با ما همراه باشید

شاعران ایران

شاملو، شعر اجتماعی‌سیاسی و امر سیاست

شاملو، شعر اجتماعی‌سیاسی و امر سیاست

شاملو، شعر اجتماعی‌سیاسی و امر سیاست

شعر متعهد شاملو نه یک شعر صرفاً سیاسی (در معنای متداول و مبتذل کلمه) بلکه اساساً یک شعر سیاسی_اجتماعی است. به این معنی که این شعر، در سایۀ برخورداری از یک نگرش پویا و اندیشۀ مصلحت‌گریز، متمایل به موقعیت پریشان جامعه و وضعیت مردمان است، و خواستار تحقق یافتن یک زیستگاه انسانی تحول‌پذیر و شرافتمند، و برخوردار از شکوفایی خلاقیت و فرهنگ و اندیشه پویا می‌باشد. چنان‌چه بنا باشد اندیشه سیاسی_اجتماعی شاعر را کالبد شکافی کرده و چگونگی جزء جزء آن را به اختصار بیان داریم، باید بگوییم که شاملو: از دید سیاسی پیرو یک نظام مردم‌سالار و وارسته از استبداد است؛ از دید اجتماعی خواهان یک جامعۀ انسانی بسامان و آبرومند، آزاد و پیشرفته، و برکنار از ستم‌گری و نابرابری و تهی‌دستی است؛ و از نظر فرهنگی، آرزومند یک فرهنگ و تفکر و بینش پویا و شکوفا، و تهی از تنگ‌اندیشی، انحصارطلبی، و ارتجاع و ایستایی است.

«… می‌خواهم بگویم تا آن‌زمان که جهل است، فقر نیز هست، و تا فقر برجاست جهالت نیز باقی است…اشاعه دانش و ارتقای فرهنگ برای آزادی بخشیدن به انسان‌ها دست کم برای ما که علی‌رغم سوز دل‌مان از مصایب بهره‌کشی و ظلم جهانی، و علی‌رغم دوری‌مان از امکانات، هنوز می‌تواند امیدی باشد به فردایی.»

بخش سترگی از شعرهای شاملو دربرگیرندۀ بن‌مایه‌های برجستۀ سیاسی و اجتماعی و نمایندۀ حساسیت چشمگیر او نسبت به امر سیاست در سطح اجتماعی و گاه جهانی است. با این حال، خود شاملو از «سیاسی» دانستن چنین اشعاری پرهیز دارد، و صفت «اجتماعی» را در مورد آن‌ها راست‌تر و برازنده‌تر می‌داند. برخی از ناقدان شعر او نیز بر این باورند که اشعار متعهد وی نه سیاسی، بلکه فرهنگی‌اند. ولی با درنگی در شعرهای خرده‌گیر، استبدادستیز و دادخواهانه او به آسانی می‌توان دریافت که مرز میان «سیاسی» بودن و «اجتماعی» بودن و حتی «فرهنگی» بودن در این اشعار (همچنان که مرز سیاست و قدرت و جامعه) سخت شکننده بوده و حتی ناچیز می‌نماید. در عباراتی هم که در بالا از شاملو ذکر کردیم می‌بینیم که او «جهل»، «فقر» و «بهره‌کشی» و «آزادی بخشیدن به انسان‌ها» را یک‌جا به زبان می‌آورد، و به گونه ضمنی وضعیت سیاست و جامعه و حال روز مردم و فرهنگ اجتماع را به یکدیگر ربط می‌دهد. البته دو چیز می‌تواند توضیح‌دهنده «سیاسی» ندانستن شعر شاملو توسط خود او باشد. یکی موضع‌گیری منفی او از دیرباز در قبال امر سیاست چه در اشکال دولتی و رسمی و تشریفاتی، و چه در اشکال حزبی و محفلی و فرمایشی است. این موضع‌گیری خواه‌ناخواه شیوه خاصی از برخورد شاعر را با امر سیاست موجب شده است. دودیگر، متمرکز شدن تدریجی نگاه و اندیشۀ کلی او بر انسان و انسانیت است، و این موردی است که شعر متعهد او را در درازنای زمان از قلمرو محدود مردمی_اجتماعی عبور می‌دهد، و هرچه بیش‌تر به پهنۀ جهان‌بینی و انسانیت‌اندیشی می‌پیوندد. به موجب این وسعت‌گرایی، هرگونه سیاست و سیاست‌گزاری در سطح جامعه  و جهانی که با ارزش‌ها و آرمان‌های بشری و شرافت و آزادگی انسان در تضاد و تعارض قرار گیرد از نظر شاعر مردود شمرده می‌شود.

شاملو شعر متعهد خود را یک «شعر سیاسی» به حساب نمی‌آورد. ولی باید دانست که شاعر، از رهگذر این سیاست‌زدایی، در واقع برکنار بودن شعر خود را از وابستگی‌های سیاسی رسمی و یا محفلی و حزبی (در اشکال مشکوک و مصلحت‌جویانه) اعلام می‌دارد. پاره‌یی از نظرات و داوری‌های او مؤید این نکته است. در گفت و شنودی که در سال 1371 با او در گرفته است چنین می‌آورد:

« من در مورد شعر سیاسی را به کار نمی‌برم. کوششی را هم که می‌کنند تا شعر از آرمان‌گرایی منحرف شود می‌بینم… می‌توانم بگویم آرمان هنر جز تعالی تبار انسان نیست، و آنان که خلاف این را تبلیغ می‌کنند بهتر است ابتدا ثابت کنند پشت شعار مضحک‌شان شیله‌پیله‌یی پنهان نکرده‌اند. همین که سعی می‌کنند آرمان انسانی صورتی از جهت‌گیری‌های انسانی وانمود شود، به نظر من خبث طینتی را نشان می‌دهد.»

بر اساس این نقد و نظر، «سیاسی» نبودن شعر نشانۀ دوری جستن آن از دیدگاه‌های مصلحت‌جویانه و تعصب‌آمیز مکتبی و سوءنیت ناشی از آن است؛ و «اجتماعی» بودن آن در این است که به خواست‌ها و نیازهای گروهی و آرمان‌های انسنی می‌پیوندد، آرمان‌هایی که در آیینۀ «هنر» نیز چهره می‌نمایند، و این که آن‌ها را با سیاست‌بازی‌های رایج و مبتذل کاری نیست. شاملو در گفت‌وشنود دیگری، آن‌گاه که نظر او را دربارۀ «سیاسی» انگاشتن شعر «نازلی» (دربارۀ وارتان) جویا می‌شوند، از نو به تأیید سیاسی نبودن شعر خود برمی‌خیزد:

«اسمش را سیاست نگذاریم. برای این که سیاست آن‌قدر کثیف است که حتی اگر غبارش به دامن شعر بنشیند آن را آلوده می‌کند. این‌ها شعر سیاسی نیست، شعر اجتماعی است، و در ستایش انسان. چون سیاست در ذات‌اش جز رذالت و پدرسوختگی و فریب و دروغ و چاخان و تبلیغات و این حرف‌ها چیزی نیست.»

منبع

سرود بی‌قراری

درنگی در هستی‌شناسی شعر، اندیشه و بینش احمد شاملو

دکتر علی شریعت کاشانی

نشر گلشن راز

صص 298-300

شاملو، شعر اجتماعی‌سیاسی و امر سیاست

مطالب بیشتر

  1. تحلیل شعر از زخم قلب آمان جان نوشته ع.پاشایی
  2. شعر باهمسفر سرودۀ احمد شاملو
  3. متن سخنرانی احمد شاملو دربارۀ تعهد
  4. نگاهی به در جدال آیینه و تصویر سرودۀ شاملو
  5. نقد فروغ فرخزاد بر شعر نگاه کن سروده احمد شاملو

 

 

 

 

 

برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برترین‌ها