لذتِ کتاب‌بازی

نگاهی به کتاب زندگی و نقد آثار داستایفسکی

نگاهی به کتاب زندگی و نقد آثار داستایفسکی نوشتۀ هانری تروایا

فکر نمی‌کردم روزی به کتابی برخورد کنم، آن هم در زمینۀ «زندگی‌نامه»، که پس از پایان یافتن 545 صفحۀ آن احساس ِ دلتنگی کنم. «هانری تروایا» روسی‌تباری است که در فرانسه بالیده اما هرگز ادبیات غنی روسیه را فراموش نکرده، او رمان‌نویس طراز اول فرانسه و برندۀ جایزۀ گنکور به خاطر رمان «عنکبوت» است. در این کتاب که با قلمی حقیقتاً چیره‌دستانه به نگارش درآمده نویسنده طوری ما را به جهان افکار، عادات، کاستی‌ها، شکست‌ها و نقاط قوت داستایفسکی فرامی‌خواند که حس می‌کنیم با او مدت زیادی زیسته‌ایم. کتاب حالت رمانی گیرا را دارد. رمانی که در آن از معشوقه‌ها، ازدواج‌ها، شکست‌های ادبی، کپی‌کاری‌ها، نقدهای منفی و مثبتی که او دریافت داشته، سفرها و قماربازی‌های داستایفسکی با جزئیات تمام سخن رفته طوری که خواننده از وسعت اطلاعات و دقت این نویسنده حیرت می‌کند. در این اثر جزئی‌ترین مسائل زندگی شخصی داستایفسکی مانند شوق و ذوقش برای یافتن پارچه‌ای مد روز برای پیراهن همسرش تا زمینۀ روحی و اجتماعی تک تک رمان‌ها و آثار او شرح داده شده است.

در بخشی از یادداشت مترجم این کتاب «حسینعلی هروی» می‌خوانیم:

خدمت بزرگ هانری تروایا به فرهنگ فرانسه و روس هر دو شناساندن بزرگان فرهنگ روس به فرانسه است و از این طریق به جهان معاصر. من تصور نمی‌کنم که در جهان امروز در معرفی فرهنگ روس کسی از لحاظ صلاحیت همتای او باشد؛ زیرا هانری تروایا صرف‌نظر از اینکه خود از نویسندگان درجه اول فرانسه است، آثار نویسندگان روسی را در زبان اصلی می‌خواند، سفرهائی به کشور شوروی کرده و دربارۀ نویسندگان بزرگ روس با سالخوردگان قوم سخن گفته و از آن‌ها روایت شفاهی شنیده است. گذشته از این‌ها روش او در زندگی‌نامه یک روش تحلیلی و انتقادی کامل است بدین معنی که او تنها به شرح حال و بیان حوادث زندگی نویسندۀ مورد نظر اکتفا نمی‌کند، بلکه معمولا خلاصه‌ای از آثار اصلی نویسنده را بیان می‌کند، آثار را به محک نقد می‌سنجد و درباره ارزش و تأثیر اجتماعی هرکدام اظهارنظر می‌نماید.

ص 15

در نقد اولین رمان داستایفسکی «مردم فقیر» چنین قضاوتی در کتاب شده است:

«مسلماً مردم فقیر تحت تأثیر رمان شنل اثر گوگول نوشته شده است. دیه‌ووشکین، این راهنمای افتخاری به سوی طبقۀ مظلوم، که در احترام به رؤسای خود و عشق به رونوشت‌نویسی بزرگ شده، این شهروند پریشان خیال سن‌پطرزبورگ که مسخرۀ دست هم‌قطاران خویش است، این مرد که زیر فشار محرومیت‌های زندگی گیج و گول شده، با ملایمت انجیلی خود، هر چیزی را می‌پذیرد و در برابر هرکس سر فرود می‌آورد، برادر کهتر آکایه‌ویچ است که گوگول چهرۀ او را جاویدان ساخته است. اما قهرمان گوگول خشن و بی‌ادب و قابل ترحم بود. او از طریق هیچ و پوچ بودن کامل خود جلب توجه می‌کرد، در حالیکه دیه‌ووشکینِ داستایفسکی از بعضی جهات قابل تحسین است. صفاتی نظیر ترحم و فداکاری و رازداری دارد که در عین بدبختی از سطح عالی و کم‌نظیر اخلاقی او حکایت دارند. پستی سطح زندگی او را نمی‌کُشد بلکه شایستگی‌اش را تحریک می‌کند. حقارت را در مرزهای قلب خود متوقف می‌سازد. او قلبی دارد. در درون خود رنج می‌برد و بدین جهت از صورت یک کاریکاتور خارج می‌گردد.

ص 95

در این اثر شرح مفصل تقلیدها و ناکامی‌ها و نظرات تند منتقدان بر کتاب‌های او آمده است. مثلا بیلینسکی دربارۀ رمان آقای پروخارچین می‌نویسد:

در این اثر جرقه‌هایی از استعداد می‌درخشد، ولی جرقه‌هایی در ظلمتِ کامل، که قادر به روشن کردن پیرامون خود نیستند. این الهام نیست. کار آزاد یک هنرمند نیست. چیز دیگری است. چه بگویم چیست؟ شاید بتوان گفت یک کار تصنّعی، یا یک نوع خودنمایی است.

ص128

داستایفسکی در کتاب «خاطرات نوشته شده در یک زیرزمین» خودش را چنین توصیف می‌کند:

«من هرگز در زندگی کاری نکرده‌ام، جز آنکه، آنچه را که شما نمی‌توانید، حتی تا نیمه بکشید، من تا به نهایت کشیده‌ام.» و می‌افزاید: « بدین گونه شاید من از شما زنده‌تر باشم.»

ص 182

 

دربارۀ «زن» و «عشق» در رمان‌های داستایفسکی و مخصوصاً «ابله» در این کتاب چنین آمده است:

زن در نظر او فقط به عنوان میانجی وجود دارد. زن در مقام خود قرار گرفته تا مرد را از درد و رنج آگاه سازد، تا مرد را شکنجه کند، او را ضعیف کند، او را دوباره بلند کند، او را از مرز قوانین اخلاقی بیرون بکشاند، و در حال شگفتی و حیرت او را به جهانی تازه و آزاد که قابل شرح نیست بیندازد. زن معرّف فتنه و آشوبی است که آرامش نهائی باید به دنبال آن ظاهر شود. بیهوده است که بخواهیم در رمان‌های داستایفسکی زنی از نوع دیگر پیدا کنیم. در آثار داستایفسکی زنی مثل آنّاکارنین یا ناتاشای تولستوی یا تاتیانای پوشکین، یا بوواری یا اُژنی گرانده وجود ندارد. رمان‌های اصلی داستایفسکی رمان‌های مردانه‌اند. انسان‌شناسی داستایفسکی به اصطلاحی که بردیایف به کار می‌برد یک انسان‌شناسی مردانه است. زن در آثار او ارزش ویژه ندارد. زن برای او مقصد نیست وسیله است.

ص 393

 

اگر جنایت و مکافات سرگذشت انسانی است که در جست و جوی آزادی از مرزهای اخلاق عمومی تجاوز کرده. کارش به خودسری و جنایت انجامیده، تسخیرشدگان یا به لفظ صحیح‌تر «شیاطین» داستان ملتی است که موازین اجتماعی را نمی‌شناسد و بدین ترتیب به جای اینکه خود را نجات دهد، نابود می‌سازد.

ص 420

 

زندگی یک بهشت است که ما همه در آنیم ولی نمی‌خواهیم این معنی را درک کنیم.

ص 492

 

آثار داستایفسکی جواب مسائل  زندگی نیستند، فقط مسأله را طرح می‌کنند.

ص 539

 

گوته گفته بود: «به جائی نرسیدن سبب بزرگی تو می‌شود.» داستایفسکی بزرگ است زیرا به هدفی نمی‌رسد.

ص 540

 

در این کتاب که به همت نشر «نیلوفر» منتشر شده است می‌توان به صورت شفاف سیمایِ نویسندۀ ملی‌گرا، ضد اروپا، ضد سوسیالیسم و مسیحی پرشوری را دید که ابائی از بیان نظرات خود ندارد هرچند که این عقاید او را مقابل روشنفکران زمانه‌اش مانند تورگینف و دانشجویان قرار دهد. داستایفسکی در 27 سالگی چوبۀ دار را تجربه می‌کند و پس از آن با تخفیف در مجازات، به سیبری و اعمال شاقه محکوم می‌گردد و در آنجا چون نجیب‌زاده و مجرم سیاسی است توسط دیگر محکومان پذیرفته نمی‌شود. ماجرای آن سال‌ها، داستان روابط عاشقانه و قماربازی‌های سرسام‌آور او، کتاب‌هایی که می‌خوانده، چطور کتاب خواندن او، علاقه‌اش به پوشکین و شیلر و نقدی که نسبت به هم‌دوره‌ای‌هایش داشته، تحلیلگر بودن او، وضعیت اقتصادی و ترسیم فضای قرن او با دقت هرچه تمام‌تر و… از جذابیت‌های این کتاب است. نهایتاً باید گفت هانری تروایا دربارۀ داستایفسکی حق مطلب را  ادا کرده و زندگی شخصی، روحی، هنری و سیاسی_اجتماعی او را برای ما  به بهترین نحو بازآفرینی نموده است.

 

نگاهی به کتاب زندگی و نقد آثار داستایفسکی نوشتۀ هانری تروایا

مطالب بیشتر

  1. داستایفسکی آفرینندۀ چندصدایی
  2. بالزاک از نگاه سامرست موام
  3. دربارۀ لئون تولستوی و جنگ و صلح
  4. مقالۀ سعید نفیسی دربارۀ ماکسیم گورکی
  5. 1001 کتابی که پیش از مرگ باید خواند

نگاهی به کتاب زندگی و نقد آثار داستایفسکی

 

 

 

 

 

مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

19 ساعت ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

4 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

5 روز ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

1 هفته ago

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگ‌ها برای حضور فیزیکی بدن‌ها…

1 هفته ago

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آب‌هایِ اعماق

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آب‌هایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…

2 هفته ago