لیلی گلستان: من از نژاد سگهای دریایی بودم
باید اعتراف کنم که آن شش سال زندگی با عشق را با هیچ یک از این زندگیهایی که با بیتفاوتی و بیعشقی زیر یک سقف میگذرد و سالها و سالها هم ادامه دارد، عوض نمیکنم.
اوندین: اوه هانس، فقط یک چیز میخواهم بدانم، آیا موجودات دنیا همدیگر را ترک میکنند؟
شوالیه: چه میخواهی بگویی؟
اوندین: مثلاً یک شاه و یک ملکه که عاشق همدیگرند، از هم جدا میشوند؟
شوالیه: من اصلاً مقصودت را نمیفهمم!
اوندین: توی دریا، وقتی سگهای دریایی جفتشان را پیدا میکنند، دیگر از هم جدا نمیشوند. و وقتی برای شنا میروند، فاصلهشان از هم بهقدر یک انگشت است و وقتی از پشت سرشان نگاه کنی انگار یک سر دارند…
شوالیه: مشکل است، چون شاه و ملکه هر کدام یک خانه، کالسکه و باغ خودشان را دارند…
اوندین: چقدر این کلمۀ «هر کدام» دهشتناک است. چرا؟
شوالیه: چون آنها هر کدام برای خودشان مشغولیات و تفریحاتی دارند…
اوندین: آخر، سگهای دریایی هم همین مشغولیات وحشتناکِ جدا از هم را میتوانند داشته باشند! باید دنبال خوراک بروند، باید شکار کنند… آنها میلیاردها دلیل دارند که یکیشان به راست و یکیشان به چپ بروند، اما تمام عمرشان موازی و تنگ هم زندگی میکنند.
شوالیه: این حرف میرساند که انسانها و سگهای دریایی از دو نوع موجود متفاوتاند*
من از نژاد سگهای دریایی بودم. (خنده) و او از نژاد انسان بود و در زندگیاش کلمۀ «هر کدام» دهشتناک نبود. که برای من بود.
*از کتاب اوندین ژان ژیرودو ترجمۀ لیلی گلستان
منبع
تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران
لیلی گلستان
نشر ثالث
چاپ هفتم
صص 47-48
لیلی گلستان: من از نژاد سگهای دریایی بودم
مطالب بیشتر
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاد آیدا گلنسایی: کمونیسم…
«رازهای سطح» مستندی جذاب دربارۀ مریم میرزاخانی مریم میرزاخانی ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۵۶ متولد شد.…
پنج دلیل که ادبیات ایران در جهان جدی گرفته نمیشود آیدا گلنسایی: بسیاری از آثار…