نمیشود که تو باشی، من عاشقِ تو نباشم…
نمیشود که بهار از تو سبزتر باشد…
نمیشود که بهار از تو سبزتر باشد
گل از تو گلگونتر
امید، از تو شیرینتر.
نمیشود پاییز
_فضای نمناک جنگلیاش
برگهای خستۀ زردش_
غمگینتر از نگاه تو باشد.
نمیشود، میدانم، نمیشود آوازی
که مردی روستایی و عاشق
با صدایی صاف
در اعماق درّه میخوانَد
در شمالِ شمال
رنگینتر از صدای تو باشد.
نمیشود که بهار از تو سبزتر باشد.
و_صدای گریۀ سردابرود
_زمانی که تنگۀ ونداربن را میساید_
و_صدای عابر پیری که آب میخواهد
به عمق یک سلام تو باشد.
شبهنگام
که خستهییم از کار
که خستهییم از روز
که خستهییم از تکرار.
نمیشود که بهار از تو سبزتر باشد.
نمیشود که تو باشی، به مهربانی مهتاب
در آن زمان که روح دردمند ولگردم
بستری میجوید
بالینی میخواهد
تا شاید دمی بیاساید
نمیشود که تو باشی به مهربانی مهتاب
و این روح دردمند ولگرد
باز هم کوله را زمین نگذارد
و سر را بر زانوی مهربانی تو.
نمیشود که بهار از تو سبزتر باشد
شکوفه از تو شادابتر
پاییز، از تو غمگینتر.
نمیشود که تو باشی و شعر هم باشد
نمیشود که تو باشی، ترانه هم باشد
نمیشود که تو باشی، گلدان یاس هم باشد
نمیشود که تو باشی، بلور هم باشد
نمیشود که شبهنگام
عطر نگاهِ تو باشد
«محبوبههای شب» هم باشند.
نمیشود که تو باشی، من عاشق تو نباشم
نمیشود که تو باشی
درست همینطور که هستی
و من، هزاربار خوبتر از این باشم
و باز، هزاربار، عاشق تو نباشم.
نمیشود، میدانم
نمیشود که بهار از تو سبزتر باشد.
از گیلهمرد ریزنقش برای عسل
تفرجگاه عاشقان: زندان قزلقلعه_ بند سه
فروردین 1355
منبع
یک عاشقانۀ آرام
نادر ابراهیمی
نشر روزبهان
چاپ بیست و سوم
صص82-84
شاید دوست داشته باشید:
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…