اشعاری از سیاوش کسرایی و منوچهر آتشی
ملال ابرها و آسمان بسته و اتاق سرد
تمام روزهای ماه را
فسرده مینماید و خراب میکند
و من به یادت ای دیار روشنی
_کنار این دریچهها_
دلم هوای آفتاب میکند!
خوشا به آب و آسمانِ آبیات
به کوههای سربلند
به دشتهای پر شقایقت
به درههای سایه دار
و مردمان سختکوش توده کرده رنج روی رنج
زمین پیر پایدار!
هوای توست در سرم
اگرچه این سمند عمر
زیر رانِ ناتوان من
به سوی دیگری شتاب میکند
نه آشنا، نه همدمی
نه شانهای زِ دوستی که سر نهی بر آن دمی
تویی و رنج و بیم تو
تویی و بیپناهی عظیم تو
نه شهر و باغ و رود و منظرش
نه خانهها و کوچهها، نه راه آشناست
نه این زبان گفتوگو دلپذیر ماست
تو و هزار درد بیدوا
تو و هزار حرف بیجواب
کجا روی؟
به هرکه رو کنی تو را جواب میکند!
چراغ مرد خسته را
کسی نمیفروزد از حضور خویش
کَسَش به نام و نامه و پیام
نوازشی نمیدهد
اگرچه اشک نیم شب
گهی ثواب میکند
نشستهام به بزم دوستان و سرخوشم
بگو بخند و شعر و نَقل و آفرین و نوش
سخن به هر کلام و شیوهای ز عهد و از یگانگی است
به دوستی، سخن ز جاودانگی است
امان ز شبرویِ خیال
امان
چهها که با من این شکسته خواب میکند!
اگرچه بر دریچهام در آستان صبح
هنوز هم ملال ابر بال میکشد
ولی من ای دیار روشنی
دلم چو شامگاه توست
به سینهام اجاق شعله خواه توست
نگفتمت دلم هوای آفتاب میکند؟
اشعاری از سیاوش کسرایی و منوچهر آتشی
اکنون اگر ننویسم از شقایق نورستهای،
در این دهانۀ پل،
فردا شاید
بسیار دیر باشد
….
امروز اگر نگوییم آن ستارۀ ناپیدا
چه رازناک
دمساز یاس برکۀ نزدیک است
فردا شاید بسیار دیر باشد
….
مدام و مدام
به سنگ پرتاب شدهای فکر میکنم
که میرود که به گنجشک فرود آمدن بیاموزد
اکنون اگر بر این شقایق نورسته
اسرار این دهان هیولا را نگشایم؛
امشب چه دسته گلی بدهم
به آبهای کابوس خود؟
منبع
مجلۀ اندیشه و هنر
دورۀ دهم، شمارۀ یازدهم، پاییز 86
مطالب بیشتر
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…