بریدههایی از کتابهای آلن دوباتن
یکی از ویژگیهای دوست این است که آنقدر مهربان است که در مقایسه با اکثر مردم، بخشهای بیشتری از وجود ما را بهنجار میداند.
هنگام گفتگو با مخاطبی عادی، بسیاری از نظرهای خود را به دلیل بسیار زننده بودن، جنسی بودن، مأیوسانه بودن، احمقانه بودن، هوشمندانه بودن یا احساساتی بودن بیان نمیکنیم، ولی این نظرها را با دوستان خود در میان میگذاریم.
دوستی، توطئهای کوچک است علیه آنچه دیگران معقول میپندارند.
میتوان معترف بود که ما آن قدری که جامعه گمان میکند محترم و موقر و متعادل و متعارف نیستیم.
ممکن است بچگانه رفتار کنیم یا خیالباف، تخس، آرزومند، منفیباف، آسیبپذیر و چند بُعدی باشیم،
اما همه اینها را معشوقمان از ما میپذیرد و درک میکند.
و در لحظاتی که متوجه میشویم معشوق درکمان میکند، خیلی بیشتر از حدی که دیگران تاکنون درک کردهاند،
و شاید حتی بهتر از وقتی که خودمان ابعاد آشفته، خجالتآور و ننگین خود را درک میکنیم، عشق به اوج خود میرسد.
من هیچوقت نمیتونم همهی کارهایی رو که ازم میخوای انجام بدم یا دقیقاً همونطوری که تو میخوای باشم، تو هم نمیتونی،
ولی ترجیح میدم اینطور فکر کنم که ما میتونیم از اون دسته آدمایی باشیم که جرئت میکنن خودِ واقعیشون رو به هم معرفی کنن.
در غیر این صورت چیزی که بینمون میمونه سکوت هست و دروغ، که دشمنان اصلی عشق هستند.
زندگی کردن در دنیایی که انسانهای بسیاری با بچهها خوش رفتاری میکنند، فوقالعاده است.
حتی بهتر میشد اگر در جهانی زندگی میکردیم که نسبت به خصلتهای بچگانهی یکدیگر کمیخوش رفتارتر بودیم.
بلوغ یعنی اقرار به اینکه عشق رمانتیک ممکن است تنها در بردارندهی یک جنبهی محدود و شاید کمی کوتهفکرانه از زندگی عاطفی باشد،
جنبهای که بیشتر بر جستوجو برای یافتن عشق متمرکز است تا ابراز آن؛ یعنی مورد عشقورزی قرار گرفتن به جای عشق ورزیدن.
بریدههایی از کتابهای آلن دوباتن
رمان «به سوی آزادی» کازانتزاکیس و چند درس برای زندگی آیدا گلنسایی: تسئوس، پادشاه آتن، به…
ذن در جان شاعر نوشتۀ احمد شاملو ذِن شاعر چگونه ذِنی است؟ ذنِ جانِ هایکوُسرا…
کافهکاتارسیس «هشتساله» شد هشتسال پیش بود که کافهکاتارسیس در فضای مجازی چشم به جهان گشود.…