با ما همراه باشید

شاعران ایران

محمّد مختاری: شاعر و تحلیلگر شعر

محمّد مختاری: شاعر و تحلیلگر شعر

محمّد مختاری: شاعر و تحلیلگر شعر

(در سالروز خاموشیِ او)

 

  1. زندگی و آثار

الف) محمّد مختاری در سال 1321 در مشهد چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسّطه را در همین شهر گذراند. دوره کارشناسی/ لیسانس زبان و ادبیّات فارسی را نیز در سال 1348 در دانشگاه فردوسی مشهد به پایان رساند. سپس رهسپار پایتخت شد. مدّتی در «بنیاد شاهنامه» (به مدیریِ مجتبی مینوی، استاد نامور ادب و فرهنگ، و پس از او به مدیریِ محمّدامین ریاحی، پژوهشگر شناخته‌شده ادب) به کار پژوهشی مشغول بود. دوره‌ای هم در دانشکده هنرهای دراماتیک (بعدها به بخشی از دانشگاه هنر تبدیل شد) تدریس کرد. او در سال 1351 با مریم حسین‌زاده، هنرمند نقّاش، پیمان همسری بست. حاصل این ازدواج دو فرزند با نام‌های سیاوش و سهراب بود.

 

ب) مختاری از دوره جوانی به شعرگویی به شیوه جدید رغبت داشت. علاوه بر شعرگویی، مقاله‌ها و گاه ترجمه‌هایش از نیمه دوم دهه 1340 تا نیمه دوم دهه 1370 در برخی مجلّه‌ها مانند نگین، خوشه، دنیای سخن، آدینه، گردون، فرهنگ توسعه، و جُنگ‌هایی نظیر صدا، بیداران و کتاب توس منتشر می‌شد. البتّه، با شماری از این نشریه‌ها و مجموعه‌ها همکاری نزدیک‌تری داشت و با شماری دیگر، همکاری دورتری. صرف‌نظر از ترجمه‌ها، آثار مختاری را می‌توان به سه دسته عمده تقسیم کرد. نخست، شعرها که در هشت دفتر و سرانجام در یک مجلّد گردآوری و منتشر شده است. دوم، تصحیح متن داستانی از شاهنامه و تألیف دو کتاب در این زمینه. سوم، تألیف چهار کتاب در حوزه شعر معاصر، و نیز نگارش شماری مقاله و انجام چند گفت‌وگو در این موضوع.

 

پ) فرزند بزرگ مختاری، او را «شاعر، متفکّر آزادی‌خواه، نویسنده»، «مُستقّل از فعالیت‌های خاصّ احزاب و سازمان‌ها و گروه‌های سیاسی» با «دیدگاه چپ منتقد» (چشم مرکب، ص 5) توصیف کرده است. وی از اعضای کانون نویسندگان ایران نیز محسوب می‌شد. ازاین‌رو، دامنه سخن و قلمش، گاه در آستانه آرا و تکاپوهای سیاسی هم قرار می‌گرفت. وی در اوایل دهه 1360 حدود دو سال را در حبس گذراند. پس‌ازآن، از مشاغل و خدمات دولتی منفصل شد. بدبختانه، محمّد مختاری در 12 آذر 1377 در ماجرایی موسوم به «قتل‌های زنجیره‌ای» به قتل رسید. پیکرش را در امامزاده طاهر کرج به خاک سپردند. مقاله حاضر، بیرون از حوزه سیاست، شناخت و تحلیلی است از سروده‌ها، و نقدها و تحقیق‌های ادبی او – با تکیه بر شعر مدرن.

محمّد مختاری: شاعر و تحلیلگر شعر

  1. مختاریِ شاعر

ت) ابهام در مدرنیسم شعرهای مختاری از نوعی است که احصاء و تحلیل آن‌ها را بر شماری از خوانندگان، از جمله صاحب این قلم، قدری دشوار می‌کند. بااین‌همه، بر اساس تخمین، می‌توان گفت که در سروده‌های نخست او جغرافیای رنج پُررنگ‌تر از دیگر جغرافیاهاست. بر اساس تصویرهایی که به دست داده می‌شود، می‌توان به تجربه نزدیک راوی در استانِ سیستان و بلوچستان پی بُرد: از «چهره تفتیده در کنار کَپَر» (مجموعه اشعار، ص 62)، بر «سینه تپنده شن» (همان، ص 17) تا «دل شورابه‌های لوت» (همان، ص 13). بدین ترتیب، جهان آمیزه‌ای است از «صبوری و فرسودن» (همان، ص 71) و در حال تبدیل شدن به یک دوزخ (همان، ص 103). راوی به دنبال نیمه نیک و گمشده انسان‌ها، هابیلیه (همان، صص 124 – 114) می‌گوید. امّا به طبع، نباید خبر خوشی در راه باشد. ازاین‌رو، با اندوه از خود می‌پرسد: «آه آدمی چه‌گونه در این مرکز همیشگی انفجار می‌زیَد – و ساده و خاموش می‌ماند» (همان، ص 153).

 

ث) با چنین دیدگاهی، البتّه، از آن‌چه که در نیمه دوم سال 1357 بر ایران گذشت، استقبال می‌کند. تأکید می‌کند که «صولت پرطمطراق همایون، ملعبه کودکان کوچه و بازار» شده است (مجموعه اشعار، ص 224). او، به ویژه، این دوره زمانی را در تهران، تبریز، اصفهان، آبادان و مشهد روایت کرده است (همان، صص 222 – 220، 202 – 197، 194 – 185). هیجان خیابانی و فضای گفتمانیِ شعرهای مورد اشاره مبتنی است بر سیر زمانیِ «لحظه، هفته، چلّه و سال». بدین ترتیب: «لحظه به لحظه قرار خونی اندیشه»، «هفته – هفته دوام ماتم و ایثار»، «چلّه به چلّه طلایه‌های شدن»، و سرانجام: «سال خلایق مدار خود را می‌یابد» (همان، ص 196). با انقلاب، همه چیز صفر، و همه چیز دوباره آغاز می‌شود.

محمّد مختاری: شاعر و تحلیلگر شعرمحمّد مختاری: شاعر و تحلیلگر شعر

ج) به نظر می‌رسد از نیمه نخست دهه 1360 به بعد، شاعر ابتدا از طریق اسطوره‌شناسی و سپس از راه جریان سیّال ذهن می‌کوشد تا جغرافیای بومی – ایرانی، و سپس قلمروِ جهانی را در نزدِ خود بازشناسی، تعریف و احیا کند. «منظومه ایرانی» (مجموعه اشعار، صص 284 – 225) از شب اَردَه‌ویسور (به معنای رودِ نیرومند یا آناهیتا، نماد مادر آب‌ها که زنی است سپید، بلندبالا، زیبا و خوش‌اندام؛ همان، ص 278) آغاز،‌ و در «سال بلند» یعنی سال «یک هزار و سیصد و پنجاه و هفت سرو» و «شورش به سوی شادی» تمام می‌شود. امّا پاسخ‌هایی که در «خیابان بزرگ» (همان، صص 331 – 283) و «سحابی خاکستری» (همان، صص 405 – 333) به دست داده می‌شود، ذهنی‌تر، دشوارتر و انتزاعی‌تر است. در واقع، تداعی‌های ریز و درشت در این دو مجموعه، اغلب امکان تأمّل دقیق را از خواننده سلب می‌کند. ممکن است دفتر «آرایش درونی» (همان، صص 466 – 407) دعوتی از خود برای رسیدن به انتظام و انسجام درونی تلقّی شود. اگر چنین فرضی درست باشد، دست‌کم در چند نمونه از واپسین سروده‌های مختاری، بازتاب‌های به نسبت مساعدی به این دعوت دیده می‌شود. شعر «دو زمان» را می‌توان یکی از این بازتاب‌ها دانست. اساس این شعر به جا آوردن عنصر زمان است. این، همان عنصری است که نیاکانِ هوشمندتر از ما با زروان‌گرایی خود بر آن وقوفی عمیق داشتند. متن کامل شعر مورد اشاره از این قرار است:

«چندی دگر که آینه مبهم‌تر شود

حتّی تو نیز به جایم نخواهی آورد

معلوم نیست

این ابر از چه سرنوشتی برانگیخته‌ست

معلوم نیست

روز از کدام چشم برخواهد خاست

شب در کُدام چشم خواهد خفت

آیینه‌ای در آینه‌ای تابیده است

حجمی قرار حجمی، نقطه‌ای قرار نقطه‌ای

و همچنان که وقت مفهومی پیدا می‌کند

حجم نگاه به خاکستری گراییده است

 

در عمق این معاینه دنیا خرابه‌هایش را تعمیر می‌کند

و جابه‌جا می‌شود با باد،

ابری که روی خاطره افتاده است»

(همان، صص 511 – 510)

 

چ) شعر مختاری چه‌گونه شعری است؟ شعر مختاری شعری است سّیال. شعری است که در آن، تصویر کارکرد اندیشگی را بر عهده دارد. از این رو، می‌توان در اجزا با قسمت‌هایی از هر سروده همدل بود و در کلیّت نه. شاعر، اگر از استثناها صرف‌نظر کنیم، فاقد توانایی ایجاز است. شاید بهتر باشد بگوییم با ایجاز میانه‌ای ندارد. به نظر می‌رسد که از این وجه، فشرده کردنِ ذهنیت در شعر مردود جلوه می‌کند. علاقه و عقیده شاعر معطوف است به پراکنده کردن کلام. امّا ما می‌دانیم که این، معنی و تعریفِ «نثر» است نه شعر!

 

ح) تصویرهای هشت دفتر این شاعر، با کم‌وبیش تفاوت‌هایی، به نوعی روایت پردازی انجامیده است. شاید بتوان آن را مرتبط با نوعی نوشتن خودکار/ خودبه‌خود دانست که در مکتب شعر سوررئالیسم مورد نظر چند شاعر اروپایی، به ویژه آندره برتون، بود. اگر این دیدگاه را بپذیریم، آن‌گاه فقدانِ دغدغه حصر معنا و بی‌توجهی به برجستگی زبان در شعرهای مورد اشاره درخور توجیه خواهد بود. بخش اعظم سروده‌ها را به‌ویژه از منظر اخیر نمی‌توان اتّفاقی «در زبان» یا اتّفاقی «زبانی» قلمداد کرد. البتّه، از منظر نخست، یعنی معنا، شعرهای متقدّم مختاری را می‌توان در حوزه ادراک سنجید. امّا در شعرهای متأخّر او پیوند دادن صدر و ذیل، کاری است طاقت‌فرسا، دشوار و گاه ممتنع. بی‌شکّ، آن‌چه از مختاری باقی مانده، شعر است. اما در بخش عمده‌ای از این شعرها، گویی در حال خواندنِ متن‌هایی هستیم که ابتدا و انتهایی ندارد. در واقع، ابتدا و انتهایی بر آن‌ها متصوّر نیست.

 

خ) شاید قدری عجیب باشد: امّا در مجموع، حُسن شعرهای مختاری را باید در موسیقیِ مترنّم و نیرومند آن‌ها جُست نه در چیزی دیگر. او از جایی آغاز می‌کند که فروغ فرّخزاد کار خود را در این زمینه به پایان می‌رساند: رفت‌وآمد میان وزن و بی‌وزنی، و روی بردن به نوعی موسیقی التقاطی. مختاری، خودآگاه یا ناخودآگاه، کوشیده است تا تلاش فرّخزاد را تداوم بخشد. با این همه، رشته‌ای که این موسیقی را به لحاظ شکل، تصویر و زبان به هم می‌پیوندد، آن‌قدر توانمند نیست که به درخشش‌ کلام بینجامد. مختاری، خود، درباره «منظومه ایرانی» به دو ویژگیِ چندصدایی و چندوزنی بودنِ آن اشاره کرده است. درباره ویژگی اخیر، سخن او صحیح است. اما تشخیص ویژگی نخست آسان نیست. چرا که اگر عنوان قسمت‌های مختلف این منظومه برداشته شود، لحنِ صداها برای تمایز از همدیگر کفایت نخواهد کرد.

 

د) دو شاعر با گرایش‌های ادبی متفاوت امّا از علاقه‌مندانِ مختاری، بر او به لحاظ شعرگویی خُرده گرفته‌اند. یکی از آن دو، بیژن جلالی، مختاری را منکر الهام در سرودن شعر دانسته است (مجموعه اشعار، ص 467). شاعر دیگر، اسماعیل خویی با وجود نگاه مثبت به «منظومه ایرانی»، امیدوار است مختاری بداند که «خودآگاهی در شعر جوانمرگی می‌آورد» (انگاره‌ها، ص 7). مختاری انتقادهایی از این دست را به کلّی رد می‌کند. او به جای «لحظه» در شعرگویی (که آن را مانند عقیده به «تابعه، فرشته، شعور نبوّت» و غیره متضمّنِ نگاهی سنّتی می‌پندارد)، موضوع «هنگامِ» مناسب را در سرودن شعر پیش می‌کشد. خلاصه سخنش چنین است: «هنگام سرایش، یک زمان ناگزیر و متناسب با انباشت درون است. بسته به ایجاب و ضرورت سرایش گسترش می‌یابد. هر فعل و انفعالی که در ذهن و زبان رخ می‌دهد، در همین هنگام بروز می‌کند. هر پیچشی که زبان پیدا کند، در همین هنگام از پیچش درون راه می‌جوید […] هم به شهادت شعرهای بلند شاعران بزرگ، و هم به تأکید بعضی از معاصران ملّی و جهانی، دوران ما به اعتباری دوران شعر بلند است. یا می‌توان گفت شعر بلند به اعتباری کارکرد دوران ماست. امّا به رغم این واقعیت، بعضی‌ها نخواسته‌اند یا نتوانسته‌اند رازِ سرایش شعرهای بلند را دریابند. پس تصوّر می‌کنند که شعر بلند الزاماً شعری است که اراده‌گرایانه سروده می‌شود […] نه شعر از دیگر هنرها به لحاظ روند خلاقیت جداست، و نه آثار هنری دیگر، تماماً در یک نشست لحظه‌ای پدید آمده است. نقّاشی، فیلم، داستان و… هم حاصل فرافکنی انباشتِ درون در هنگام خلق اثر است […] اراده‌ای اگر در روند خلق این آثار هنری متصوّر باشد، در همان کمک به تحقّق شکل کامل‌شده درون است» (مجموعه اشعار، صص 474 – 467).

 

  1. مختاری: منتقد ادبی و تحلیلگر شعر

ذ) مختاری در موقعیت منتقد ادبی و تحلیلگر شعر به قلمروهایی مانند فرهنگ‌شناسی، جامعه‌شناسی و سیاست‌شناسی بسیار علاقه‌مند است. او به دنبال پرسشگری است (تمرین مدارا، ص 93). پوشیده‌گویی را نقد و ملامت می‌کند (همان، صص 135 – 116). خود و دیگران را به «تمرین انتقاد» و «مدارا» فرا می‌خواند (همان، صص 346 – 333، 21). به لزوم اندیشیدن به سرنوشت ملّی واقف است (همان، صص 378 – 361). در همان حال، یکی از پُراهمیت‌ترین دغدغه‌هایش را نشان دادن و تحلیل نظام سنّتیِ «شبان – رمگی» می‌پندارد (همان، صص 91 – 46).

 

ر) علاوه بر تحلیل‌ها، از مَراجع و ارجاع‌های این منتقد ادبی هم می‌توان دریافت که او ذهنیتی چپ‌گرایانه دارد: ف. هگل (انسان در شعر معاصر، صص 238، 235، 233)، ک. مارکس (همان، ص 231)، گ. لوکاچ (نیما و شعر امروز، ص 83)، ت. آدورنو (همان، ص 96؛ نیز: شاعران معاصر ایران: آتشی، ص 88)، م. باختین (نیما و شعر امروز، ص 82)، ر. دبره (انسان در شعر معاصر، صص 430، 419، 401) و مانند آن‌ها. با این همه، مختاری «سیاست آینده‌نگرانه» نهضت چپ در دهه‌های 1350 – 1320 را کوتاه‌مدّت و درخور انتقاد می‌داند (نیما و شعر امروز، ص 45). انشقاق میان چپ‌گرایان در تجربه کانون نویسندگان ایران در سال 1358 او را به «ساخت استبدادیِ ذهن» در میان این گروه رسانده است (انسان در شعر معاصر، صص 19 – 9). می‌گوید تجربه انقلاب، هنرمندان و شاعران چپ‌گرا یا متمایل به آن را متوجّه حجاب درونی کرده است (چشم مرکّب، ص 29؛ نیما و شعر امروز، ص 113).

 

ز) وی با لحنی که به نظر می‌رسد افسوس‌بار است، می‌گوید در غیاب آزادی، همه چیز معنای سیاسی پیدا می‌کند (چشم مرکّب، ص 55). در چنین چهارچوبی، فرهنگ سخنرانی جانشین فرهنگ گفت‌وگو می‌شود (همان، ص 163). در این میان، شعر و هنر، هم دچار «بحران انحلال» می‌شود و هم «درگیر با بحران رشد» (همان، ص 15). البتّه، احترام گذاشتن به تنوّع و تکثّر درخور اهمیّت است (همان، ص 34). امّا «فرهنگ ما گرفتار ناهمزمانی و ناهمزبانی گسترده و عمیقی میان بخش‌های مختلف خویش است. این مشخصّه دوران گذار در جامعه‌ای است که دچار تأخّر فرهنگی و ناموزونیِ رشد است» (همان، ص 38). این منتقد ادبی به روندِ «عقلانی شدن» و «مبانی جدید معرفت و تفکّر و انتقاد» باور دارد. البتّه، چنین ویژگی‌هایی در جامعه مدرن پدیدار می‌شود نه در جامعه پیشامدرن (چشم مرکب، ص 41). به نظر می‌آید در کلیّت، مختاری درصدد است که به لحاظ نظری میان آرمان‌گرایی و واقع‌بینی امتزاجی به وجود آورد. گویی او در حّد توان و دریافت و مطالعه خود، در جست‌وجوی راهی است تا با آن، مارکس‌گرایی را به نفع سوسیالیسم و در مواردی، سوسیالیسم را هم به سود سوسیال‌دموکراسی پشتِ سر گذارد.

 

ژ) مختاری، شاید به سبب کار در «بنیاد شاهنامه»، شاید به دلیل علاقه شخصی، و شاید به هر دو انگیزه، به شاهنامه و ادبیّات حماسی پرداخته است. از او دو تألیف در این زمینه در دست است. در تألیف نخست، وی به کاوش در پیشینه و ویژگی‌های عامّ و خاصّ شاهنامه، و ادب حماسی، و ساخت و موقعیت حماسه ملّی ایران توجّه‌ کرده است (حماسه در رمز و راز ملّی، صص 70 – 22). این رساله، رساله‌ای است یکدست، پژوهشی و نکته‌سنجانه. امّا در بخش دومِ این تألیف، چند موضوع جزئی‌تر از شاهنامه (سیمرغ، سهراب و رستم، تازیانه بهرام – با بهرام گور اشتباه نشود – و جنگ بزرگ بر سر کشته شدن سیاوش) مورد بررسی قرار گرفته است. به‌طبع، این موضوع‌ها در کنار رساله مورد گفت‌وگو از وحدت تألیف کاسته و به آن حالت مجموعه مقاله داده است. علائق شاهنامه‌ای مختاری در دیگر تألیف او، که مرتبط است با زال، از حوزه حماسه به قلمرو اسطوره وارد شده است. وی در این تألیف منسجم، سیر زندگی زال را بر اساس اسطوره‌شناسی جدید طبقه‌بندی، پیگیری و تحلیل کرده است. این رساله با عبارت‌های زیر شروع می‌شود: «زال پایدارترین پدیده حماسه [ایران] است. زندگی‌اش بخش عظیمی از حماسه ملّی را دربرگرفته است، و آغاز و انجامش، آغاز و انجام دوران پهلوانی است. او آدم حماسه و پدر پهلوانی است که هیچ پدیده یا حادثه‌ای بیرون از دایره وجودی او نیست. از این روی، هستی‌اش به گونه‌ای تصوّر و تصویر شده است که هر واقعه یا عنصری در پیوند با او به هویت حماسی برسد. خویشکاری[= تعهّد]اش معیار سنجش و ارزش قهرمانانی است که در پهنه وسیع حماسه طلوع و افول می‌کنند. زال معنوی‌ترین پهلوان حماسه است» (اسطوره زال، ص 15).

محمّد مختاری: شاعر و تحلیلگر شعر

س) با این همه، شکیبایی مختاری در تحلیل دیگر آثار ادبی کهن، به هیچ وجه، به اندازه شکیبایی‌اش در تحلیل شاهنامه نیست. او از تناقض‌ها و تضادّهایی که در انسان‌دوستی سنّتی ایران وجود دارد، در شگفتی است: «چه‌گونه ممکن است که انسان هم به آفرینش برابر انسان‌ها باور داشته باشد و هم قرن‌های قرن، نظام اجتماعی مبتنی بر امتیاز مقدّر را برتابد؟» (انسان در شعر معاصر، صص 85 – 84). در واقع، شاعران و ادیبان کهن، چه گرایش منطقی، اخلاقی، سیاسی و علمی داشته باشند، چه گرایشی اشراقی، شهودی و عرفانی، و چه در مرز مشترک این دو گرایش (مانند سعدی)، «با همه تفاوت‌ها یا تضادهایشان، به مفهوم مشترکی از قدرت و نظام ذهنی آن، و رفتار و پندار ناشی از آن، پای‌بند بوده‌اند که رابطه آدمی را تابع سلسله‌مراتب نگه می‌داشته است» (همان، ص 95). در واقع، حاصل چنین فکری، فلسفه‌ای است «فرودستانه» و حاصل آن، «مقابله با شرّ به وسیله عقب‌نشینی فردگرایانه از برابر آن. از همین راه است که جامعه در اساس خود به آن نظم قاهر و برقرار تن در می‌دهد و آن را منطقی یا طبیعی یا بدیهی می‌انگارد، (همان، صص 133 – 132). به نظر می‌رسد این منتقد و محقّق ادبی، زمینه تاریخیِ بسیار همگن آثار ادبی و فکری کهن را به حدّ کافی در نظر نیاورده است. زمینه تاریخی مورد بحث، زمینه‌ای است که چه ایرانیِ زرتشتی، چه ایرانیِ مسلمان، جز شاهنشاهی و پادشاهی و سلطنت و خلافت و امارت و مانند آن‌ها، نوع و ساختار دیگری را نمی‌توانست تصوّر کند. آن‌چه عجیب و عمده است، این است که در چنین موقعیتی ده‌ها بلکه صدها اندیشه‌مند و ادیب بالیده‌اند (آیا همزمان، در دیگر قلمروهای سیاسی جهان وضعیت بهتر از این بود؟ البتّه، نه!). به طبع، یکی از وظیفه‌های پژوهشگر تجدّدخواه و آشنا به سنّت، شناساندن و تحلیل آثار این اندیشه‌مندان و ادیبان است. چنین پژوهشگری هم می‌تواند سوسیالیست یا مارکس– لنین‌گرا باشد، مانند احسان‌طبری (ر. ک: برخی بررسی‌ها)، هم لیبرالی مانند عبدالحسین زرین‌کوب (با تألیف‌های متعدّد در این زمینه) و هم هر گرایش دیگری.

 

ش) با این همه، عمده بحث‌های مختاری مرتبط است با شعر نیما و شاعران نیمایی. در کلیّت، وی جای خاصّی برای شعر و موقعیت ادبی نیما قائل است: «از فردیت و بصیرت نبوغ‌آمیز» نیما سخن می‌گوید (نیما و شعر امروز، ص 10). «استعداد نوخواهی و کوشش مجدّانه» او را می‌ستاید (همان، ص 20). شعرش بیشتر به لحاظ فلسفی بغرنج است تا این‌که دشوار و پرتعقید باشد (همان، ص 24). نیما شعر را از «ساختمان مصراعی و بیتی» به «ساختمان قطعه‌ای» ارتقا می‌دهد (همان، ص 27). شعرش هم «از جانب سنّت فرهنگی نفی می‌شد و هم از جانب نهادهای سیاسی و قدرت» (همان، ص 41). «دنیای ذهنی نیما یک دنیای تراژیک – سمبولیک است» (همان، ص 44). در شعر او «یک جور نگرانی و تشویش فراگیر» دیده می‌شود (همان، ص 46). البتّه، «بعضی از شعرهای او به سبب افراط در تعقّل آسیب دیده است (همان، ص 48). نیما هم «می‌خواهد به طبیعت نزدیک شود و هم می‌خواهد از آن فاصله بگیرد. آن‌چه برایش مهم است، انسانی شدن طبیعت است» (همان، ص 51). نیما درصدد است از منظر بومی، جهانی شود (همان، ص 52). در حوزه فرهنگ هم، «سمت اصلی ذهن او، درک حضور انسان و جذب ارزش‌های نو، و در مقابل، نفی گذشته و ارزش‌ها و عادات و گرایش‌های مبتنی بر نفی است» (انسان در شعر معاصر، ص 213). چنان‌که می‌بینم، امتیازهای زیادی به حساب نیما منظور شده است. این امتیازها بیش‌تر در حوزه محتوای شعر و ذهن شاعر است. به نظر می‌آید با قدری تسامح، بیش‌تر آن‌ها را بتوان پذیرفت.

 

ص) دو نکته در تحلیل‌های مختاری درباره نیما و شعر نیمایی دیده می‌شود که برای آگاهی از آرای ادبی او جنبه اساسی دارد. یکی آن‌که از نیمه دهه 1320 «دستگاه منتظم نیمایی به انسجام نهایی خود رسید» (چشم مرکّب، ص 45). دوم آن‌که «شعر نیمایی در آغاز پیام‌آور ارزش‌های تازه‌ای برای انسان ایرانی بوده است […] امّا همواره موانعی بر سر راه بوده و گسست‌هایی پدید آمده است که سبب شده شعر در هر دوره به ناگزیر تجدید مطلع کند» (انسان در شعر معاصر، ص 29). با توجّه به زمینه متن، مقصود منتقد از عبارت نخست، فقط شعر نیماست. به نظر می‌آید مختاری، چه در این عبارت و چه در عبارت‌های دیگر از آثارش، سهمی (یا سهم چندانی) برای شاگردان نیما در منسجم کردن و گسترش دادن شعر نیمایی منظور نکرده است. البتّه، این نکته صحیح به نظر نمی‌رسد. یکی از تحلیل‌هایی که او در ایضاح عبارت دوم در برخی از نوشته‌هایش پیش کشیده است، ورود عریان سیاست به شعر نیمایی است. در مثل، از نظر وی، شعر «ای آدم‌ها» در قبال بسیاری از شعرهای برجسته نیما شعر زیرمتوسّطی است و اگر وزن آن را بگیرند، یک مقاله سمبولیک بیش نمی‌ماند» (نیما و شعر امروز، ص 78). علاوه بر این، «اقتدای بسیاری از شاعران کم‌مایه به نیما سبب شده که وجه سیاسی سمبولیسم او به عرضه مبتذل کلیشه‌پردازی هم کشیده شود، و از سمبولیسم چیزی به وجود آید در حد کُدگذاری» (همان، ص 39). گسترش زبانِ ستیز در ادبیات مدرن هم در همین چهارچوب درخور بحث و نقد است. زیرا «زبانِ ستیز بیش از آن‌که با ساخت استبدادیِ جامعه و فرهنگ ما درگیر شود، با مصداق استبداد و حضور مستبّد مواجه بوده است» (چشم مرکّب، ص 92). نکته‌ای که مختاری از آن سخن می‌گوید، نکته دقیقی است. به نظر می‌رسد سیاسی شدن بیش از حدّ ساختار شعر نیمایی در دهه‌های 1350 – 1320 یکی از دلیل‌هایی بود که از دهه 1360 به بعد، به‌تدریج، آن را برای بسیاری از مخاطبان از موضوعیت انداخت.

 

ض) البتّه، همه گرایش‌های نزدیک به شعر نیمایی را نمی‌توان سیاسی خواند. گرایش‌هایی هم بوده است که هر یک، قسمت‌هایی از آرای نیما را پذیرفته‌اند. مختاری برای شعر نیما نوعی مرکزیت قائل است: شعر ایران پس از نیما به صورت «طیف‌ها»یی گاه به این مرکزیت نزدیک، و گاه از آن دور بوده است (چشم مرکّب، ص 52؛ نیما و شعر امروز، ص 73). او شاعرانی مانند فروغ فرّخزاد، یدالله رؤیایی، منوچهر آتشی و م. آزاد را در این زمینه مثال می‌زند. امّا این گویندگان را باید شاعران نسل دوم شعر نیمایی دانست نه از طیف دور یا نزدیک به نیما (ر. ک: مقدّمه‌ای بر شعر فارسی، صص 132 – 126). صرف‌نظر از این نکته، مؤلّفِ انسان در شعر معاصر می‌گوید «شاعران پیش از انقلاب، شعری سروده‌اند که ما را تا انقلاب رساند» (چشم مرکّب، ص 53). وی شاعران حدود دو دهه نخست انقلاب را به اعتبار نوع نگاه به سنّت یا تجدّد، و نزدیک بودن یا نبودن به سیاست به شش دسته تقسیم می‌کند. بدبختانه، چون او در هیچ یک از این شش دسته مثالی به دست نمی‌دهد، داوری درباره این تقسیم‌بندی بسیار دشوار بلکه ممتنع خواهد بود (ر. ک: چشم مرکّب، صص 155 – 153). علاوه بر این، نظر مختاری درباره دو جریان شعری با مخاطبان خاصّ در دهه 1340 نیز درخور سنجش است: موج نو «به نظامی از اجزا و ابزار و روابط شهری زبان یورش بُرد. امّا بی ادراک هر نوع موزونیت (از جمله، تناسب یا موزونیت مبتنی بر بی‌قرینگی) شعر را به نثر بدل کرد. حتّی شکل و ساختمان شعر را به نظر من، باز به صورتی دیگر، به مصراع و تصویر منحصر در مصراع بازگرداند و تهوّرش کم‌کم به هرز رفت». در مقابل، شعر حجم «کوشید از حرکت نیمایی و گرایش آوانگارد خود سنتزی ارائه کند و جریان اندیشیده به زبان را در برابر آن آنارشی متبلور سازد» (چشم مرکّب، ص 51). نظر اخیر، بی‌شکّ، زیاده از حدّ خوش‌بینانه به نظر می‌رسد.

 

ط) جز نیما، از مختاری تحلیل‌هایی تفصیلی درباره شاملو، اخوان ثالث، منوچهر آتشی و فروغ فرّخزاد بر جای مانده است. در کلیّت، آثار این شاعران با دقّت، علاقه و به صورت کامل خوانده و تحلیل شده است (شاید تنها نقص را بتوان بی‌اطّلاعی این منتقد ادبی از شعرهای آتشی در دهه 1350 دانست: شاعران معاصر ایران: آتشی، صص 91، 19 – 18. زیرا منتخبی از این شعرها در گزینه اشعار آتشی، صص 325 – 249، آن هم در نیمه دهه 1360 در دسترس قرار گرفت). مختاری به‌درستی بر این عقیده است که انتقاد از «شاعران بزرگ» نه به معنی شک و تردید در «بزرگی و شأن و نبوغ» آنان، که مربوط است به «خصلت همواره نوشونده خود شعر و ذهن آدمی» (انسان در شعر معاصر، ص 22). امّا واقع مطلب این است که وی در نقد آثار شاعران مورد اشاره بسیار دست به عصاست. انتقادهای او، به‌هیچ‌وجه، با نقدهایی که از دهه 1370 به بعد به قلم منتقدان ادبیِ مخالف آرمان‌گرایی از شاملو و دیگران انجام شده، درخور سنجش نیست. بدین ترتیب، بخش درخور توجّهی از تألیف اخیر، با قلمی توصیفی و همدلانه نوشته شده است.

 

ظ) نمونه‌هایی از تحلیل‌های مختاری از پنج شاعر نوگرا به دست داده می‌شود:

*درباره شاملو: «چه‌بسا معنای تصویری زبان او، به‌خصوص در برخی از مصراع‌ها (در هر شعر) برای خواننده کاملاً مشخّص نباشد. امّا معنای استعاری – سیاسی آن معیّن است. خوانده شدن شعر او در عرصه مبارزات سیاسی طّی چند دهه پشتوانه قابل‌توجّهی در گسترش و نفوذ شعرش بوده است. لحن حماسی و ترکیب زبانِ ستیز و روش پیام‌گرایانه شعر نیز تأثیر به‌سزایی داشته است» (نیما و شعر امروز، ص 31).

*درباره اخوان ثالث: «در مجموعه از این اوستا میان اندیشه اجتماعیِ شکست و اندیشه فلسفیِ شکست تقریباً یک ترازبندی پدید می‌آید و ته‌رنگِ سیاسیِ شکست همچنان پابرجاست. امّا کم‌کم رنگ اصلی را به اندیشه‌های نوع دیگر می‌سپارد تا پاییز در زندان این راه و رسم فلسفی را مشخّص‌تر کند و سرانجام در دوزخ امّا سرد این راه و رسم چیرگی می‌یابد و اندیشه‌های سیاسی جنبه‌ای فرعی و تبعی پیدا می‌کند» (انسان در شعر معاصر، ص 467).

*درباره سپهری: در شعر او «به رغم وجود زبانی متفاوت، با یک ذهنیت ساده روبه‌رو هستیم، ذهنیتی سرشار از یقین، فارغ از هرگونه شک. چنین ذهنیتی هرچند هم عمیق و وسیع باشد، بغرنج نیست. از لایه‌های روشن ذهنی پیدا شده، نه از پیچش‌های سایه‌دار و کور و چاله‌های سیاه فکر. فقدان شک در ذهنیت یک شاعر چیز غریبی است» (نیما و شعر امروز، ص 25؛ نیز ر. ک: ص 32).

*درباره آتشی: «آتشی در طبیعتی زیسته که دستخوش دوگانگی است. تقابل و تناقض این موقعیت، که از کشمکش عوامل فرهنگی – تاریخی به طبیعی نشئت گرفته، موضوع و اندام‌های شعر او را با همین خصلت معیّن کرده است. پس در زبان او نیز نوسانی هست بین گرایش به مَجاز (به سائقه بومی) که همساز با فرهنگ و موقعیت خاصّ بومی و زبان روایی است، و رغبت به استعاره و نماد که از تجربه غیربومی و آموزش شعری او مایه می‌گیرد» (شاعران معاصر ایران: آتشی، ص 54).

*درباره فروغ فرّخزاد: «او هم پیچیدگی ذهن داشته است امّا جنبه احساسی‌اش برجنبه اندیشگی‌اش می‌چربد. زبان عاطفی – غنایی‌اش به اضافه زن بودنش و زنانه بودنِ حّس و نگاهش عامل مهّمی در اقبال به او بوده است. ضمن این‌که ذهن و زبان او معطوف به زندگی شهری لایه‌های متوسّط جامعه است […] عرصه عشق و معرفت جسم [نیز] طراوت و ملموسیت خاصّی به شعرش می‌بخشند» (نیما و شعر امروز، ص 31).

 

ع) زبان این منتقد ادبی در تألیف ادبی عمده‌اش، یعنی انسان در شعر معاصر زبانی است روشن. از نظر شناساندن منابع و مآخذ نیز در آن کوتاهی دیده نمی‌شود. این دو ویژگی در جای خود، به‌ویژه هنگامی که با آثار مشابه سنجیده شود، امتیاز محسوب می‌شود. البتّه، کتاب مورد اشاره، کتابی است که می‌توان آن را بسیار موجزتر نوشت. امّا ضعف در موجزنویسی فقط منحصر به مختاری نیست. این کاستی در نقد ادب معاصر ایران با گرایش‌های مختلف وجود داشته است. شاید رگه‌هایی از موجزنویسی را بتوان در مقدّمه‌ای با عنوان «ذهنیت غنایی» در آغاز کتاب هفتاد سال عاشقانه (صص 193 – 1) او یافت (در این تحلیل، منتقد نسبت به شعر و ادب کهن فارسی نیز، در مقایسه با انسان در شعر معاصر موقعیت فکری و تخیلی دقیق‌تری برگزیده است). هرچند، گرایش به شاعرانه‌نویسی، یکی از دیگر ضعف‌های نقد ادبیات معاصر ایران، در این تحلیل ادبی هم هویداست (بدبختانه، صاحب این قلم هم در شماری از آثار نخستش به این ضعف دچار بوده است). با این همه، کوشش برای مطالعه چندصد دفتر شعر (فهرست بسیار خوبی از آن‌ها در پایان کتاب فراهم شده است: هفتاد سال عاشقانه، صص 866 – 840) و انتخاب سروده‌هایی در چهارچوب بحث، یکی از امتیازهای درخور توجّه این تألیف است. البتّه، شعرهای انتخاب شده، به لحاظ انسجام در شکل و پیراستگی در زبان یکدست نیست. با این همه، این شعرها در کنار هم، آیینه شفّافی از شعر نوگرای ایران در دهه‌های 1370 – 1300 در اختیار خواننده قرار داده است.

 

  1. پایان سخن

غ) مختاری تکاپوهای ادبی خود را با سرودن شعر آغاز کرد. شعرهای او در آغاز صبغه اجتماعی – سیاسی داشت (برای توصیفی از آن‌ها ر. ک: شعر شهادت است، صص 61 – 57). امّا با وجود چیرگی او در موسیقی شعر (در این زمینه اشاره‌ای از خود وی در دست است: نیما و شعر امروز، ص 66) و تلاش برای یافتن اقلیم‌های فکری نو در دوره دوم شعرگویی، توانایی‌هایش در شعرگویی محدود است. محمّد حقوقی، منتقد و مورّخ شکل/ فُرم‌گرای شعر نو، نام و آثار او را در زمره چهل و هفت شاعر برگزیده نوگرا در دهه‌های 1360 – 1300 منظور کرده است (شعر نو از آغاز تا امروز، ج 2، صص 787 – 778، 1093، 979 – 972). امّا نوع ساختار شعر مختاری – از متفرّعات شعر مدرن فارسی – از نوعی نیست که بتوان از آن انتظار درخشش در کلام داشت. در این سنخ از شعر، کلام اغلب یکنواخت است و فاقد آشنایی‌زدایی‌های لازم یا کافی در حوزه زبان. علاوه بر این، باید توجّه کرد که مختاری به لحاظ نسل شعری در مجموعه شعر نیمایی، از جمله شاعرانی است که از شعر نیما و شاگردان او فاصله‌ای دورتر دارد. از این رو، وی از توانِ گروهی در نسل ادبی – شعری هم بهره چندانی نداشته است (ر. ک: مقدّمه‌ای بر شعر فارسی، صص 141 – 139). به نظر می‌رسد شعر گویی، شاید تا حدّی، راه را بر تلاش‌های او در حوزه نقد ادبی بسته باشد. نقطه عزیمت و اتّکای او در نقد ادب معاصر ایران نه زیبایی شناسی، که بیش‌تر فرهنگ، جامعه و سیاست است (ر. ک: نیما و شعر امروز، ص 48). با این همه، توانایی او در حوزه نقد ادبی مُحرز، و در تحلیل نهایی، جایگاه وی به عنوان منتقد ادبی بسی پُر اهمیّت‌تر از موقعیتش در شاعری است. محمّد مختاری در شماری درخور توجّه از نوشته‌هایش به شناخت اندیشه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در شعر مدرن فارسی در دهه‌های 1350 – 1320 برآمده است. البتّه، کاوش‌های او در این زمینه، بر میدانِ دیدِ ما در ادب و فرهنگ دهه‌های مورد اشاره پرتوهایی افکنده است.

مهر 1396

 

فهرست منابع و مآخذ

آثار مختاری

* شعر

  1. در وهم سندباد (سپیده، 1355، 56 ص).
  2. بر شانه فلات (توس، 1356، 80 ص).
  3. قصیده‌های هاویه (آرمان، 1356، 88 ص).

اشاره: نسخه‌ای که از دو دفتر اخیر دیده‌ام نسخه‌ای است با عنوان بر شانه فلات و قصیده‌های هاویه بر روی جلد، صحّافی شده در یک مجلّد.

  1. شعر پنجاه و هفت (شباهنگ، 1358، 50 ص).
  2. منظومه ایرانی (و 15 شعر از خیابان بزرگ، قطره، 1368، 95 ص).
  3. سحابی خاکستری (توس، 1378، 151 ص).
  4. آرایش درونی (یک شعر بلند، توس، 1378، 107 ص).
  5. وزن دنیا (توس، 1378، 96 ص).
  6. مجموعه اشعار (بوتیمار: تهران – مشهد، 1395، 570 ص).

* درباره شاهنامه

  1. داستان سیاوش (از شاهنامه فردوسی، ج 1، پژوهشگاه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1363).

اشاره: نام مختاری فقط در مقدّمه (به قلم مهدی قریب) آمده است نه برروی جلد و صفحه عنوان.

  1. 11. حماسه در رمز و راز ملّی (قطره، 1368، 410 ص).
  2. اسطوره زال (تبلور تضاد و وحدت در حماسه ملّی، آگه، 1369، 280 ص؛ چ 3، توس، 1393).

* درباره شعر معاصر

  1. درباره از صبا تا نیما (با امضای سیاوش روزبهان، صدا: خرّم آباد، ش 2، زمستان 1351).
  2. مقدّمه‌ای بر روش‌شناسی سبک (با نگاهی به سبک‌شناسی بهار، کلک، ش 8، آبان 1369، صص 231 – 216).
  3. انسان در شعر معاصر (با تحلیل شعر نیما، شاملو، اخوان و فرّخزاد، توس، 1372، 645 ص).
  4. نگاهی به چند شعر (از محمدباقر کلاهی، تکاپو، دوره نو، ش2، خرداد1372، صص 53-50).
  5. 17. برگ گفت و شنید (مجموعه سخنرانی‌ها درباره شعر و ادب و فرهنگ، کانادا، 1374).
  6. نیما و شعر امروز (گفت‌وگوی بلند، در: ری‌را، به کوشش عبّاس قزوانچاهی، معین + فرهنگخانه مازندران، 1376، صص 125 – 7).
  7. هفتاد سال عاشقانه (تحلیلی از ذهنیت غنایی معاصر و گزینه شعر 200 شاعر: 1370 – 1300، تیراژه، 1378، 867).
  8. چشم مرکّب (نواندیشی از نگاه شعر معاصر، توس، 1378، 168 ص).
  9. شاعران معاصر ایران: منوچهر آتشی (همراه با منتخبی از شعرها، توس، 1378، 220 ص).

* نقد فرهنگ و اجتماع و سیاست

  1. تمرین مدارا (20 مقاله در بازخوانی فرهنگ، ویستار، 1377، 383 ص).

* ترجمه‌ها (منتخب)

  1. زاده اضطراب جهان (ترجمه 150 شعر از 12 شاعر اروپایی، سمر، 1371، 384 ص).
  2. مارینا تِسوِتایوا (جی. مارین کینگ، ویراسته + کهکشان: نسل قلم، 1373، 88 ص).
  3. آنا آخماتووا (سام درایور، همان، 1375، 92 ص).
  4. مایاکوفسکی (ویکتور تراس، همان، 1376، 90 ص).

اشاره: سه برگردان اخیر، در مجموعه کلان و رحلیِ نویسندگان روس (ترجمه گروهی به سرپرستی خشایار دیهیمی، نی، 1379، صص 686 – 664، 659 – 642، 576 – 556) بازنشر شده است.

 

آثار دیگران

  1. انگاره‌ها (اسماعیل خویی، فاخته: هلند، د1، ش2، پاییز 1371).
  2. برخی بررسی‌ها درباره جهان‌بینی‌ها (و جنبش‌های اجتماعی در ایران، احسان طبری، چاپ عکسی، بی‌نا، 1357؛ از روی چاپ 1348 در آلمان شرقی).
  3. شعر شهادت است (نقد و بررسی شعر انقلاب، فرامرز سلیمانی، موج، بهار 1360).
  4. شعر نو از آغاز تا امروز (محمّد حقوقی، ج 2، ثالث + یوشیج، چ 2، 1377).
  5. گزینه اشعار (منوچهر آتشی، مروارید، چ 2، 1369، چ 1، 1365).
  6. مقدّمه‌ا‌ی بر شعر فارسی در سده بیستم میلادی (کامیار عابدی، ویرایش2، مؤسسه جهان کتاب، 1396)

سوتیتر1:

حُسن شعرهای مختاری را باید در موسیقیِ مترنّم و نیرومند آن‌ها جُست نه در چیزی دیگر. او از جایی آغاز می‌کند که فروغ فرّخزاد کار خود را در این زمینه به پایان می‌رساند: رفت‌وآمد میان وزن و بی‌وزنی، و روی بردن به نوعی موسیقی التقاطی.

 

سوتیتر2:

مختاری با لحنی که به نظر می‌رسد افسوس‌بار است، می‌گوید در غیاب آزادی، همه چیز معنای سیاسی پیدا می‌کند… در چنین چهارچوبی، فرهنگ سخنرانی جانشین فرهنگ گفت‌وگو می‌شود… در این میان، شعر و هنر، هم دچار «بحران انحلال» می‌شود و هم «درگیر با بحران رشد».

(نویسنده: کامیار عابدی

     منبع: جهان کتاب)

محمّد مختاری: شاعر و تحلیلگر شعر

مطالب بیشتر

  1. توفان کودکان ناهمگون می‌زاید
  2. دربارۀ کامیار شاپور همراه با تحلیل اشعار
  3. شعر امروز در غیبت چشمان باز نقد/ بخش اول
  4. جایگاه فریدون مشیری در شعر معاصر ایران
  5. ادبیات به مثابۀ هویت ملی_انسانی
2 دیدگاه

1 دیدگاه

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برترین‌ها