کودک و نوجوان

قصه‌های شیرین شاهنامۀ فردوسی

قصه‌های شیرین شاهنامۀ فردوسی

(اسدالله شعبانی)

اسدالله شعبانی در مقدمۀ کتاب انگیزۀ بازنویسی داستان‌های شاهنامه را برای نوجوانان چنین شرح می‌دهد:

« در میان آثار درخشان ادبیات پارسی، شاهنامه جایگاهی ویژه دارد و پرداختن به آن نیز چیزی فراتر از دانش و تجربه می‌خواهد و آن عشق و شور پنهانی است که استاد بزرگ طوس را به این کار شگرف برانگیخته است. کسی که چنین مایه‌ای _حتی به اندازۀ کم_ داشته باشد می‌داند، که بازنویسی از این شاهکار جهانی تا چه میزان دشوار است و چه اندازه نیازمند وسواس و دقت، چرا که ما در این کتاب تنها با یک اثر بزرگ ادبی روبه‌رو نیستی، بلکه با تاریخ و سرگذشت ملتی سروکار داریم که غم و شادی، رنج و آسایش، شکست و پیروزی و همۀ جلوه‌های زندگی خود را در آن می‌یابد.

از داستان‌های شاهنامه نیز آنچه تاکنون بازنویسی شده، بسیاری جنبۀ تجاری داشته، با نثری سست و روزنامه‌ای و تصاویری سطحی و گاه مبتذل ارائه شده است. »

سطرهایی از این کتاب:

(داستان سیامک و بچه دیو)

 

کیومرث شد بر جهان کدخدای

نخستین به کوه اندرون، ساخت جای

 

نخستین پادشاه جهان کیومرث بود. او در نخستین روز بهار، بر تخت شاهی نشست و تاج بر سر گذاشت. در آن هنگام، مردم در کوه و بیابان پراکنده بودند و زندگی‌شان از راه شکار جانوران دیگر می‌گذشت. کیومرث نیز همانند مردمی که او را به پادشاهی پذیرفته بودند، جامه‌ای از پوستِ پلنگ پوشیده بود و در دامن ِ کوهی بلند می‌زیست. او پادشاهی دادگر بود و فَرّه ایزدی _ که نشانۀ شاهان دادگر بود_ بر پیشانی‌اش می‌درخشید. از این‌روی، همۀ مردم در آسایش زندگی می‌کردند، مگر دیوی بدسرشت که آهنگِ کشتن کیومرث را در سر داشت.

کیومرث فرزندی خوب‌چهر و پاک‌دل داشت به نام سیامک، آن دیو نیز بچه‌دیوی پلید اما زورمند داشت که او را برای جنگ با سیامک آماده کرده بود. سروش آسمانی، سیامک را از بداندیشی بچه دیو آگاه کرد. سیامک که جوان و دلیر بود، از کار اهریمن و بچه‌اش برآشفت و خود را به پلنگینه آراست و به جنگ بچه‌دیو برخاست:

سیامک بیامد برهنه تنا

برآویخت با پور اهریمنا

 

اما بچه دیو زورمند بود و سرانجام سیامک به دست او کشته شد. کیومرث از مرگ فرزند سخت اندوهگین شد. سالی به سوگواری نشست و آن‌گاه روی به درگاه خداوند آورد و از او یاری خواست. سروش آسمانی او را مژدۀ پیروزی بر دیو داد. از آن پس، کیومرث به کین‌خواهی فرزند، خود را آمادۀ نبرد با دیوان کرد.

سیامک پسری داشت نوجوان و زورمند که چون پلنگ، قوی‌پنجه بود و چون شیر، دلیر:

سیامک، خجسته یکی پور داشت

که نزد نیا، جای دستور داشت

 

گرانمایه را نام، هوشنگ بود

تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود

 

مشخصات کتاب

قصه‌های شیرین شاهنامۀ فردوسی

بازنویس: اسدالله شعبانی

تصویرگر: کریم نصر

نشر: پیدایش

2 ج

مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیش‌پاافتاده

«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیش‌پاافتاد آیدا گلنسایی: کمونیسم…

1 روز ago

گزیده‌ای از بهترین سخنرانی‌های «اپرا وینفری»

گزیده‌ای از بهترین سخنرانی‌های اپرا وینفری

2 روز ago

خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند…

خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند...

3 روز ago

«رازهای سطح» مستندی دربارۀ مریم میرزاخانی

«رازهای سطح» مستندی جذاب دربارۀ مریم میرزاخانی مریم میرزاخانی ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۵۶ متولد شد.…

1 هفته ago

پنج دلیل که ادبیات ایران در جهان جدی گرفته نمی‌شود

پنج دلیل که ادبیات ایران در جهان جدی گرفته نمی‌شود آیدا گلنسایی:  بسیاری از آثار…

2 هفته ago