رمز گشاییِ تمثیل رکوۀ یازدَه تُو نوشتۀ دکتر تقی پورنامداریان
داستان رمزی آواز پر جبرئیل، وقتی قهرمان داستان در صحرا با ده پیر نورانی دیدار میکند و با پیری که در کنار صف نشسته است سخن میگوید، رکوهای یازده تو میبیند که آنگونه که وصفش میکند پیداست که به طبقات افلاک اشاره دارد و نیز دو کرۀ اثیر و زمهریر که جمعاً یازده طبقه یا کره میشود و در میان یا مرکز این طبقات کرۀ زمین قرار گرفته است که مجموع آب و خاک است:
رکوهای یازده تو دیدم در صحن افکنده و قدری آب در میان آن، و در میان آب ریگچهای مختصر متمکن شده و بر جوانب آن ریگچه جانوری چند میگردیدند و بر هر طبقهای از این رکوۀ یازدهتو از طبقات نُهگانۀ بالایین اَنگُلۀ روشن برنشانده، الا بر طبقۀ دوم که انگلههای نورانی بسیار بود بر نمط و نهاد ترکهای مغربی که صوفیان بر سر مینهند. و طبقۀ نخستین هیچ انگله نداشت و با اینهمه این رکوه از گویی گردتر بود و دری نداشت و در سطوح آن هیچ فرجه و رخنه نبود. و این اطباق یازدهگانه رنگ نداشت و از غایت لطافت آنچه در مقعر ایشان بوده محتجب نمیشد، و نهتوی بالا را هیچ سوراخی نمیشایست کردن ولیکن دو طبقۀ زیرین به سهولت میشایست دریدن.
چنان که دیده میشود، این واقعه یا دیدار باطنی، سهروردی نه تنها عقول عشره را در صورت ده پیر نورانی، بلکه ترکیب و ساختمان عالم را نیز به صورت این رکوۀ یازدهتو میبیند. طبقۀ نخستین از این رکوه که هیچ انگلهای ندارد در قوس نزولی اولین فلک است که ستارهای بر آن نیست و به آن فلک اعظم، فلک اطلس و فلکالافلاک میگویند. طبقۀ دوم از این رکوه که انگلههای نورانی بسیار دارد، فلک بعد از آن است که فلک ستارگان ثابت یا فلک بروج نامیده میشود و از بالا به سمت پایین، فلک دوم، و از پایین به بالا، فلک هشتم است. هفت فلک دیگر فلکهای ستارگان سیار هستند که بر هریک از آنها یک انگله قرار دارد که این انگلهها به ترتیب از بالا به سمت پایین: زحل، مشتری، مریخ، شمس، زهره، عطارد و قمر هستند. این نه فلک، چنان که گفتیم، از عنصر اثیر ساخته شده و در کمال لطافت است. به همین جهت نور از آنها عبور میکند. دو طبقۀ زیر آنها فلک اثیر و فلک زمهریر است. همانطور که اشاره کردیم، هریک از این افلاک نه گانه نتیجۀ تعقل یکی از عقول است و از عقل دهم یا عقل فعال دیگر فلکی که از عنصر اثیر باشد به وجود نمیآید بلکه عناصر اربعه آتش، هوا، آب و خاک به وجود میآید. دو فلک زیر فلک قمر که کرۀ آتش و هوا هستند، یا همان اثیر و زمهریر، متعلق به عقل دهم است و آب و ریگچۀ مختصر که بر جوانب آن حیوانی چند میگردند، اشاره است به کرۀ زمین و عالم خاکی ما که بنا بر پنداشت حکمای قدیم ساکن و در مرکز افلاک قرار گرفته است.
سالک یا صاحب واقعه یا همان نفس ناطقه و من حقیقی سهروردی، در این دیدار باطنی، از آخرین پیر از ده پیر _که همان عقل عاشر یا عقل فعال است_ سؤال میکند: این رکوه چیست؟ پیر در جواب، رمز این رکوۀ یازدهتو را نمیگشاید، بلکه فقط دربارۀ تعلق این رکوه و ارتباط آن با پیران سخن میگوید. آنچه او میگوید مبتنی بر همان نظریۀ حکمت مشائی در چگونگی آفرینش عالم و صدور کثرت از وحدت است، منتها در اینجا، چنان که خصلت رؤیا و واقعه و داستانهای رمزی ماست، موضوع به رمز و اشاره بیان میشود:
گفت بدان که توی اول که جرمش از همه عظیمتر است از جمله اَطباق، او را آن پیری ترتیب و ترکیب کرده است که بر بالای همه نشسته است، و دوم را دوم، همچنین تا به من رسد. این اصحاب و رفقای نه گانه را این نه تو را حاصل کردهاند و آن فعل و صناعت ایشان است، و این دو طبقۀ زیرین را با جرعهای آب و سنگریزه در میان من تحصیل کردهام. و چون بُنیت ایشان قویتر بود، آنچه صناعت ایشان است متمزّق و مثقوب نمیگردد و لیکن آنچه از صناعات من است آن را تمزیق کرد.
منبع
رمز و داستانهای رمزی در ادبیات فارسی
دکتر تقی پورنامداریان
انتشارات علمی و فرهنگی
صص346-347
رمز گشاییِ تمثیل رکوۀ یازدَه تُو نوشتۀ دکتر تقی پورنامداریان
مطالب بیشتر
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…