شعری نیمایی از لادن خدابنده

شعری نیمایی از لادن خدابنده

دانلود آهنگ

گنجشکی از من می‌پرد

من که منم یک زن!

یک زن خودش یک وقت‌هایی می‌شود گنجشک

یک مرد هم گاهی نمی‌داند چرا گنجشک‌ها را می‌پراند او فقط مرد است

 

من به یکی از شعرهایم می‌روم که بچه بودم، آخر شب بود
یک پیرمرد از شب‌نشینی داشت برمی‌گشت
عمداً جلوتر، اندکی مغرور
پشت سرش زن، قدری از او دور.
من شرط می‌بندم جوان بودند هم زن بچه‌هاشان را بغل می‌کرد اما مَرد
می‌شد درختی که فقط گنجشک رویش می‌نویسم باشم اما او
او یک مترسک بود!

می‌خواهم از این شعر برگردم
گنجشکی از من می‌پرد هروقت دارم تند می‌آیم
شاید همین گنجشک
آن پیرمرد مبهمی باشد که واضح می‌پرد از من
از من که وقتی روسری را از سرم بردارم او را می‌پرانم زود
او را که روزی خود مترسک بود!

اصلاً مگر گنجشک‌ها هم می‌پرند از هم؟
کلاً تمام شعر را خط می‌زنم کلاً

شعری نیمایی از خانم لادن خدابنده
شاید دوست داشته باشید

 

مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

به یاد بهترین معلم: قیصر امین‌پور…

به یاد بهترین معلم: قیصر امین‌پور...

3 روز ago

درسی از «احسان یارشاطر» برای زندگی

درسی از «احسان یارشاطر» برای زندگی

1 هفته ago

اسلامی‌ندوشن: سعدی شادترین شاعر ایرانی است

اسلامی‌ندوشن: سعدی شادترین شاعر ایرانی است محمدعلی اسلامی ندوشن با یاد کردن از سعدی به…

1 هفته ago

تجارب دکتر «نسرین شکیبی‌ممتاز» از تدریس ادبیات فارسی در کشور ژاپن

تجارب دکتر نسرین شکیبی ممتاز از تدریس ادبیات فارسی در کشور ژاپن آهوی کوهی در…

2 هفته ago

و تمام شهوت تند زمین هستم/ که تمام آب‌ها را می‌کشد در خویش/ تا تمام دشت‌ها را بارور سازد…

و تمام شهوت تند زمین هستم که تمام آب‌ها را می‌کشد در خویش تا تمام…

2 هفته ago