تحلیل فیلم

تأملی در فیلم «پلتفرم» به کارگردانیِ «گالدر گازتلو اوروتیا»

تأملی در فیلم «پلتفرم» به کارگردانیِ «گالدر گازتلو اوروتیا»

ساختمانی مخوف و عمودی که در نهایت متوجه می‌شویم ۳۳۳ طبقه دارد و از آنجا که هر طبقه محل اقامت دو نفر در نظر گرفته شده پس ۶۶۶ نفر طبیعتا باید در این برج منحوس مبحوس باشند که خود استعاره ای از انسان به شیطان است هرچند که طبقات پایین از گرسنگی مطلق عملا مرده‌اند.

این فیلم هرچند در ژانر وحشت قرار گرفته اما از نکات قابل توجه ایجاد ترس در ضمیر ناخودآگاه بر ترس آنی غالب است و ممکن است در لحظه ترس خاصی آدرنالین هیجانی ما را ترشح نکند اما بنا به ماهیت و فضای فیلم ترسی که ایجاد می‌کند از آن دسته‌ای است که مخاطب را به فکر و تأمل نسبت به ماهیت خود و جامعه پیرامون و حتی ماهیت کلی انسانی وا می‌دارد. هرچند در فضای فیلم حس تقسیم نابرابر و  بی‌عدالتی محسوس است اما بی‌اغراق و به صورت استعاری نمایش داده می شود که بی عدالتی موجود در دنیا و طبقات مختلف اجتماعی و جغرافیایی توسط انسان‌ها شکل گرفته است؛ انسان‌های بالاتر همیشه به انسان‌های پایین تر از خود زور می گویند و با استعاره از جاذبه زمین افراد بالاتر مدفوع و ادار خود را روی سر افراد پایین‌تر می‌ریزند در حالی‌که نمی توانند بالا دستی‌های خود را با مدفوع، ادرار یا پرت کردن شیء حقیر کنند.

گورنگ به عنوان حق انتخاب برای خود کتاب به سلول می‌آورد که نشان دهنده قشر روشنفکر جامعه انسانی است در حالی که تریماگاسی اولین هم سلولی او یک چاقو به همراه دارد و در لحظه گرسنگی در آستانه تکه تکه کردن و تغذیه از گورنگ هم پیش می‌رود تا بیانگر آن باشد که قشری از انسان‌ها در بدترین شرایط تنها به برندگی چاقو و سیر کردن شکم خود اکتفا می‌کنند اما در پایان مشخص می‌شود که میل برای حل مشکل ریشه‌ای در کورنگ بیشتر است و تریماگاسی با توجه به آنکه تنها بخاطر فریب خوردگی یک تبلیغ اغوا کننده چاقو در تلویزیون، به این مکان آمده یک انسان ظاهر بین و لحظه بین است که به محض پر شدن حفره با میز غذاهای دستخورده با اشتیاق از آنها تغذیه می کند. هرچند گورنگ هم در ادامه از گوشت انسان در شرایط بدتر تغذیه می‌کند تا اهمیت میل به حیات در انسان نسبت به هر اعتقاد درونی را عنوان کند.

ناعدالتی که در چند سطر پیش بیان نمودم توسط انسانها شکل گرفته، در افراط گرایی و زیاده خواهی های انسانی در هجوم به غذاهاست که این طمع، انسان های سایر جوامع و اقشار پایین دست را از خوردن حق خود محروم می کند. طبقه پایین نیز به هیچ عنوان حاضر به حرف شنوی از زنی که می گوید هر کس به اندازه خود بخورد و در دو ظرف دیگر برای طبقات پایین غذا بگذارد نیست؛ این خود یک تبعیض تحمیلی از منع تنوع طلبی و دموکراسی در جوامع است هرچند که خود در ظاهر امری قانونمند و پسندیده به نظر می رسد حال آنکه این میز پر زرق و برق آنچنان متنوع است که حتی اگر بخواهی از مرکز آن انتخابی داشته باشی ناگزیری روی بسیاری از غذا ها لگد کنی تا حقوق بسیاری را له کنی. در مسیر زندگی و در مسیر رسیدن به یک هدف، انسان حقوقی را بی دلیل ضایع می کند بدون آنکه توجهی به پایین یا پشت سر خود داشته باشد.

پلتفرم استعاره‌ای هندسی و منظم از ذات و فطرت انسان است بدون تاریخ انقضا و بدون تعلق به جغرافیای خاص. کودک آسیایی که توسط گورنگ پیدا می شود نمادی است از آینده بشر که شاید او طبیبِ فطرت بیمار انسان باشد و این جهان کثیف را از شر تبعیض نژادی و نظام یک سویه و بی رحم سرمایه‌داری برهاند. حتی افراط در زیاده خواهی  توسط یک سیاهپوست مذهبی نشان داده می شود؛ زمانی که در طبقه ششم _که طبقه ای ایده آل محسوب می شود_

با توسل به خدا و دین و کمک خواستن از انسان در طمع رسیدن به طبقه‌ای  بالاتر است، تنها مدفوع افراد طبقه بالا نصیبش می شود. هرچند در صحنه غذا در این طبقه میل به لذت مادی ندارد اما گورنگ او را شریک مناسبی برای کشف انتهای حفره می داند و سعی می کنند به پایین حرکت کنند چون راه نفوذ به بالا در میان اشراف یا بالا دستی‌ها سخت است این در حالی است که به نوعی بیانگر آن است که دین در کنار روشنفکری و با نفوذ به اقشار پایین‌تر و ضعیف‌تر حقیقت و معما را روشن می کند و پیدا کردن آن بچه که نمادی از آینده بشر است در دل این تکمیل شدن شکل می گیرد.

زمانی که کودک به بالا حرکت می کند چشمانش  بسته است که بیانگر آن است که بشر آینده از گذشته همچنان درس نمی گیرد و مجدد تکرار خواهد کرد و در تعبیر دیگر باید چشمان خود را به روی گذشته ببندد و قلبش را برای شروع یک ایدئولوژی جدید پاک کند که همان ایدئولوژی انسانی است که در عالی ترین طبقه قرار می گیرد. این فیلم جهان بینی خاصی را از بشر نشان می دهد و داستان پیوسته ای ندارد لذا بدین لحاظ شاید نکته قابل توجهی باشد که سینما دوستان باید پیش  از دیدن این نکته را در نظر بگیرند. پلتفرم را می  توان اقتباسی از فیلم کوتاه اتاق هشت به کارگردانی جیمز گریفیتز در نظر گرفت.

نویسنده: رامتین سراج پور

منبع: salamcinama

تأملی در فیلم «پلتفرم» به کارگردانیِ «گالدر گازتلو اوروتیا»

فیلم «پلتفرم» محصول سال 2019 اولین اثر گالدر گازتلو اوروتیا، فیلمساز اسپانیایی است که برای اولین بار در فستیوال فیلم تورنتو مخاطبان بسیاری را به خود جذب کرد و خیلی زود توانست نت‌فلیکس را برای خرید حق پخش جهانی‌اش متقاعد کند. نت‌فلیکس به‌تازگی این فیلم را در بازار عرضه کرده و حالا گازتلو اوروتیا فیلم‌سازی است که با اولین فیلمش توانسته طرفداران زیادی در دنیا پیدا کند؛ کارگردانی که همه منتظر آثار بعدی‌اش هستند.

در فیلم پلتفرم ما با قواعد مکتب سمبولیسم روبه رو هستیم. ما در این فیلم با جهانی سمبلیک مواجه می‌شویم.

طبقات سکو را می‌توان اختلافات طبقاتی موجود در جامعه دید. افرادی که در طبقات مختلف هستند برای هم ارزشی قائل نیستند. کسی که در طبقات بالایی هست با اینکه می‌داند ممکن است ماه دیگر در طبقات پایین باشد ولی به دیگران رحم نمی‌کند. دنیا بی عدالت است ولی این بی عدالتی را خود انسان باعث شده.

در قسمتی از فیلم، گورنگ را در حال خوردن کاغذهای کتاب نشان می‌دهد، شاید بتوان این مساله را نماد فاصله گرفتن از تفکرات قبلی‌اش قلمداد کرد. اینکه حتی حاضر شد تنها چیزی که برایش ارزشمند بوده است را فدای زنده ماندنش کند. کتابی که خود را با شخصیت اصلی آن همراه کرده بود. و از آن الگو می‌گرفت.

رویکرد دیگر سمبلیک فیلم، نقد بر سیاست است، وجود کودک در زندان نشان دهنده‌ی عدم رعایت قوانین توسط وضع کنندگان همان قانون هست.

اتاق (عدد) 33 که گورنگ با زنی که او را به زندان فرستاده بود بیدار شد، نماد همراهی و راهنمایی یک یا دو استاد به سمت رشد و پیشرفت است. که زن با حرف‌ها و تلاشش این کار را انجام می‌دهد و همین طور همراهی روح هم سلولی اولش.

عدد 6 که گورنگ در آخرین بیداریش در آن طبقه بیدار می‌شود نماد مسئولیت، و همدلی می‌باشد. و همچنین نماد به کمال رسیدن، پیشرفت و در ادیان آسمانی به معنای 6 روز خلقت و اتمام تکامل است.

پایین‌ترین طبقه عدد 333 را نشان می‌دهد. عدد 3 نشانه خلاقیت و رشد و شکوفایی است. عدد 333 به معنی موافقت کائنات و جواب مثبت از طرف دنیا به شخص هست، که در انتهای فیلم گورنگ جواب تلاش‌هایش را توسط کودک که متعلق به نسل آینده هست می‌گیرد. و از درون نیز دچار رشد می‌شود. کودک در انتهای فیلم نماد امید به آینده و انتقال زندگی به نسل آینده است.

کودک در حال برگشت به سکوی صفر چشمانش را بسته است به این معنی که برای رشد و شکوفایی باید نسل آینده چشمانشان را روی گذشته ببندند و به سمت آینده پیش روند.

مکتب دیگری که این فیلم از قواعد آن بهره می‌برد، مکتب ناتورالیسم است. به طوری که احساس و عاطفه کنار گذاشته شده و ما با قوانین واقعی و جبر زندگی روبه رو هستیم. در ناتورالیسم ما با تقلید موبه مو و دقیق از طبیعت مواجه می‌شویم که در فیلم پلتفرم هم با همین مساله روبه رو شدیم. یعنی قانون تنازع بقا، یا باید بکشی یا کشته می‌شوی. که در اینجا برای زنده ماندن یا هم سلولی خودشون رو می‌خوردند یا توسط وی خورده می‌شدند. در حالی که گورنگ (نقش اصلی فیلم) در ابتدا سعی به توجه به اخلاقیات و دوری از این روند داشت ولی شرایط به گونه‌ای پیش رفت که جبر و قوانین طبیعت، او را به خوردن هم سلولی‌اش وادار کرد. حتی زنی که با او دوست شده بود. در فیلم با رویکرد ناتورالیسمی، به جزییات و سیاهی‌های موجود در زندگی توجه می‌شود.

بررسی اسطوره:

مورد دیگری که در این فیلم دیده می‌شد توجه به اسطوره دن کیشوت است. نقش اصلی فیلم کتابی با خود آورده بود که قصد داشت آن را در زندان بخواند. و به نوعی از دن کیشوت الگو برداری کرده. دن کیشوت اهل کتاب بود و تنها داراییش کتاب‌هایش بود و گورنگ، نقش اصلی فیلم هم با خود کتاب آورده بود که در زندان تنها داراییش بود. کاری که به نظر بقیه عجیب می‌نمود و تا آن لحظه اتفاق نیوفتاده بود.

در فیلم شاید بتوان گفت ترک سیگار به معنی ترک زندگی قبلی بوده است. او سفری را آغاز کرده و خانه و زندگی واقعی خود را رها کرد و داوطلبانه به زندان رفت. دن کیشوت نیز زندگی واقعی خود را رها کرد و به دنبال تخیلات و زندگی آرمانی خود رفت.

دن کیشوت و گورنگ هردو ماجراجو بودند.

دن کیشوت به دنبال گرفتن لقب از یک اشراف زاده می‌رود و گورنگ هم به دنبال گرفتن مدرک از زندان است.

دن کیشوت برای آغاز سفرش به دو چیز نیاز دارد یک زن وفادار و یک خدمتکار. گورنگ هم برای آغاز تلاش برای ایجاد تغییر در زندان به یک زن وفادار نیاز دارد که خود را می‌کشد تا گورنگ از گوشت بدن او برای زنده ماندن تغذیه کند و مرد سیاه پوست که به او کمک می‌کند تا تغییر را ایجاد کند.

در انتهای داستان هم گورنگ همچون دن کیشوت می‌میرد. البته نوع مرگ آن‌ها تا حدودی متفاوت است. ولی هردو در جهت رسیدن به آرمان‌های خود کشته می‌شوند. و دلیل مرگ هردو نا امیدی نسبت به کاری هست که می‌خواستند انجام دهند. که البته در فیلم پلتفرم کودکی که نماد امید به آینده تلقی می‌شود به طرف طبقه‌ی صفر سکو می‌رود.

نویسنده: پریسا ابراهیم‌زاده

منبع chouk.ir

تأملی در فیلم «پلتفرم» به کارگردانیِ «گالدر گازتلو اوروتیا»

مطالب بیشتر

  1. نقد فیلم فروشنده فرهادی؛ مسعود فراستی
  2. نگاهی به فیلم جوکر 2019
  3. نظر راجر ایبرت دربارۀ دو فیلم جنجالی بهمن قبادی
  4. نگاهی به فیلم تلقین اثر کریستوفر نولان
  5. نگاهی به فیلم دندان‌نیش ساختۀ لانتیموس
مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

1 روز ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

4 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

5 روز ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

1 هفته ago

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگ‌ها برای حضور فیزیکی بدن‌ها…

1 هفته ago

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آب‌هایِ اعماق

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آب‌هایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…

2 هفته ago