کامیار عابدی: حسن عالیزاده و پیشنهادهایش در دیدن و سرودن
گلهای سوسنی که نیاوردید!
(حسن عالیزاده و پیشنهادهایش
در دیدن و سرودن)
الف) در خبر است و روایت که شماری درخور توجه از صاحبان قریحه ادبی با شعرگویی به جهان ادبیات قدم میگذارند. اما پس از مدتی ناکامیابی یا کامیابی محدود در قلمرو کلام شعری، این جهان داستاننویسی یا بهطورکلّی، حیطه نثر است که فرارویِشان گسترده میشود. در این زمینه، در ایران عصر تجدد، در مثل، چشمها به سوی بهرام صادقی، هوشنگ گلشیری و چند تن دیگر برمیگردد که پس از دورهای شعرگویی به سوی داستاننویسی رفتند. اما زیستِ ادبی حسن عالیزاده (متولد 1326، مشهد) از دهه 1340 به بعد سیر معکوسی را طی کرده است. عالیزاده ابتدا متوجه داستان کوتاه شده است. مجموعه قصهها و تأملات او هم به صورت مستقل، و هم در چند مجموعه ادبی این دوره، مانند جُنگ پارت (مشهد)، فصلهای سبز و لوح، نشر یافته است (ر.ک: نگاهی به نشریات، صص 368-366، 284،183). به نظر میرسد در بخشی از داستانهای او بهرهیابی از اسطورهها غلبه یافته باشد (ر.ک: صدسال، ج 2-1، صص 754-753). هرچند، دستکم یکی از داستانهایش از نگاه نمادین یا تمثیلی به سرگذشت سرزمینش و بیان موقعیتهای تاریخی و سیاسی آن بیرون نمانده است (ر.ک: سایه کوچک، صص 63-60).
کامیار عابدی: حسن عالیزاده و پیشنهادهایش در دیدن و سرودن
ب) بااینهمه، عالیزاده پس از دورهای سکوت و فَترَت (یا آمیخته با انتشار شعر به نام مستعار- از قراری که یکی از دوستان ادبی جوانترش، محمدباقر حاجیانی ، به صاحب این قلم گفته است) دلداده خود را در نوع ادبیِ شعر یافته است. آنگونه که از تاریخ ذیل سرودهایش برمیآید، شعرگویی، به صورت جدّی، از اواخر دهه 1360 در زیست ادبیاش آغاز شده و در دهههای بعد تداوم یافته است.
کامیار عابدی: حسن عالیزاده و پیشنهادهایش در دیدن و سرودن
پ) در شعرهای عالیزاده ، صرف نظر از موارد اندک ، مُغازلهای سرد و فاصلهدار با اشیاء، مکانها و حالتها در جریان است. شاعر از توصیف، و گاه تحلیل و تبیین جزئیات- حتی اگر برای خواننده مبهم یا فاقد معنایی خاص باشد- امتناع ندارد. حضور انسان در این سرودهها مُحرز است و اغلب، آمیخته با نسبیت، و پرهیز از قطعیت. باوجود این، نمیتوان موارد محدود استثناء را در این زمینه از یاد بُرد. به نظر میرسد زندگی در شعرهای مورد اشاره از طریق بیان بُرِشهایی از آن، و نه به الزام اوجهایش، مؤکد میشود. البته، دستکم در شماری از سرودهها، شاعر با برداشتن فاصله واقعیت و رؤیا، کلام را در مرز وضوح و ابهام شکل بخشیده است. بااینهمه، نوعی تَحاشی آشکار از ورود به انتزاع محض هم در سرودههای عالیزاده چشمگیر جلوه میکند. این نکته ازجمله دلیلهایی است که سبب میشود خواننده متعارف شعر،دست کم از دنبال کردن بخشی از شعرها در نمانَد. شاید علاقه شاعر به موقعیت طنز یا طنز موقعیت در نزدیک شدن دو قلمرو تاریکی و روشنایی در کلام سهمی بر عهده داشته است. اما به طور قطع، سهم تعلّق خاطر وی به عنصر روایت، و داستاننویسی در شعرگویی را در این موضوع نمیتوان انکار کرد.
ت) به لحاظ زبان درباره شعرهای این شاعر چه میتوان گفت؟ به نظر میرسد زبان ادبی در سرودههای او در زبان معیار تحلیل رفته است و زبان معیار در زبان گفتار. البته، از هر سه گونه زبان، در حدود خود، نشانههایی در کلام یافت میشود. اما جز روایت و داستان، آنچه به بیان توصیفی- و گاه تحلیلی وی- تمایز میبخشد، رشته پیوند موسیقیایی در هر شعر است. موسیقی در شعرهای مورد بحث از نوع عروضیِ مُنعَطف است- با تاکید بر بحر مُضارع. درواقع، میتوانیم این شعرها را با قدری تسامح در نوع شعرِ مبتنی بر عروض نیمایی طبقهبندی کنیم. شاعر در بهرهیابی از عروض نیمایی از تکلّف دور مانده است. بهتر است حتی بگوییم بهرهیابیاش از این عروض، در مواردی درخورتوجه از نوع معتدل و مطبوع و غیرمحسوس است. بیشک، در سروده هایی که در آن ها زبان فشرده، تصویر موجز و ساختار کلام مُتشکّل میشود، موسیقی شعر نیز مُتشخّصتر از آب درمیآید.اما در شماری اندک از شعرهای شاعر مورد بحث با چنین موقعیتی روبهرو میشویم.البته، در کلّیت، بهرهیابی «معتدل، مطبوع و غیرمحسوسِ» عالیزاده از وزن سبب میشود که شعرهایش به شکل نوشتاری آنها منحصر و منوط نماند. بدین ترتیب، به نظر میآید شاعر از سخنوری دور، اما به نوعی معماری درونی و بیرونی در کلام نزدیک یا علاقهمند باشد.
کامیار عابدی: حسن عالیزاده و پیشنهادهایش در دیدن و سرودن
ث) منابع فکری و ادبی شاعر کدامهاست؟ در درجه نخست، باید از ادبیات یونان و روم، و عهد عتیق و عهد جدید نام بُرد. گویا داستانها و اسطورههای مختلف و متنوعی از مجموعه این آثار الهامبخش وی قرار گرفته است. تأثیر از ادبیات کهن فارسی، قدری محدودتر در شماری از سرودهها به چشم میآید. در کلّیت، جغرافیا به دو شکل تاریخی و معاصر، و دو گونۀ انیرانی و ایرانی در جوّ شعرهای عالیزاده حضور دارد. از ادبیات معاصر ایران و جهان نیز در دستهای از شعرها نشانههایی دیده میشود: در یک شعر (دوچرخه، صص 129-128) مانند صادق هدایت، از زن لَکّاته و زن اثیری سخن به میان آمده است. در شعری دیگر (روزنامه، صص 71-69) هرچند سخن از آناکارنینای لئون تولستوی است، اما نوع کلام و موسیقی به چند شعر از فروغ فرخزاد هم نزدیک شده است. شعر «چتر، کلاه، فوّاره» (همان، صص 41-40) از لحاظ ساختار گفتار و وزن با منظومه خانم زمانِ (1366) محمدعلی سپانلو همانندی یافته است. با شعر «پلِ میرابو» (همان، صص 129-128) شاید حق داشته باشیم که به «پلِ میرابو»ی گیوم آپولینر در اوایل سده بیستم میلادی بیندیشیم- هرچند الهام شاعر ایرانی از این شعر جنبه کلّی و عمومی دارد نه جزئی و اختصاصی: جز مشهد و اصفهان و تهران، پاریس نیز از نقطههای جغرافیایی محبوب شاعر محسوب میشود. در شعر «هزارویک شب» (دوچرخه، صص 108-107) تأثیر از فیلسوف تائوییِ چین، چوانگ تزو و پروانه معروفش هم حس میشود. الهام از فیلم کاسپار هاوزر به کارگردانی ورنر هرتسوگ آلمانی در شعری به همین نام (همان، 167، 96-95) به قلم خود شاعر هم موکد شده است.
ج) شعر عالیزاده از نظر محتوا و زبان با شعرِ نسل های نخست و دومِ شعر در عروض نیمایی – در مَثل از مهدی اخوان ثالث تا شفیعی کدکنی در دهه های 1330 تا 1350- پیوند چندانی ندارد. در مقابل، شعر وی کم تر از حیث زبانورزی، و بیش تر از لحاظ غرابت تصویرپردازی به جریان «شعر دیگر» (بیژن الهی و دوستانش) نزدیک جلوه میکند- جریانی در شعر مُدرن ایران که همشکل/ فرمگرا بوده است و هم علاقهمند به عرفان و اسطوره و رؤیا ، و ادبیات کهن و جدید.اما به لحاظ موسیقی،سروده های عالیزاده به تجربه های موسیقیایی در شعرهای فرخزاد(دهۀ 1340)، م.آزاد(ازدهۀ 1340 به بعد)،اسماعیل خویی(از دهۀ 1350 به بعد)،محمد مختاری(از دهۀ 1350 به بعد)و منوچهر آتشی(از دهۀ 1360 به بعد) شباهت هایی چند دارد.در شعر این شاعران وزن عروضی به شکل های مختلف،گاه کم گاه زیاد، از چهارچوب شکل متعارف نیمایی عدول کرده است.با وجود این، عالیزاده را می توان در کلیت، تا حد زیادی متحدِ کمابیش نیماییِ جریان «شعر دیگر»، یعنی جریانی براساس شعر منثور محض یا شعر منثور موسیقیایی دانست: او هم دفتر روزنامه تبعید، و هم شعری از دوچرخه آبی (صص 99-97) را به الهی پیشکش کرده است. البته،به نظر میرسد در شعرهای عالیزاده (و نیز در شعرهای یکی دیگر از اعضای «شعر دیگر» به نام رضا زاهد که وی هم از وزن نیمایی، البته به صورتی غیرمنتظم و در ترکیب با شعر منثور،در سروده هایش بهره برده است) ابهام زبانی – تصویریِ این جریان شعری تا حدّی رقیق، و نسبت به آثار دیگر شاعران این گروه (مانند خود الهی، بهرام اردبیلی و دیگران) در معرض خواندن بیشتری قرار گرفته باشد. به عبارت دیگر، بیان موقعیتها و توصیف جزئیات در شعرهای او با نوعی آشناییزدایی ملایمتر همراه است. البته، قلمروهایی مانند عشق و مرگ، در نمونههایی چند، کلام این شاعر را قدری مُشتعل میکند. اما شادی و اندوه در سرودههای او، اغلب، با تأنی و تأمل مخصوصی آمیخته شده است. در مجموع، در جهان شاعرانه حسن عالیزاده، که واقعیت در آن با کلامی بسیار آهنگین یا موزون به رؤیا متصل میشود، رخوت و آرامش زیستِ فردی بر آشوب و برافروختگی انسانیِ دوره معاصر غلبه یافته است.
کامیار عابدی: حسن عالیزاده و پیشنهادهایش در دیدن و سرودن
چ) در بخش دوم مقاله مختصر حاضر، به قصد نشان دادن سبک و پیشنهادهای این شاعر در دیدن و سرودن، پنج شعرِ نهچندان بلند از او در دسترس علاقهمندان شعر مدرن گذاشته میشود. ناگفته پیداست که صاحب این قلم، این شعرها را نسبت به دیگر تجربههای عالیزاده تا حدودی تجربههایی کامیابتر تلقی میکند.
کامیار عابدی: حسن عالیزاده و پیشنهادهایش در دیدن و سرودن
آینه خوابگرد
مرگ
چشمان آن زنیست که با باد میرود
و برف شعلههاست
نگاهش
طاق سپید نسیان
گلسنگ یادهاست
ایوانچه هلالی
در بوی شامگاهی
و گربهای
که گیج
مرگ
چشمان این زنیست
که میآید-
آن لحظهای که رفتهست-
با شعلههای برف نگاهش
این
یاد دیگریست
که میپیچد
چون پیچکی
مردّد
با نرده شکسته آن خانهای که نیست
2 اردیبهشت 1369
(روزنامه تبعید، صص 27-26)
کامیار عابدی: حسن عالیزاده و پیشنهادهایش در دیدن و سرودن
روزنامه تبعید (45-35)
شاید وطن همین بود
یک روستای پرت تکافتاده
در چهارچوب پنجرهای خالی
باریکهجوی خشک و سپیدار لُخت
و یک خروس خاک و خُلی
با تاج کج
یک دلوْ و چند مرد دهاتی
یک کاشی شکسته آبی
در سنگچین طوقه چاه سیاه
بالا
و در اتاق
تختی ملافهکشیده
تمیز
و یک پتوی چهارخانه تاخورده
یک میز و خودنویس و شیشه جوهر که خشک بود
و یک چراغ رومیزی
خاموش و در کشو (همان خیزه)
دفترچهای سفید، سفیدِ سفید
تنها
بالای صفحه اول انگار از ازل
با جوهری پریدهرنگ
آبی
خوانا نوشته بود:
«یادداشتهای روزانه»
28 مرداد 1371
(روزنامه تبعید، صص 7-6)
گنجنامه
آخر چرا به خانه من آمدید
وقتیکه خانه نیستم؟
پژمرده میشوند ولی دیر
گلهای سوسنی که نیاوردید
تا نوبت شما برسد پیر میشوید
یک چیزَکی شبیه همین عکس زیرخاکی مُضحک
نه، تازه نیست مرگ
فرقی نمیکند چه روزی، چه ساعتی و کجا
در میزدند، بیوفقه میزدند ولی هیچکس نبود
من توی عکس نیستم از بخت خوش، خدا را شکر
وقتیکه قاب چوبیاش افتاد و خُرد شد
یک هفته بعد رفت در این قاب دودیِ بیروح
بیخانمان شدند فقط موریانهها
فرقی نمیکند که چه سالی، هزاره چندم
در میزدند، بیوقفه میزدند، ولی هیچکس نبود
غیر از شما که سرزده انگار آمدید
گفتم که شاید آمدهاند عکس را- لبخند میزنید
لبخند میزدند و جوان میشدید، لطفاً تکان نخورید
اردیبهشت بود که بیوقت در همین اتاق پذیرایی
من مرگ را معاینه دیدم
یک سنگریزه بود فقط روی پلک، سرد، سبک
پس آنکسی که عکس میگرفت که بود؟
من توی عکس نیستم از بخت خوش، خدا را شکر
آن روز، روزی از جوانی من بود
چون پردههای سوسنی از آفتاب رنگ و گسست
گاهی غروبها همه قوموخویشها
شکل و شمایل جوانی خود را به چشم میکشند
مثل همان جوان جُعلّق که شقّ و رق وسط آن دو دختر بالابلند
آن روز، روزی از جوانی ما بود باشکوه، وَ بیرنج
آخر چرا به خانه من آمدید؟ از پی این مردهریگ، نقشه بیگنج
کامیار عابدی: حسن عالیزاده و پیشنهادهایش در دیدن و سرودن
پژمرده میشوند ولی دیر
گلهای سوسنی که نیاوردید
یک سنگریزه بود فقط روی پلک، سرد، سبک
بردید؟ خُب چهبهتر
1387
(دوچرخه آبی، صص 74-73)
عبهرالعاشقین
زیباتر از هر آنچه که نقش خیال بست
یا دیده بود گاه در آیینهها
یا آبگینهها
شاید نسیم رایحه سوسن سفید
یا رنگ این بهار فسونگر که سنگ را
ابریشم و عبیر و گل و ابر میکند
یا آبی پرنده منقار زرد-
نه، سخت نازک است صورت این وقت
زیبایی رهاشدهاش فیض محض
در خاطرش یکایک آیینهها شکست
شد نرگس و گسست دل از خود بر آبگیر نشست
(دوچرخه آبی، ص 77)
گل زرد
سرخیّ تو نشد آخر
از من
ماند
زردی من
با من
تا چهارشنبهسوری دیگر
خاکسترم کرد
خاکستر از نَفَس دیو
یاد آر از من ای نگار پریرخ
وقتی شکفت باز گل زرد
از گور من به جای گل سرخ
(دوچرخه آبی، ص 164)
فهرست منابع و مآخذ
1. سایه کوچک ایرانخانم (لوح: دفتر در قصه، ش 1، خرداد 1347).
2. مجموعه قصّهها و تأملات (بینا،1356، 65 ص).
3. روزنامه تبعید (شعر، سالی، 1381، 176 ص؛ چ 2، رشدیه، 1397، 165 ص).
اشاره:ارجاع ها در این مقاله به چاپ نخست این دفتر است.
4.هژده شعر(این شماره با تاخیر، ج1،کتاب آوند دانش،1382).
5. بیست و یک شعر از زیبای خفته (این شماره با تأخیر، ج 5، کتاب ایران، 1389).
6. دوچرخه آبی (رشدیه، 1394، 168 ص).
آثار دیگران:
7. صد سال داستاننویسی ایران (ج 2-1، حسن میرعابدینی، چشمه، چ 2، 1380).
8. نگاهی به نشریات گهگاهی: 1357-1332 (کاظم سادات اِشِکوَری، علمی+ تیراژه، 1374)
خرداد 1399
منبع: جهان کتاب
کامیار عابدی: حسن عالیزاده و پیشنهادهایش در دیدن و سرودن
مطالب بیشتر
1. کامیار عابدی: میمنت میرصادقی؛ شاعر و پژوهشگر ادبی
2. کامیار عابدی: چند اشاره در شناخت شعر سپید
3. کامیار عابدی: گفتوگویی گمشده؛ شاملو، اخوان، فروغ و سهراب در صحبت با گردهاری لعلتیکو
4. کامیار عابدی: م.ع.سپانلو و سرودههایش
5. کامیار عابدی: محمد مختاری؛ شاعر و تحلیلگر شعر
6. کامیار عابدی: مهستی بحرینی و رودخانۀ زمان
7. کامیار عابدی: چند نکته در شناخت شعر و نثرِ خسرو گلسرخی
8. کامیار عابدی: شعر ایران در دورۀ پساجنگ
9. کامیار عابدی: لغتنامههای نقیضهآمیز: از عُبید تا ادونیس
10. کامیار عابدی: بررسی سه تألیف زندگینامهای درباره فروغ فرخزاد
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…