انتشار چاپ چهارم بام بلند همچراغی؛ گفتگو با آیدا سرکیسیان
برای اولینبار همدیگر را از نزدیک دیدیم، جلو دانشکده. چند ساعتی راه رفتیم و حرف زد. پُر از شور زندگی بود.
دفعۀ بعد که همدیگر را دیدیم کتابی به من داد که روی جلدش نوشته بود «باغ آینه، الف بامداد.» من نمیدانستم او شاعر است و الف بامداد خود اوست. خودش هم توضیحی نداد. گفت تو که شعر میخوانی، این را هم بخوان. میخواهم نظرت را بدانم! در مواردی که دربارۀ شعر یا موسیقی صحبت میکرد خیلی جدی بود؛ این بود که در ملاقات بعد خیلی جدی پرسید: شعرها چطور بود؟
گفتم: خیلی دوست داشتم. الف بامداد کیه؟
گفت: شاعر است.
منبع nashrenow
مطالب بیشتر
جورجو آگامبن: بالاترین مرتبۀ امید و خوشبینی، شجاعتِ ناامیدی است. جورجو آگامبن با هرگونه فروکاستِ…
دربارۀ شعر ژاپن و عقل ناب... با اردشیر رستمی دربارۀ شعر ژاپن مطالب بیشتر با…
گوستاو فلوبر از نگاه ماریو بارگاس یوسا ترجمۀ منوچهر یزدانی: قرن گذشته بود. روزی که…
یاسمن انصاری، منتقد و مترجم در نگاهی به «سهگانه قاهره» به عنوان مهمترین اثر…