دو سروده از شهرام شیدایی

دو سروده از شهرام شیدایی

دانلود آهنگ

زمین قدیمی

انتظار را بر این صندلی دوخته‌اند

این کُت و این گیتار «گذشته» است

هرچیزی که به دنیا می‌آید

گذشته آن را می‌گیرد

زمان

خطرناک‌ترین شوخی‌ای‌ست

که در نگاه و فکر و حسِ ما

جاگرفته است

هرچیزی که به دنیا می‌آید

به زمانِ گذشته برمی‌گردد

 

این‌جا هنوز فردا

چون شایعه‌ای شهر را بازی می‌دهد

این‌جا هنوز فکر کردن

رایج‌ترین بیماری‌ست

ما هنوز هم همان انسان‌های قدیمی هستیم

این‌جا هنوز

دنیای دیگری داخل نشده است

دلم می‌خواهد آسمان چیزی پاره‌شدنی می‌بود

دلم می‌خواهد زمین

مردی بود که به زیر مشت‌هایم می‌گرفتمش

 

همۀ حرف‌ها، همۀ حس‌ها

همه‌چیزِ این‌جا قدیمی شده

می‌دانی؟

چیزی برای زنده‌گی

پیدا نمی‌کنم

 

باید دوباره ترس‌هامان را آب و دانه دهیم

قایق‌هامان را بیرون بیاوریم

باید دوباره بر این خشکی

پارو بزنیم

 

توهّم

توهم ما را سرِپا و زنده نگه می‌دارد

دو سروده از شهرام شیدایی

همه چیز را کم می‌آورم

همۀ دارایی من اندوه من است

و هر روز بدهکارتر می‌شوم

از درخت چیزی کم می‌آورم

از آفتاب چیزی

و نمی‌دانم کجا باید پنهان شوم

کتاب‌ها، موسیقی، پنهانم نمی‌کنند

لباس‌هایم، صندلی‌ای که در آن گوشه است

لامپِ روشن

هیچ‌کدام حرفی نمی‌زنند

و از این‌که همیشه می‌توان این‌گونه ادامه داد

همه‌چیز را یک‌طرفه مخاطبِ خود کرد

دیکتاتور ماند

حتا در اندوه

نگرانِ جابه‌جایی و پناه آوردنِ آن طرف دیگر می‌شوم من

چه‌گونه ممکن است که کاربردِ یک سیب

فقط خوردن آن باشد؟

ما دیکتاتور می‌زییم

و کسانی بر دیکتاتوریِ ما دخیل می‌بندند

و یا مَردِمان می‌شمارند

از حرکت کردن به دُور خورشید

و مدام بودن این چرخه

به تمامِ‌معنا می‌ترسم

من به کاربردِ خندیدن‌ها، گریستن‌ها

به کاربردِ کتاب

به کاربردِ نگاه کردن مشکوک شده‌ام

هیچ‌چیز به جای اولش برنمی‌گردد

این‌جا جایی برای گشتن پیدا نمی‌کنی

اگر شام نخورده بیایید

در، همیشه، بسته می‌مانَد.

و رفته رفته، به کاربردنِ کلمه‌ها را نیز

خطرناک حس می‌کنم

باید از همه این را پرسید

آیا زمین گرسنه است؟

یا اصلاً نمی‌داند که وجود دارد؟

ما روی آن حرف زده‌ایم

خواب دیده‌ایم

آتش روشن کرده‌ایم

آیا ممکن است که یک طرفِ گذشته‌های زمین و زمینی‌ها را

دزدیده باشند؟

من رفته‌رفته همه چیز را کم می‌آورم

خورشید را از خودش

زمین را از خودش

و درمی‌یابم که اندوهم دارایی من نیست

بدهی اجباری من است

و نوشتن جعل کردنِ پرداختِ این بدهی‌ست

منبع

آتشی برای آتشی دیگر

شهرام شیدایی

نشر کلاغ سفید

 

مطالب بیشتر

  1. دو سروده از دفتر خندیدن در خانه‌ای که می‌سوخت
  2. شهرام شیدایی و اصالت یأس
  3. عکس‌نوشته‌هایی از اشعار شهرام شیدایی
  4. تعمقی در اشعار شهرام شیدایی
  5. سی سال سکوت در برابر اشعار شهرام شیدایی چرا؟

 

 

مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

24 ساعت ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

4 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

5 روز ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

1 هفته ago

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگ‌ها برای حضور فیزیکی بدن‌ها…

1 هفته ago

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آب‌هایِ اعماق

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آب‌هایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…

2 هفته ago