شعر جهان
شکواییهای به خدا سرودۀ شیرکو بیکس با صدای او
له دوای خنکانی حهلهبچه | حلبچه که نفسش برید |
سکالایێکی دریژم …. | شکواییهای بلند… |
نووسی بۆ خوا | به خدا نوشتم |
بهر له خهلکی بۆ درهختێکم خوێندهوه | قبل از هر کس، برای درختی خواندمش |
درهخت گریا | درخت گریست |
له پهنایا باڵندهیهکی پوستهچی وتی باشه | زیر سایهی درخت، کبوتر نامهرسانی گفت: |
کێ بۆت دهبا؟ | چه کسی برایت میبرد؟ |
گهر به تهمای منی بیبهم | اگر میخواهی من ببرم، |
من ناگهمه عهرشی خودا. | من نمیتوانم به عرش الهی برسم. |
بو به شهو درەنگ | هوا تاریک شد |
فریشتهی ڕەش پۆشی شێعرم | فرشتهی سیاهپوش شعرم |
وتی: تو هیچ خهمت نهبێ | گفت: غم به دلت راه نده |
من بۆت ئهبهم، ههتا سهری | من میبرمش، تا آن بالاها |
تا کهشکهلان | تا ملکوت |
بهڵام بهڵێنت نادهمێ | اما هیچ قولی نمیدهم |
خۆی نامهکهم لێ وهرگرێ | خدا خودش نامهات را از دستم بگیرد |
خۆ دهزانی خۆدای گهوره کهی ئهیبێنێ | خودت که میدانی خدای بزرگ را کسی نمیبیند! |
وتم سپاس، تۆ ههلفڕه | گفتم سپاسگزارم. تو پرواز کن |
فریشته ئیلهام ههلفڕی و | فرشتهی الهام پرواز کرد و |
له گهڵ خۆیا سکالای برد | شکواییه را با خود برد |
ڕوژێ دوایی که هاتهوه | روز بعدش که بازآمد |
سکرتێری پلهی چواری نووسینگهی خوا | منشی ردهی چهارم دفتر خدا |
عۆبەید ناوێ و ههر لهسهر ههمان سکالا، له دامێنه | عبید نامی! زیر همان شکایت نامه، در ادامه |
به عهرهبی بۆی نووسیبوم | به عربی برایم نوشته بود: |
گهوجه ! | احمق! |
بیکه به عهرهبی، کهس لێره کۆردی نازانێ و | به عربی بنویس، اینجا کسی کوردی نمیداند و |
نایبهین بۆ خوا… | نمیبریمش برای خدا… |
شکواییهای به خدا سرودۀ شیرکو بیکس
شعر شکواییهای به خدا (سکالا) با صدای شیرکو بیکس↓
مطالب بیشتر
-
نویسندگان/ مترجمانِ ایران1 روز پیش
تجارب دکتر «نسرین شکیبیممتاز» از تدریس ادبیات فارسی در کشور ژاپن
-
نویسندگان/ مترجمانِ ایران1 ماه پیش
خاطراتی از دکتر عبدالحسین زرینکوب
-
کودک و نوجوان3 هفته پیش
پرهام طاهرخانی و «ناطور دشت» نوشتۀ سلینجر
-
اختصاصی کافه کاتارسیس1 هفته پیش
«پاییز فلوبر» نوشتۀ آلکساندر پوستل: مراسم تدفین و احیای نبوغ
-
تحلیل شعر1 ماه پیش
پروین، شاعر عشقگریز
-
گفتوگو4 هفته پیش
مناظرۀ دیدنی «اسلاوی ژیژک» و «جردن پترسون»
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
فلسفهای مهربانتر از موفقیت!
-
تحلیل داستان و نمایشنامه1 ماه پیش
نگاهی به کتاب «قرن من» نوشتۀ گونتر گراس