موسیقی کلاسیک
قطعاتی از آلبوم چهار فصل ویوالدی
قطعاتی از آلبوم چهار فصل ویوالدی
***
دربارۀ ویوالدی آهنگساز ونیزی
ونیز، مهد تاریخ و نوآوری های هنری، همواره مکانی بود ایده آل، برای رشد هنر و موسیقی. ونیز، شبکه ای در هم تنیده از آب راهه ها و جزایری که توسط پلهای متعدد با یکدیگر ارتباط میابند، بر فراز تالاب ونتو بنا شده است. این شهر همواره از طریق دریای آدریاتیک با سایر کشورهای حوزه مدیترانه تبادل و ارتباط داشته است.
از همان سالهای آغازین قرون وسطی، روحیه ماجراجویی و کنجکاوی، بسیاری از اهالی ونیز را بر آن داشت تا عازم سفرهای طولانی و عجیب شوند. آنها تنها به کشتیرانی در دریاهای شناخته شده تا آن زمان بسنده نمی کردند بلکه از آن فراتر رفته و خود را به سرزمین های دور و ناشناخته ای مانند چین می رساندند. این افراد حتی ازقلمرو امپراطوری ایران هم گذشتند. بیشترین آوازه را دریانوردانی مانند مارکو پولو برای این شهر به ارمغان آوردند. همه ما به خوبی ” راه معروف ابریشم” را می شناسیم. جاده ای که کاروانهای ونیزی را تا دورترین نقاط مشرق زمین هدایت می کرد.
بنابراین درک این مطلب که چگونه ونیز همواره در کسوت منبع الهام بی نظیری برای هنرمندان ظاهر شده است، چندان دشوار نمی نماید. و این مهم، نه تنها در موسیقی بلکه در نقاشی، شعر و ادبیات نیز مصداق دارد.
از جمله هنرمندان بسیاری که برای ونیز شهرت به ارمغان آوردند، عبارتند از:
Carlo Goldoni، نمایشنامه نویسی بزرگ با آثار متعدد و پایه گذار اصلاحات تئاتری، Antonio da Canal، معروف به Canaletto، Andrea Longhi، Francrsco Guardi، همگی از نقاشان بزرگ و توانمندی هستند که اماکن خارق العاده، شرایط و محیطی را بر روی بوم خود خلق می کنند که اپرای ویوالدی در آن جان می گیرد و می بالد.
بعلاوه آلات موسیقی دست ساز ونیزی نیز شهره خاص و عام بودند و متقاضیان و طرفداران زیادی بین نوازندگان حرفه ای، آماتور و همچنین کلکسیون دارها داشتند. این سازها امروزه هم زینت بخش مجموعه های موزه ای در سراسر دنیا هستند.
از سال ۱۵۰۱، زمانی که Ottaviano Petrucci، اولین پارتیتور را به طبع رساند، ونیز همچنین به پایتخت نشر موسیقی در جهان تبدیل شد.
در صده هفده میلادی جریانهای نوی فرهنگی چنان جوش و خروشی به پا می کنند که شهر در یک فضای هنری و موسیقایی بی سابقه فرو میرود. به راستی که ونیز در این زمان یک دوره خارق العاده و بی نظیر را تجربه میکند. جماعت انبوهی از موسیقی دانان در این دوره زندگی و کار می کنند. حقیقتاً لیست اسامی موسیقی دانان این دوره، چه آنها که معروفند و چه آنها که از شهرت کمتری برخوردارند و همچنین فهرست قطعات نوشته شده در این برهه تاریخی، بسیار مفصل است. افرادی مانند Antonio Vivaldi، Tomaso Albinoni، Domenico Scarlatti، Benedetto Marcello و بسیاری دیگر.
در هیچ شهر دیگری چنین تعداد زیاد از سالن های اپرا که بطور همزمان با هم فعال باشند، وجود نداشته است. کافیست تنها به این نکته بیاندیشم که اولین سالن اپرایی که خرید بلیط آن برای عموم آزاد بود در سال ۱۶۳۷ به نام تئاتر S. Cassiano در ونیز بازگشایی شد. طراحی صحنه و ابزارآلات نمایشی این سالنها نیز در همه جا مورد تقلید و الگو برداری قرار می گرفتند. در یک چنین فضایی بود که Antonio Vivaldi، یکی از برجسته ترین و ثمر بخش ترین آهنگسازان تاریخ موسیقی چشم به جهان گشود.
آنتونیو ویوالدی، ویلونیست و آهنگساز برجسته، پسر ویالونیست عبادتگاه دوکهای کلیسای سن مارکو، در روز ۴ مارس سال ۱۶۷۸ میلادی در ونیز به دنیا آمد. تقریباً هیچ اطلاعی از دوران کودکی وی در دست نیست ولی گمان می رود او شاگرد پدرش و همچنین دانش آموخته مکتب Giovanni Legrenzi، استاد باسیلیکای سن مارکو بین سالهای ۱۶۸۵ تا ۱۶۹۰ بوده است.
پس از فراگیری دروس کلیسایی در سال ۱۷۰۳ رسماً به جامه کشیشان درآمد. این کسوت جدید از یک سو و موهای پرپشت و قرمز رنگش که در برخی از پرتره های برجسته وی در کنار نیمرخ مصممش خود نمایی می کند، باعث شد تا به او لقب ” کشیش مو قرمز” داده شود. وجه تسمیه ای که همواره با جنس موسیقی بی نهایت شاد، فراگیر و به غایت با ذوق و خوش قریحه وی توام گردید. ولی متاسفانه یک بیماری بسیار مرموز در طول حیات ویوالدی گریبان گیرش شد، که به گفته خود او در بچگی به آن دچار شده بود. بیماری “تنگی قفسه سینه” که بی شک نوعی از آسم بوده که در آن زمان هنوز شناخته نشده بود، شاید چیزی شبیه ” Strictura pectoris” در طب باستان. این بیماری او را از انجام وظایف و اختیارتش در منصب کشیشی باز می داشت، چنانکه پس از یک یا دو سال از وظیفه برپا داشتن مراسم عشاء ربانی معاف شد.
ویوالدی بین سالهای ۱۷۰۳ تا ۱۷۴۰ به عنوان استاد ویالون و آهنگسازی و سپس در سمت استاد کنسرت و استاد کر در مدرسه موسیقی نوانخانه ای به نام Ospedale della Pietà مشغول به کار شد. این مدرسه یکی از چهار مدرسه موسیقی مهم ونیز برای دختر بچه های یتیم و بی سرپرست بود. مرکز خیریه Ospediale della Pietà، معتبر ترین مرکز بین چهار آسایشگاه دخترانه ونیز بود.
سه مرکز دیگر عبارت بودند ازl’Ospedale degli Incurabili ، l’Ospedale dei Mendicanti و l’Ospedale dei Derelitti در وقف قدیسن Giovanni و Paolo).
این مراکز پذیرای بچه های یتیم یا بچه هایی از خانواده های بسیار تهیدست بودند. در این آسایشگاه ها پسران پیشه ای را فرا می گرفتند و سپس در سن ۱۵ سالگی مرکز را ترک می کردند. در عوض به دختران تعلیمات موسیقی داده می شد. دخترانی که استعداد بیشتری داشتند در مرکز می ماندند و به عضویت ارکستر و گروه کر نوانخانه در می آمدند. این دختران جوان آواز می خوانند و هر نوع سازی می نواختند. آنها موسیقی را حرفه اصلی خود قرار می دادند و با بهترین اساتید کار می کردند به گونه ای که اجرای آنها در سرتاسر اروپا زبانزد بود.
ویوالدی به بسیاری از شهرهای ایتالیا و شهرهای سایر کشورها به ویژه آلمان و هلند سفر کرد. او هم ویالونیست و هم مدیر برنامه کارهای خودش بود. به این معنی که خود خوانندگان را انتخاب و استخدام می کرد، تمرینات را سرپرستی نموده و امور مالی و عایدات را شخصاً مدیریت می کرد. اپراهای سازی او در آن زمان همه جا زبانزد بودند خصوصاً ” اپرای بسیار معروف چهار فصل” (Quattro Stagioni) و اپرای بنیادین و غرور آفرین ” Estro Armonico” .
ویوالدی در سال ۱۷۴۰ تصمیم می گیرد ونیز را ترک کرده و در وین اقامت گزیند، همانجاییکه در ۲۸ ژوئیه سال بعد به روایتی در نهایت تهیدستی، تنهایی و سیه روزی که حاصل گشاده دستی بی رویه او بوده است، چشم از جهان فرو می بندد. این موسیقیدان نابغه که در تمام اروپا مشهور بود، بطرز ناگهانی پس از مرگش و حتی می توان گفت دو سه سال قبل از مرگش کاملاً به دست فراموشی سپرده شد، فراموشی که بیش از یک قرن طول کشید و می رفت تا ابدی شود.
از سال ۱۹۰۵ برخی از موسیقی شناسان ( مانند Marc Pincherle و Arnold Schering) بر آن شدند تا آثار مطبوع ویوالدی در آمستردام و پس از آن صدها دست نوشته که در سال ۱۹۱۹ توسط کتابخانه ملی تورین از کلکسیونهای شخصی خریداری شده و اغلبشان نسخه اصلی خود ویوالدی بودند را از روی اسلوب و قاعده مطالعه و بررسی کنند.
موسیقی ویوالدی علاوه بر درخششی بی مانند و خلاقیتی بدیع در ملودی از منظر تاریخی و بخاطر تحول در فرم نیز از اهمیت فراوانی برخوردار است.
درحقیقت این موسیقدان بزرگ ونیزی تضاد بین همنوازی و تکنوازی را قوت بخشید و برای کنسرت تکنوازی فرم و کمال مطلوب به ارمغان آورد. مهم تر از همه اینکه او در قسمت تکنوازی یک بیانگری قوی و یک سبک غنایی شخصی (لیریک) بدعت گذاشت، چیزی که تا آن زمان تنها در اپرای لیریک شناخته شده بود. این اصالت فردی تکنوازان (سولیست ها)، اغلب در سبکی درخشان که با ترانه زیبا یا همان ” Bel canto” اپرای ونیز یا اپرای ناپل آن زمان بیگانه نیست، موکد می شود.
از سوی دیگر سمفونیها و کنسرتهای ویوالدی جایگاه برتری را در خاستگاه سمفونی کلاسیک به وی اعطا می کنند. تخیل غیرقابل پیش بینی و سرزندگی پرشور و شعفی که در سراسر موسیقی سازی وی موج می زند، به ویوالدی نابغه شخصیت جهان شمولی می بخشد که مانع از کهنگی آن شده و ویوالدی را همواره نو و تازه نگه می دارد. استعداد ویوالدی در این بود که قطعات آکادمیک نمی ساخت بلکه آهنگهایش روان و گویا بودند به گونه ای که تنها با اقبال قشر محدودی از اهل فن روبرو نشده و همواره مورد تحسین مخاطب عام نیز قرار می گرفتند.
چهار فصل معروفترین مجموعه قطعات ساخته شده توسط ویوالدی هستند. این مجموعه مشتمل بر چهار کنسرت می باشد که از چهار شعر کوتاه در وصف چار فصل سال الهام گرفته شده اند. ویوالدی برای بیان هرچه بهتر ایده های توصیفی خودش اشعار کوتاه را روی پارتیتور می آورد. نمی دانیم واقعاً چه کسی اشعار کوتاه چهار فصل را نوشته است ولی از آنجاییکه اشعار بسیار ساده ای هستند، به خود آنتونیو ویوالدی منصوب گشته اند. هر کنسرت از سه موومان Allegro،Agadio ، Allegro روی طرح مورد علاقه خود او، شکل می گیرد.»
(منبع: bukharamag)
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی1 ماه پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب4 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی
-
نامههای خواندنی1 ماه پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
کارگردانان جهان1 ماه پیش
باید خشم را بشناسی بیآنکه اسیرش شوی
-
حال خوب1 ماه پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند