نگاهی به سینمای جیم جارموش و فیلم مردهها نمیمیرند
در قسمت ۲۹ برنامه اتاق روشن به سینمای «جیم جارموش» و آخرین ساختهاش فیلم «مردهها نمیمیرند» پرداختهایم .
در بخش اول برنامه مروری داشتهایم بر سینمای دهه ۸۰ جارموش.
در بخش دوم برنامه شادمهر راستین و امیر پوریا از فیلم «مردهها نمیمیرند» گفتهاند.
در بخش پایانی هم از «شعر» و «موسیقی» در سینمای جارموش گفتهایم.
جارموش بیانیه ی خودش را به وضوح برای عصر سهل انگار و مصرف گرای ما بیان می کند و علی رغم این که انتقاد او شاید نو و اصیل نباشد اما او با آزمایش های جالبی نشان می دهد که ما چگونه می توانیم به حقیقت ناکارآمد و خطرناک اطرافمان عادت کنیم. «سوئینتون» موفق می شود تا بار دیگر یک نقش آفرینی قدرمند با اختراع یک لهجهی عجیب را از خود ارائه دهد.
اثر جدید «جیم جارموش»، فیلمی عجیب با محوریت زامبی هاست و پیامش این است که در دنیا چیزهای کمی ارزش نجات دادن را دارند.
این فیلم در دنیایی می گذرد که کاراکترها از وجود زامبی ها خبر دارند. این داستان نوآورانه ی ترسناک و بامزه را باید در ابتدا مدیون پیشگامانی مثل «جورج ای. رومرو» باشیم که برای اولین بار دریافت که موضوع زامبی می تواند استعاره ی مناسب و تاثیرگذاری از مسائل اجتماعی باشد.
جارموش نیز که همواره عادت به دست بردن در ژانرها برای جا دادن آنها در نگاه سینمایی خودش دارد، با این فیلم به اثری ناراحت کننده و ناامید کننده دست یافته و جنگی را علیه ماتریالیسم، آمریکا در دوران ترامپ و بی انگیزگی جمعی ما به راه می اندازد. او تنها سعی می کند به هدفش برسد و برایش مهم نیست که این کار چقدر شیک انجام می شود.
پس از اکران در افتتاجیه جشنواره ی کن 2019 ، این فیلم در تاریخ 14 ماه ژوئن در آمریکا و یک ماه بعد از آن در اروپا اکران خواهد شد. جارموش دسته ای از بازیگران فیلم های مستقل را برای فیلم جدیدش انتخاب کرده است و برخی از آنان نیز مانند «بیل مورای» ، «آدام درایور» و «تیلدا سوئینتون» سابقه ی همکاری با او را داشته اند. برای آن دسته از مخاطبان که به دنبال یک فیلم ماجراجویانه عامه پسند با موضوع زامبی هستند باید بگویم که با تماشای این اثر بسیار ناامید خواهند شد.
«مردهها نمیمیرند» ما را به یک شهر خواب آلود بنام «سنترویل» می برد که به دور از شهرهای بزرگ می تواند نشان دهنده ی یک آمریکای واقعی باشد. سنترویل توسط رئیس پلیس تنبلی بنام «کلیف رابرتسون»(بیل مورای) و همکار با وفایش «رونی پیترسون»(آدام درایور) تحت مراقبت است. اما پس از حادثه ای در قطب و تغییر محور کره ی زمین اتفاقات عجیبی رخ می دهد که نگران کننده تر از همه ی آنها، زنده شدن مردگان و حمله ی آنها به افراد زنده است.
این فیلم مانند فیلم های اخیر جارموش مثل «تنها عاشقان زنده می مانند» و «پترسون» عمیق و پربار نیست و نیز هیچ احساس گناهی برای عجیب بودن و خودا رجاع بودن خود ندارد(کاراکترها می دانند که در فیلم جیم جارموش هستند) و این کیفیت تا جایی تاثیرگذار است که شوخی بعدی فیلم بتواند اثرگذار باشد. «مرده ها نمی میرند» در معرفی خود به عنوان نقدی بر بدترین المانهای دنیای مدرن به هیچ عنوان خویشتن دار نیست.
جارموش بیانیه ی خودش را به وضوح برای عصر سهل انگار و مصرف گرای ما بیان می کند و علی رغم این که انتقاد او شاید نو و اصیل نباشد اما او با آزمایش های جالبی نشان می دهد که ما چگونه می توانیم به حقیقت ناکارآمد و خطرناک اطرافمان عادت کنیم. زامبی های جارموش از گرمای زمین گرفته تا گروه های راست افراطی را نمایندگی می کنند و بزرگترین دستاورد «مرده ها نمی میرند» ، نشان دادن این حقیقت است که زندگی کردن کنار چنین موجوداتی چقدر می تواند عذاب آور باشد. در دنیای مدرن ما، زامبی ها تنها تهدیدی هستند که یاد گرفته ایم آنها را خنثی کنیم.
«مرده ها نمی میرند» سعی می کند تا گام به گام و پله به پله داستانش را تعریف کند و تلاشی برای به وجود آوردن یک داستان یکپارچه نمی کند. از میان بازیگران ، «سوئینتون» موفق می شود تا بار دیگر یک نقش آفرینی قدرمند با اختراع یک لهجه ی عجیب را از خود ارائه دهد (او نقش یک مسئول کفن و دفن را بازی می کند که از قضا یک نابغه با شمشیر سامورائی نیز هست).
جارموش در فیلم های اخیرش سعی بر این داشته تا کارکترهای عجیبش را که بسیار قابل درک هستند را با دقت زیادی خلق کند. اما در «مرده ها نمی میرند» او به سراغ تیپ ها رفته که به اندازه ی کاراکترها رضایت بخش نیستند اما فقدان شخصیت آنها بخشی از هدف جارموش است. برای افراد زنده، حسی مانند مرده بودن وجود دارد و آنها را تبدیل به زامبی های می کند که هنوز نمرده اند. شوخ طبعی موجود در فیلم در همه ی موارد اثرگذاری لازم را ندارد اما وقتی تاثیر می گذارد، مانند نقابی بر روی تصویر تاریک وجود ماست که مانند یک مرده ی متحرک هستیم.
منابع: اسکرین دیلی/ salamcinama
نگاهی به سینمای جیم جارموش و فیلم مردهها نمیمیرند
مطالب بیشتر
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…