خلاصهای از مقدمۀ دکتر غلامحسین یوسفی بر بوستان سعدی
پسندها و آرزوهای سعدی در بوستان بیش از دیگر آثار او جلوهگر است. بعبارت دیگر سعدی مدینۀ فاضلهای را که میجُسته در بوستان تصویر کرده است. در این کتاب پر مغز از دنیای واقعی که آگنده است از زشتی و زیبایی، تاریکی و روشنی، و بیشتر اسیر تباهی و شقاوت کمتر سخن میرود بلکه جهانِ بوستان همه نیکی است و پاکی و دادگری و انسانیت یعنی عالَم چنان که باید باشد، و به قول مولوی «شربت اندر شربت است.»
در بوستان در عین تعالی و پرگشایی انسان به سوی «فردوس برین»، آدم از این «دیر خراب آباد» غافل نیست. یعنی جهان آرزو و امید، زمین و جهان محسوس و عینی را از یاد نمیبرد بلکه به ما خاطرنشان میکند که بهتر ساختن دنیا_ به قول کامو_ در توانِ ماست.
خدا، به تعبیر سعدی، مهربان است، صمیمی و غمخوار، بخشنده و بزرگوار، امید بندگان و بسیار دوستداشتنی. در برابر خداوند باید صدق داشت و اخلاص، وگرنه بظاهر خود را در چشم مردم آراستن مانند روزه داشتنِ طفلی است که در نهان غذا میخورد و دلخوش بود که پدر و دیگران او را روزهدار پندارند. به نظر سعدی پیری که از بهر خوشآیند مردم در طاعت باشد نه از بهر خدا، از چنین کودکی ناآگاهترست.
به اندازۀ بود باید نمود خجالت نبُرد آنکه ننمود و بود
اساس عالم مطلوب سعدی عدالت است و دادگستری. یا به تعبیر او «نگهبانیِ خلق و ترس خدا»…سعدی پیشرفت حکومت را متکی بر پیوند با مردم میدانست. برای استقرار عدالت به عقیدۀ او، راه آن بود که در هر کار صلاح رعیت در نظر گرفته میشد، اشخاص خدا ترس را بر مردم میگماشتند و به کسانی که مردم از آنان در رنج بودند کاری نمیسپردند. پیروزی در آن است که مردم راضی باشند و خوشدل. وگر چنین نباشد چه بسا که بر اثر خرابیِ دل اهلِ کشور، کشور خراب شود.
در مدینۀ فاضلۀ سعدی رعایت خاطر غریبان نیز به همان نسبت واجب است که ادای حقِ مردمِ بومی. بیسبب نیست که از زبان مردی در برّ و بحر سفر کرده و ملل مختلف آزموده و دانش آموخته، بهترین صفت شهری را آسوده دلیِ مردم آنجا میشمارد.
در بوستان هرچیز موجب هشیاری است و انتباه، خاصه از تحول و انتقال حشمت و نعمت فراوان یاد میشود. جایی کلهای با مردی در سخن است که من روزی فرماندهی داشتم، زمانی حقایق شناسی با قزل ارسلان از این مقوله گفتگو میکند، و روزی دیوانهای هوشیار با پسر الپ ارسلان. دنیا به منزلۀ مطربی جلوه میکند که هر روز درِ خانهای است، یا دلبری که هر بامداد شوهری دارد و با کسی وفا نمیورزد. به هر سو میروی از در و دیوار امثال این نکتهها میشنوی:
نکویی کن امروز چون ده توراست که سالِ دگر دیگری دهخداست
در بوستانی که سعدی آفریده خردمندان و اهل بصیرت وظیفهای مهم دارند و مسئولیتی انسانی. بر ایشان است که مردم و زیردستان را از ثمرۀ کارها آگاه کنند و بیدار و آن جا که نصیحت دشوار است از این وظیفه تن نزنند. در این عالم سخنان نگارین فریبنده بهایی ندارد بلکه سیمای مردمی درخشان است که در حقیقت دوستی تردید نمیکنند نظیر نیکمردی فقیر که مردانه رفتار کرد، و دهقانی که هشدار او حاکم غور را از غفلت بهوش آورد، یا پیرِ بزرگواری که در نزد حجاج بن یوسف مصیبت را به خنده پذیرا شد.
سعدی روش خدا دوست زاهد را میپسندد که ارادتِ ستمکاری را نمیپذیرد.
در ضمیر سعدی بیان نقص، حتی از زبان دشمن، راهنمای است و موجب رفع عیوب. مگر نه این بود که مأمون از کنیزکی شنید که بسبب بوی دهانش از وی به رنج است و گریزان، و درصدد رفع آن برآمد یا حاتم اصم خود را به کری زده بود تا از زبان دیگران بدیهای خود را بشنود.
به نزد من آن کس نکوخواهِ توست که گوید فلان خار در راه تست
به گمراه گفتن نکو میروی جفائی تمام است و جوری قوی
چه خوش گفت یک روز دارو فروش: شفا بایدت داروی تلخ نوش
بوستان جهان حقیقت است. بنابراین در آنجا حقگویی و حقشنوی و امر به معروف و نهی از منکر مقامی والا دارد. در این کتاب خطاب سعدی به همۀ کسانی است که قریحه و بیانی داشتند و میخواستند در عالم مطلوب او جایی داشته باشند و منزلتی.
سراسر بوستان سعدی از فروغ انسانیت و ایثار و جوانمردی نورانی است و دلگشا. در این جا با اشخاصی روبرو میشویم که توانستهاند بر خودخواهی خویش فایق آیند و به مطالبی برتر از «خود» و سودِ «خود» بیندیشند.
در نظر سعدی حشمت و بزرگی به حلم است و خویشتنداری و تحمل نه تکبر و خودخواهی.
بوستان سعدی انسان را تصفیه میکند، هرجا بنوعی. عواطف انسانی، همدلی و محبت و پیوستگی افراد مردم بصور گوناگون جلوهگر است.
چو بینی یتیمی سرافگنده پیش مده بوسه بر روی فرزندِ خویش
الا تا نگرید که عرشِ عظیم بلرزد همی چون بگرید یتیم
اوج انسانیت سعدی در این محبت و شفقت شامل است نسبت به هرچیز در عالم حتی اگر شخصی گمراه یا سگی وامانده و موری دانهکش باشد. چه قدر فرق است میان این عالم با دنیای کسانی که میلیونها نفوس بشری را در دو جنگ بزرگ جهانی از میان میبرند و داعیهدار فرهنگند و تمدن جدید، حتی جمعیت حمایت حیوانات نیز بوجود آوردهاند!
عبث نیست که سعدی را انسانی بمعنی کامل کلمه خواندهاند و شاعر انسانیّت.
در بوستان سعدی، احسان و نیکوکاری بسیار شریف است و والا، چنان که به پیری در راه حجاز ندا رسید که «به احسانی آسوده کردن دلی» چه ثوابها تواند داشتت.
ارزش و فضیلت انسان به سود و خدمتی است که از او برای دیگران ساخته است. آن که زر میاندوزد و دلش برای احوال آدمیان نمیسوزد از انسانیت بیبهره است. به قول سعدی چنین سفلهای ارزشی ندارد.
اگر نفعِ کس در نهاد تو نیست چنین جوهر و سنگ خارا یکی است
بر روی هم جهانی که سعدی در بوستان میجوید عالم ایمان به خداست و نیکی و صفا، راستی و پاکی، روشنی و حقیقت. این جهان برای ما آرزو و تصویری میآفریند از عالم، چنان که باید باشد، و در دلها این شوق را پدید میآورد که در راه ساختن جهانی بهتر و انسانیتر باید کوشید.
مدینۀ فاضلۀ سعدی در بوستان، شاعری را نشان میدهد که بسیار پیشروتر از عصر خود بوده و چنان میاندیشیده که خیلی از افکار او مورد قبول بشریت در روزگار ماست. بیسبب نیست که در قرن هجدهم در مغرب زمین برخی از اشعار او را از نظر مفاهیم عالی انسانی بسیار ستودهاند و نیز در اروپا از وی بعنوانی شاعری جهانی یاد میکنند.
منبع
بوستان سعدی (سعدینامه)
تصحیح و توضیح غلامحسین یوسفی
نشر خوارزمی
چاپ هفتم
خلاصهای از صص 17-30
خلاصهای از مقدمۀ دکتر غلامحسین یوسفی بر بوستان سعدی
مطالب بیشتر
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…