان‌نویسان و موسیقیدان‌هایی چون زنده‌یاد همایون خرم اشاره کرد که سال‌ها در راس مانده و خواهند ماند. آتشی یکی از جنوبی‌هایی است که قدرتمندانه و با کمک از هنر و موهبت و تلاش علمی و ادبی، خود را در جایگاهی قرار داده است که خواهد ماند و حتی ذره‌ای نزول نخواهد داشت.

 منبع: ایبنا

 

مطالب بیشتر

1. شعری از منوچهر آتشی با صدای او

2. آواز خاک منوچهر آتشی و نقدهایی بر آن

3. اشعاری از سیاوش کسرایی و منوچهر آتشی

4. با عنایت سمیعی دربارۀ منوچهر آتشی

5. دربارۀ آهنگِ دیگر سرودۀ آتشی

6. نقدِ منوچهر آتشی بر بصیرت سایه‌ها سرودۀ رضا صفریان

 

بشیر علوی: منوچهر آتشی شاعری هویت‌ساز

 

برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برترین‌ها