نگاهی به رمانِ برهوت عشق اثر فرانسوا موریاک
1)
«برهوت عشق» عنوان رمانی است نوشتۀ «فرانسوا موریاک» نویسنده مشهور فرانسوی و برندۀ نوبل ادبیات. مضمون کلی رمان همان مضمون اصلی بیشتر داستانهای «موریاک» است.
«موریاک» در اغلب داستانهایش کوشیده است تا از زندگی درونی و ایمان مذهبی و مبارزه عصبی و تبآلود میان جاذبههای زندگی مادی و عشق دنیوی با ایمان واقعی تجزیه و تحلیل روانی و مهیجی به دست دهد.
«موریاک» که خود در محیطی مذهبی به دنیا آمده بود و با همۀ آیینهای کاتولیک بزرگ شده بود، مدام با مسأله خیر و شر درگیر و بین دو احساس کاملاً متضاد سرگردان بود؛ چونان سرگشتهای در آمد و شد ما بین دو قطب آشتیناپذیر.
قصۀ «برهوت عشق» دربارۀ خانواده «کورژ» است. به طور خاص این رمان به زندگی و احوالات «رمون کورژ» پسر عاصی خانواده «کورژ» که اکنون جوانی سی و چند ساله است و پدر پزشک او –که به سختی میشود از او متنفر بود- میپردازد و عشق این هر دو به زنی به نام «ماریا کروس» که از پدر بسیار جوانتر است و از پسر مسنتر.
رمان با صحنهای در کافهای آغاز میشود که «رمون کورژ» اتفاقی و پس از سالها «ماریا کروس» را که روزی روزگاری، هفده هجده سال پیش غرورش را شکسته است ملاقات میکند.
«رمون» در طی تمام این سالها منتظر فرصتی بود که غرور این زن را لگد مال کند و حالا این فرصت را در آن کافه به دست آورده است. عشق این پدر و پسر به «ماریا» اگر چه متفاوت است اما وجوه مشترک زیادی هم دارد گو اینکه در مقطعی از زمان میل به تحسین کردن آن زن این دو نفر را بیش از پیش به هم نزدیک میکند، هرچند این عشق از همان آغاز محکوم به شکست است. پدر از بیآبرویی که پیامد این عشق پنهانی است آگاه است اما از ملال کشندهای هم که در زندگی با خانوادهاش احساس میکند دلزده و غمگین است و دوست دارد پیرانهسر چند سال باقی مانده عمر مزۀ خوشبختی را با لذت بچشد هر چند این خوشبختی آلوده به ندامت باشد. اما «رمون کورژ» آن روزها نوجوان و خام؛ با دیدن اتفاقی زن در تراموا انگار شکوفا میشود از زندگی کثیفش فاصله میگیرد؛ انگار دیدن آن زن اولین نت از سمفونی تغییر زندگی او باشد.
رمان پر است از صحنههای بدیع و تاثیر گذار و «موریاک» سعی کرده است احوالات روحی شخصیتهای داستانش را، تردیدهای فلج کنندۀ آنها را، روایت کند و همینها خواننده را تا به انتهای داستان میکشاند.
منبع changizi.blogfa.com
2)
***
فرانسوا موریاک در بوردو فرانسه و در خانوادهای سختگیر کاتولیکی بدنیا آمد و بعدها اندیشهاش را از باورهای ایدهال و تحمیلی کاتولیک رها ساخت.
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…