اخترک ارکیدهها شعر و صدا آیدا گلنسایی
اخترک ارکیدهها
جدی گرفته بودم سبزیّ سرو را
و فکر میکردم اصراریست به بهار
آخر من تا میخکها بیشتر نخواندهام
از کجا میدانستم
فصل بعدی میرسیم به سراب؟
پس اشتباه بود ماه
و دوشیدنِ خاموشی و ریختن نور
در ظرف زبان نبود، شعر…
جداً به جا نمیآورم جهان را
کجاست کلاغ پر
و عطر نذریِ زنان چادرنمازی
کوچه چه معنایی دارد
بی گل کوچک بچهها؟
چرا شب همیشه سیاه پوشیده و
شکرگزار داشتن شهابها نیست و ستارهها
لابد به او هم سرایت کرده سؤال
و بهانه کردن بال
من از اخترک ارکیدهها آمدهام
لطفاً تفهیمم کنید
آیا غایت آدمها
نشستن بود به جای سنگ
و ستودنِ سکوت که کلمات آنکارهاند؟
چرا شک شاکلۀ شماست
چرا ایمان نمیآورید به غریزۀ گل
گِل کردن آب؟
قرارمان این نبود با سهراب!
شما را به خدا
از دخمه بیرون بیاورید پیرمغان را
و بخواهید از طریقتش بگوید عود
کسی را بفرستید پی مولانا
تا ردای دردی دیگر را
بیندازد بر دوش هوش ما
این همه خالی خطرناک است
این جنون جدیت
و جهل عقل
اینهمه مه خطرناک است
چرا همیشه فکر مقصد هستید
نمیدانید میوۀ رسیده میافتد؟
شما را به خدا، حافظ برقصید با ابوالعطا[1]
و سبزه را تفسیر کنید به همّت[2] خضر
مگر نَفَس حق اقاقیها
شفا دهد انسانِ بن بست را
[1] یکی از آوازهای موسیقی ایرانی است و از ملحقات دستگاه شور دانسته میشود.
[2] توجه قلب با تمام قوای روحانی به حق
منبع
آیدا گلنسایی
نشر مروارید
اخترک ارکیدهها شعر و صدا آیدا گلنسایی
مطالب بیشتر
اسلامیندوشن: سعدی شادترین شاعر ایرانی است محمدعلی اسلامی ندوشن با یاد کردن از سعدی به…
تجارب دکتر نسرین شکیبی ممتاز از تدریس ادبیات فارسی در کشور ژاپن آهوی کوهی در…
و تمام شهوت تند زمین هستم که تمام آبها را میکشد در خویش تا تمام…
«آتش از پشت شیشه» نوشتۀ شهلا حائری: روایتی ایرانی از اسطورۀ اریدیس و اورفئوس! آیدا…
View Comments
مثل همیشه عالی بود ، ?
بسیار زیبا
بسیارزیبا و پر نغز و مغز بود.
گر از دست تو کاری نادر اید/ گناهی هم اگر باشد ثواب است.
خلاف آمدعادت عمل کردن و تلنگر زدن به مردم هم جهت آب در این زمانه و زمینه مادی گرایی جای امیدواری دارد. البته عشق بوی مشک دارد لاجرم رسوا شود /چاره نبود عشق را خود از چنین رسوا شدن.
همنشینی با بزرگان ادب آن هم به صورت اکادمیک چنین توقعی را هم به دنبال دارد. رد پای خویشاوندی روح های پاک را می شود در اشعار شما دید.. حتی سادگی عکس شما هم با خودش نشانی از آن دلستان دارد. شور بختانه مردم خویشاوندی چندانی با بزرگان ادب فارسی و از پی روندگان آن ندارند.
شاید اگر "غم نان می گذاشت"سبک زندگی و زیست جهان مردم هم با دغدغه شما تناسب بیشتری پیدا می کرد. ولی حداقل برای من این شعله خاموش نشده و عطش همچنان باقی خواهد ماند.و"به جان منت پذیرم و شکرگزار"که با سایت وزین شما اشنا شدم و به قدر بضاعت خود از خرمن معرفت اهالی فرهنگ خوشه و توشه بر می گیرم. پاینده و پوینده باشید.