آخرین سخنرانی و شعرخوانی سیمین بهبهانی
(به بهانۀ سالمرگ سیمین بهبهانی)
شعر سیمین بهبهانی که تقدیم به هوشنگ ابتهاج (سایه) شده است
دیگر نه جوانم که جوانی کنم، ای دوست،
یا قصّه از آن «افتد و دانی» کنم ای دوست
هنگام سبک خیزیِ آهوی جوان است،
پیرانه سر آن به که گرانی کنم، ای دوست
غم بُرد چنان تاب و توانم که عجب نیست
نتوانم اگر آنچه توانی کنم، ای دوست
در مرگ عزیزان جوان فرصت آن کو
تا کار به جز مرثیهخوانی کنم، ای دوست؟
دل مُرد و در او شعلهی رقصان غزل مرد،
حیف است تغزل که زبانی کنم، ای دوست
در باغ نه آن گلبن سرسبز بهارم
تا بار دگر عطرفشانی کنم، ای دوست
با برف زمستانیِ سنگین چه توان کرد
گر حوصلهی باد خزانی کنم، ای دوست؟
در سینه هوس بود و کنون غیرنفس نیست،
جز این به نمردن چه نشانی کنم، ای دوست؟
آن است که خود را چو غباری بزدایم
میباید اگر خانه تکانی کنم، ای دوست
مطالب بیشتر
ویلیام فاکنر: هنرمند هيچ اخلاقی نمیشناسد مصاحبهکنندهای از فاکنر میپرسد: نويسنده چگونه رُماننويس جدی میشود؟…
بریدهای از کتاب آسایش نوشتۀ مت هیگ به دلیل انعطافپذیری عصبی، مغز ما براساس چیزهایی…
چرا «گلابی» مهم است؟ گلابی از زمان ماقبل تاریخ با ما بوده است، حتی برشهای…