هوشنگ ایرانی به روایت محمدرضا شفیعی کدکنی
یکی از استعدادهای برجستۀ شعر منثور، که متأسفانه بخاطر اصطلاح جیغ بنفش، همواره مورد تمسخر و استهزا قرار گرفته، هوشنگ ایرانی است. از هوشنگ ایرانی نخست مجموعۀ «بنفش تند بر خاکستری» و سپس مجموعۀ «خاکستری» در خرداد 1331 ه.ش چاپ شده که تعداد نسخههای آن بسیار محدود بوده است (یکصدوده نسخه) این مجموعه که بدون صفحه شماری چاپ شده حدود 22 صفحه است در قطع وزیری و جمعاً هفت قطعه شعر است. آنچه در کارهای او قابل ملاحظه است درک درستی است که از مفهوم شعر منثور دارد، یعنی کاربرد زبان در جهتی غیر از نُرم مبتذل و عادی آن. هوشنگ ایرانی یکی از نخستین استعدادهایی است که در آن سالها با شعر مدرن غرب تماس مستقیم داشته است و در جهتی حرکت میکرده است که جریانهای مدرن شعر غرب در آن سالها، حرکت داشتهاند. فضای شعرهای منثور او، نه آن شعارهای تند سیاسی و مقالههای متشاعرانۀ سالهای بحرانی بعد از شهریور است و نه آخ و اوفهای قطعه ادبینویسان آن سالها که از روزگار قبل از کودتا در ایران، شروع شده بود و هر روزنامهای، نمونههای فراوانی از آنها چاپ میکرد. جوّ شاعرانۀ کارهای او، جو شاعرانۀ آثار شعرای غرب است و از وقاری فلسفی و زمینهای جدّی در تلقی از ماهیت شعر و شعر منثور خبر میدهد:
در تنهائی بیپایانش
رؤیای نیستیها را زدود
سکون هستی را دریافت
از تهی لبریز گردید
(از قطعۀ وی اهورامزدات)
شاید مهمترین خصیصۀ شعر منثور هوشنگ ایرانی در حوزۀ زبان که جوهر اینگونه شعر است، استفادۀ او از حسامیزی باشد. حسامیزی در شعر مدرن، بخصوص پس از بیانیۀ سوررئالیستها، رواج بسیار یافته و چنانکه پیش از این در کتاب «زبان شعر در نثر صوفیه» ما این نکته را به تفصیل نشان دادهایم، حسامیزی مسألۀ تازهای نیست، آنچه در شعر مدرن اروپا و ایران بیشتر جلب توجه میکند افراط در مسألۀ حسامیزی است. منظور از حسامیزی ترکیب تصاویری است که دو حس در کنار یکدیگر و به یکدیگر گره میخورند مصل صدا و رنگ چنانکه در «سخن شیرین» و «صدای روشن» میبینیم و زبان آنها را در حد نوعی کلیشه پذیرفته است امّا «جیغ بنفش» را که از همین نوع حسامیزی است نمیپذیرد یا همۀ ذوقها نمیپسندند. بهرحال در سراسر این مجموعه چشمگیرترین کوششی که هوشنگ ایرانی برای انحراف از نُرم مبتذل کرده است، استفاده از حسامیزی است چنانکه نوع افراطی این کوشش او در همان تعبیر بسیار معروفش «جیغ بنفش»، دیده میشود. از نمونههای ملایمتر حسامیزی در زبان هوشنگ ایرانی به این نمونهها توجه کنید:
خون کولی پیر، سنگین و بم بگردش آمد
مستی طنینش دشتهای بیانتها را فراگرفت
(از شعر «نوبانااو»)
سرهای مهتابی رنگ، راه دشوار را بهم پیچاند
(از شعر «وی اهورمزدات»)
وزش گرمای لذتبخش و نابودکنندهات مرا در خود غرقه ساخته است
(از شعر De profundis)
اینگونه حسامیزی در دورههای بعد در شعر فارسی (خواه نوع منثور و خواه شکل آزاد و نیمایی) رواج یافت و در کارهای موفق و نسبتاً مشهور سپهری، اساس سبک و خلاقیّت شعری قرار گرفت و در مجموعۀ «ما هیچ ما نگاه»ِ وی کارش به افراط و تفریط و بنبست کشیده شد. ولی در آن سالها، اینگونه افراط در حسامیزی نتیجه مستقیم برداشت هوشنگ ایرانی از شعر اروپایی است و به تأثیر بیانیههای شعر فرنگ، به ویژه سوررئالیستها.
جوّ شاعرانۀ کارهای او، از نوعی تصوف نو و عرفانی غربی سخن میگوید که بعدها در کارهای سپهری هم دیده میشود. زبان شعرهای منثور او از بهترین نمونههای زبان شعر در آن سالهاست. در شعرهای آن روز شاملو هم بشواری میتوان زبانی یافت که پالودهتر و آراستهتر از کارهای آن سالهای هوشنگ ایرانی باشد حتی میتوان گفت: ایرانی، در آن سالها، به حقیقت شعر منثور، از شاملو بسی آشناتر بوده است.
منبع
موسیقی شعر
محمدرضا شفیعی کدکنی
نشر آگه
صص 261-258
هوشنگ ایرانی به روایت محمدرضا شفیعی کدکنی
مطالب بیشتر
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…